کلمه جو
صفحه اصلی

bevelled


علوم مهندسى : مایل

انگلیسی به فارسی

کاشته شده، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن


انگلیسی به انگلیسی

• a bevelled edge is the sloping edge of a piece of wood or metal, such as the edge on a picture frame.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شیبدار

جملات نمونه

1. bevelled edge
لبه ی شیب دار،لبه ی پخ،لبه پخ دار

2. He bevelled the edges of the bookcase.
[ترجمه ترگمان]لبه های قفسه کتاب را باز کرد
[ترجمه گوگل]او لبه های قفسه کتاب را بریده بود

3. A picture frame often has bevelled edges.
[ترجمه ترگمان]یک قاب عکس اغلب دارای لبه های bevelled است
[ترجمه گوگل]قاب عکس اغلب لبه های بریده شده دارد

4. There were the usual bevelled panels on the lower part of the doors and bulkheads.
[ترجمه ترگمان]در قسمت پایین در قسمت پایین درها و دیواره ای کابین که قبلا دیده می شد وجود داشت
[ترجمه گوگل]پانل های معمولی کنده در قسمت پایین درب و جداره ها وجود داشت

5. They have bevelled edges to reduce on-site damage and make it easier to work with.
[ترجمه ترگمان]آن ها لبه های bevelled برای کاهش آسیب در سایت دارند و کار کردن با آن ها را آسان تر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها لبه ها را کاهش داده اند تا آسیب در محل را کاهش دهند و کار را راحت تر کنند

6. Both the mirrors and the glazing have bevelled edges to match the tray ceilings and marble surrounds.
[ترجمه ترگمان]هم آیینه و هم شیشه لعاب دار برای مطابقت با سقف سینی و مرمر احاطه شده اند
[ترجمه گوگل]هر دو آینه و لعاب لبه ها را برای لمس سقف سینی و مرمر احاطه کرده اند

7. It was bright and commodious, with a bevelled mirror set in the wall at one end and incandescent lights arranged in three places.
[ترجمه ترگمان]خانه بزرگ و جادار بود، با یک آینه bevelled که در گوشه دیوار قرار داشت و چراغ های رشته ای در سه قسمت قرار داشت
[ترجمه گوگل]این روشن و جامع بود، با یک آینه دیواری که در یک طرف دیوار نصب شده بود و چراغ های رشته ای در سه مکان قرار داشتند

8. Also, screens nearly always have a bevelled edge.
[ترجمه ترگمان]همچنین، صفحات نمایش تقریبا همیشه دارای لبه bevelled هستند
[ترجمه گوگل]همچنین، صفحه نمایش تقریبا همیشه دارای یک لبه افراشته است

9. Back cannot milling bevelled, UN - uniform rubber thickness and easy - to - San.
[ترجمه ترگمان]با پشت سر گذاشتن bevelled، ضخامت پوشش گیاهی با پوشش سازمان ملل و آسان به سن
[ترجمه گوگل]عقب می تواند تراشیدن، UN - ضخامت لاستیک یکنواخت و آسان به سان

10. On the second flight, beige broadloom gives way to brown linoleum, bevelled mirror to beige gloss paint.
[ترجمه ترگمان]در پرواز دوم، بژ صورتی به سطح linoleum قهوه ای، آینه bevelled به رنگ های بژ - gloss می دهد
[ترجمه گوگل]در پرواز دوم، beige broadloom راه را برای مشمع کف اتاق قهوه ای، آینه ای براق به رنگ براق بژ می دهد

11. The flat, oblong tin was full of chunky rings, as dull as lead but interestingly shaped and bevelled.
[ترجمه ترگمان]این قوطی حلبی و مستطیلی بود که پر از انگشترهای خپله بود، مثل سرب سنگین اما جالب و جالب
[ترجمه گوگل]قلع مسطح، مستطیلی پر از حلقه های چاک دار بود، به عنوان سر و صدا مبهم، اما جالب به شکل و کناری

12. Above it, hanging from an old iron chain, hung a bevelled mirror.
[ترجمه ترگمان]بالای آن، که از زنجیر آهنین قدیمی آویزان بود، آینه bevelled آویزان بود
[ترجمه گوگل]بالای آن، حلق آویز از یک زنجیر آهن قدیمی، یک آینه کاشیده شده را آویزان کرد

13. This article explained the correct application of the theory of strength through using the commonly used bevelled halving welded seam as an example.
[ترجمه ترگمان]این مقاله کاربرد صحیح نظریه قدرت را از طریق استفاده از seam موثر bevelled welded به عنوان مثال توضیح داد
[ترجمه گوگل]در این مقاله کاربرد صحیح تئوری قدرت را با استفاده از نمونه های معمول به کار برده شده از دو طرفه جوش داده شده دو طرفه به طور کلی استفاده شده است

14. The invention relates to a foam dressing with a bevelled edge and where the density at the edge is higher than the density at the central part of the foam.
[ترجمه ترگمان]این اختراع به یک لباس فوم با لبه bevelled مربوط است و در آن چگالی لبه بالاتر از تراکم در قسمت مرکزی کف است
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به یک پوشش پلاستیکی با لبه کنده است و جایی که تراکم در لبه بالاتر از تراکم در قسمت مرکزی کف است


کلمات دیگر: