کلمه جو
صفحه اصلی

premeditate


معنی : مطالعه قبلی کردن، قبلا فکر چیزی را کردن
معانی دیگر : عمدا انجام دادن، (طبق نقشه یا تصمیم قبلی) مرتکب شدن

انگلیسی به فارسی

قبلا فکر چیزی را کردن، مطالعه قبلی کردن


پیش بینی شده، مطالعه قبلی کردن، قبلا فکر چیزی را کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: premeditates, premeditating, premeditated
مشتقات: premeditated (adj.), premeditative (adj.), premeditatedly (adv.)
• : تعریف: to consider, plan, or arrange in advance.

- The death was not an accident; there is clear evidence that the suspect premeditated this act.
[ترجمه ترگمان] مرگ تصادفی نبوده و شواهدی مبنی بر این که مظنون این عمل را انجام داده، وجود ندارد
[ترجمه گوگل] مرگ حادثه نبود شواهد روشن وجود دارد که مظنون این اقدام را پیش بینی کرده است

• plan beforehand, plot ahead of time

مترادف و متضاد

مطالعه قبلی کردن (فعل)
premeditate

قبلا فکر چیزی را کردن (فعل)
premeditate

جملات نمونه

1. Premeditated murder carries the death sentence .
[ترجمه ترگمان]قتل premeditated حکم مرگ را اعلام میکنه
[ترجمه گوگل]قتل پیش از قتل، حکم اعدام را به عهده دارد

2. In a case of premeditated murder a life sentence is mandatory.
[ترجمه ترگمان]در مورد قتل از پیش برنامه ریزی شده، حکم حبس اجباری است
[ترجمه گوگل]در مورد قتل پیش از قتل، حکم زندان اجباری است

3. The assault was premeditated and particularly brutal.
[ترجمه ترگمان]حمله با قصد قبلی و به خصوص وحشیانه بود
[ترجمه گوگل]حمله به طور پیش بینی شده و به ویژه وحشیانه بود

4. The killing had not been premeditated.
[ترجمه ترگمان]کشتن با قصد قبلی نبوده
[ترجمه گوگل]این قتل عمدا نبوده است

5. It appears that we are confronted by premeditated aggression. . . .
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ما با تهاجم از پیش برنامه ریزی شده مواجه هستیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما با تجاوز به هدف پیش رو مواجه هستیم

6. It is also defined as premeditated and involving a level of danger or personal injury.
[ترجمه ترگمان]آن هم چنین به عنوان یک سطح از خطر یا آسیب شخصی تعریف می شود
[ترجمه گوگل]این نیز به عنوان پیش بینی شده و شامل سطح خطر یا آسیب شخصی تعریف شده است

7. Moreover, death caused by poisoning, the most pre-meditated of all murders, was exempted from liability to capital punishment.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مرگ ناشی از مسمومیت، the تمام قتل ها، از مسوولیت مجازات اعدام معاف بود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مرگ ناشی از مسمومیت، بیشتر از قبل از هر قتل، از مسئولیت به مجازات اعدام محروم شد

8. The murder was premeditated.
[ترجمه ترگمان]قتل با قصد قبلی بوده
[ترجمه گوگل]قتل به طور پیش بینی شده بود

9. In a medical book, the psychopath is cold-blooded, premeditated, uncaring, manipulative.
[ترجمه ترگمان]در یک کتاب پزشکی، بیمار روانی خونسرد، عاری از قصد، بی تفاوت و خونسرد است
[ترجمه گوگل]در یک کتاب پزشکی، روانپزشکی سرد خون است، به طور پیش بینی شده، uncaring، دستکاری است

10. After all, if they were premeditated, why were they carried out with such extreme violence?
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، اگر قرار بود آن ها با قصد قبلی پیش بروند، چرا با چنین خشونتی به این طرف و آن طرف می رفتند؟
[ترجمه گوگل]پس از همه، اگر آنها به طور پیش بینی شده بودند، چرا آنها با چنین خشونت شدید انجام شد؟

11. The defense claim that the killing was not premeditated.
[ترجمه ترگمان]وزارت دفاع ادعا می کنه که کشتن با قصد قبلی نبوده
[ترجمه گوگل]دفاعی ادعا می کند که قتل عمد نبوده است

12. Less forgiving souls would call it a premeditated felony.
[ترجمه ترگمان]روح forgiving کم تر از این بهش میگن جرم قبل از قصد قبلی
[ترجمه گوگل]روحهای بی پروا آن را یک جنایت پیش بینی شده می دانند

13. And actually, of this enterprise buythestrategy already" premeditate long already".
[ترجمه ترگمان]و در واقع، این شرکت قبلا \"premeditate\" بود
[ترجمه گوگل]و در واقع، این سرمایه گذاری، سرمایه گذاری را برای مدت طولانی از قبل خریداری کرده است

14. I rarely premeditate, which is a mistake.
[ترجمه ترگمان]به ندرت دچار اشتباه می شوم، که این یک اشتباه است
[ترجمه گوگل]من به ندرت پیش بینی می کنم که یک اشتباه است

That crime was not accidental; it was premedi- tated.

آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.


a premeditated murder

قتل عمد


پیشنهاد کاربران

از پیش طراحی کردن
از قبل برنامه ریزی کردن


کلمات دیگر: