اسم مفعول (اختیاری) فعل: grave، کندن، تراشیدن، نشاندن، درخاک دنهادن، جایگیرساختن
graven
اسم مفعول (اختیاری) فعل: grave، کندن، تراشیدن، نشاندن، درخاک دنهادن، جایگیرساختن
انگلیسی به فارسی
کندن ،تراشیدن ،نشاندن ،درخاک دنهادن ،جایگیرساختن
گاو
انگلیسی به انگلیسی
• carved; engraved; sculpted
a graven image is one that has been carved, especially for use in religious worship; a literary word.
a graven image is one that has been carved, especially for use in religious worship; a literary word.
( verb )
• : تعریف: a past participle of grave
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] گودال، فروافتاده بوم
مترادف و متضاد
engraved
Synonyms: etched, sculptured, carved
جملات نمونه
1. Digging your grave with your own teeth.
[ترجمه ترگمان]دارم قبر تو رو با دندون های خودت می کنم
[ترجمه گوگل]کاوش گور خود را با دندان های خود
[ترجمه گوگل]کاوش گور خود را با دندان های خود
2. What is learned in the cradle lasts [is carried] till [to] the grave [tomb].
[ترجمه ترگمان]چیزی که در گهواره از آن یاد می شود [ حمل می شود ] تا [ مقبره ]
[ترجمه گوگل]آنچه در گهواره آموخته می شود تا [به] قبر [قبر] ادامه می یابد
[ترجمه گوگل]آنچه در گهواره آموخته می شود تا [به] قبر [قبر] ادامه می یابد
3. What is learned in the cradle is carried to the grave [tomb].
[ترجمه ترگمان]آنچه در گهواره از آن یاد می شود به گور برده می شود [ مقبره ]
[ترجمه گوگل]آنچه که در گهواره آموخته شده است به قبر [آرامگاه] منتقل می شود
[ترجمه گوگل]آنچه که در گهواره آموخته شده است به قبر [آرامگاه] منتقل می شود
4. Histories make men wise ; poems witty; the mathematics subtle; natural philosophy deep ; moral grave ; logic and rhetoric able to contend.
[ترجمه ترگمان]تواریخ را خردمند می سازد؛ شعر witty؛ ریاضیات ظریف؛ فلسفه طبیعی عمیق؛ گور اخلاقی؛ منطق و معانی بیان
[ترجمه گوگل]تاریخ ها را مردان عاقلانه؛ اشعار عجیب و غریب ریاضیات ظریف فلسفه طبیعی عمیق؛ قبر اخلاقی؛ منطق و سخنوری قادر به متقاعد کردن
[ترجمه گوگل]تاریخ ها را مردان عاقلانه؛ اشعار عجیب و غریب ریاضیات ظریف فلسفه طبیعی عمیق؛ قبر اخلاقی؛ منطق و سخنوری قادر به متقاعد کردن
5. A man may dig his grave with his teeth.
[ترجمه ترگمان]ممکن است مردی با دندان هایش قبر خود را بکند
[ترجمه گوگل]یک مرد می تواند قبر خود را با دندان هایش بکشد
[ترجمه گوگل]یک مرد می تواند قبر خود را با دندان هایش بکشد
6. We shall lie all alike in our graves.
[ترجمه ترگمان]ما در گور خود به هم دروغ خواهیم گفت
[ترجمه گوگل]ما همه را در گورهای ما یکسان خواهیم گذاشت
[ترجمه گوگل]ما همه را در گورهای ما یکسان خواهیم گذاشت
7. Life is a battle from cradle to grave.
[ترجمه ترگمان]زندگی یک نبرد از گهواره به گور است
[ترجمه گوگل]زندگی یک نبرد از گهواره تا قبر است
[ترجمه گوگل]زندگی یک نبرد از گهواره تا قبر است
8. In the grave the rich and poor lie equal.
[ترجمه ترگمان]در گور ثروتمندان و فقرا مساوی است
[ترجمه گوگل]دروغ غنی و فقیر در قبر برابر است
[ترجمه گوگل]دروغ غنی و فقیر در قبر برابر است
9. What is learnt in the cradle lasts (or is carried) to the grave.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در گهواره یاد گرفته می شود (یا حمل می شود)تا گور
[ترجمه گوگل]آنچه که در گهواره آموخته می شود (یا منتقل می شود) به قبر
[ترجمه گوگل]آنچه که در گهواره آموخته می شود (یا منتقل می شود) به قبر
10. There is grave There is grave.
[ترجمه ترگمان]اینجا قبر است
[ترجمه گوگل]قبر وجود دارد قبر
[ترجمه گوگل]قبر وجود دارد قبر
11. We are in the gravest peril.
[ترجمه ترگمان]ما در خطر بزرگی هستیم
[ترجمه گوگل]ما در معرض خطر بزرگ هستیم
[ترجمه گوگل]ما در معرض خطر بزرگ هستیم
12. They are in grave danger of losing everything.
[ترجمه ترگمان]خطر از دست دادن همه چیز است
[ترجمه گوگل]آنها در خطر جدی از دست دادن همه چیز هستند
[ترجمه گوگل]آنها در خطر جدی از دست دادن همه چیز هستند
13. All aboard were in grave peril of drowning.
[ترجمه ترگمان]همه افراد کشتی در خطر غرق شدن بودند
[ترجمه گوگل]همه ی کشتی ها در معرض خطر غرق شدن بودند
[ترجمه گوگل]همه ی کشتی ها در معرض خطر غرق شدن بودند
14. There might be something beyond the grave, you know, and not nothingness.
[ترجمه ترگمان]می دانی، ممکن است چیزی فراتر از گور باشد، می دانی، نه از نیستی
[ترجمه گوگل]ممکن است چیزی فراتر از قبر باشد، شما می دانید، و نه هیچ چیز
[ترجمه گوگل]ممکن است چیزی فراتر از قبر باشد، شما می دانید، و نه هیچ چیز
کلمات دیگر: