کلمه جو
صفحه اصلی

binocular


معنی : دوربین دو چشمی، دارای دو چشم
معانی دیگر : برای هر دو چشم در آن واحد، دو چشمی

انگلیسی به فارسی

دارای دو چشم، دوربین دو چشمی


دوچشمی، دوربین دو چشمی، دارای دو چشم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to or involving the use of two eyes.
اسم ( noun )
مشتقات: binocularly (adv.), binocularity (n.)
• : تعریف: (usu. pl.) a magnifying optical instrument used with both eyes at once, such as field glasses or opera glasses.

• two-eyed; for two eyes

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] دو چشمی

مترادف و متضاد

دوربین دو چشمی (اسم)
binocular

دارای دو چشم (صفت)
binocular

جملات نمونه

1. The main object of binocular interest in Aquarius is the globular cluster M
[ترجمه ترگمان]موضوع اصلی مورد علاقه binocular در دلو، خوشه globular M است
[ترجمه گوگل]هدف اصلی علاقه دوقطبی به Aquarius خوشه کروی M است

2. The most spectacular binocular object in Gemini is the open cluster M3
[ترجمه ترگمان]جالب ترین شی binocular در برج جوزا، خوشه باز M۳ است
[ترجمه گوگل]شگفت انگیزترین شیء دو چشمبند در Gemini خوشه باز M3 است

3. With the aid of a zoom binocular microscope, small-scale sedimentary structures, such as graded bedding, can be viewed.
[ترجمه ترگمان]با کمک میکروسکوپ binocular زوم، ساختارهای sedimentary با مقیاس کوچک مانند بس تر مدرج تابعی را می توان مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]با کمک میکروسکوپ دوچشمی زوم زوم، ساختارهای رسوبی کوچک مانند ملافه های مرتفع مشاهده می شود

4. It faded slowly, and has now passed below binocular range.
[ترجمه ترگمان]به آرامی محو شد و اکنون در زیر یک دوربین دیده می شود
[ترجمه گوگل]آن را به آرامی از بین می برد، و در حال حاضر در زیر محدوده دوقطبی قرار دارد

5. Ben possessed the kind of binocular vision I needed so badly.
[ترجمه ترگمان]بن دارای یک دوربین چشمی بود که من به آن نیاز داشتم
[ترجمه گوگل]بن دارای نوع دید دوقطبی بود که به شدت مورد نیاز بودم

6. The other interesting binocular object in Lepus is the globular cluster M7
[ترجمه ترگمان]دیگر شی binocular در Lepus خوشه ستاره ای globular است
[ترجمه گوگل]جالب دوچشمی جالب در لپوس، خوشه کروی M7 است

7. It has binocular vision for locating its prey and now rests motionless, waiting for the potential victim to come closer.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه بینایی خود را برای پیدا کردن طعمه خود دارد و اکنون بی حرکت است و منتظر است تا قربانی احتمالی نزدیک تر شود
[ترجمه گوگل]این چشم انداز دوچشمی را برای یافتن شکار خود دارد و در حال حاضر بی حرکت است و انتظار دارد که قربانی احتمالی نزدیکتر شود

8. But it is the rear-view binocular field which is of particular use in keeping the rabbit safe.
[ترجمه ترگمان]اما این میدان دید پشت سر است که به طور خاص برای حفظ سلامت خرگوش به کار می رود
[ترجمه گوگل]اما این میدان بیرونی دید عقب است که به طور خاص در نگه داشتن خرگوش امن است

9. A method based on binocular vision model is discussed to determine the relative motion parameters between two space objects in rendezvous and docking ( RVD).
[ترجمه ترگمان]یک روش مبتنی بر مدل دید binocular برای تعیین پارامترهای حرکت نسبی بین دو جسم فضایی در rendezvous و داکینگ (RVD)مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]برای تعیین پارامترهای حرارتی نسبی بین دو اشیاء فضایی در روبشی و اتصال (RVD)، روش مبتنی بر مدل دید دوقطبی مورد بحث قرار گرفته است

10. The refractive state, aniseikonia, fusion, binocular image, near and distant stereoscopic vision in 120 cases (240 eyes) were observed.
[ترجمه ترگمان]حالت شکست، aniseikonia، ترکیب، تصویر binocular، نزدیک و distant stereoscopic در ۱۲۰ مورد (۲۴۰ چشم ها)مشاهده شد
[ترجمه گوگل]وضعیت انکساری، آنزایکونیا، همجوشی، تصویر دوچشمی، بینایی بینایی و نزدیک در 120 مورد (240 چشم) مشاهده شد

11. Binocular machine vision and binaural machine hearing reproduce senses of optical and audio direction and distance.
[ترجمه ترگمان]بینایی ماشین binocular و ماشین binaural حس تولید مثل مسیر نوری و تصویری و فاصله را دارند
[ترجمه گوگل]بینایی دستگاه دوچشمی و شنوایی دستگاه دوتایی نوازنده حسی از جهت و فاصله نوری و صوتی است

12. When a horse switches from monocular vision to binocular vision, this causes objects to jump and distort - until focused on again.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک اسب از دیدگاه monocular به دیدگاه binocular تغییر می کند، این باعث می شود که اشیا روی هم بپرند و تغییر شکل دهند - تا زمانی که دوباره متمرکز شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک اسب سوئیچ از بینایی مونوکلورس به دید دو گوشه، این باعث می شود اشیاء پرش و تحریف - تا زمانی که متمرکز بر دوباره

13. A binocular visual relative positioning system based on CMOS vision camera chips is presented.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم موقعیت یابی نسبی نسبی مبتنی بر چیپ های دوربین تصویر CMOS ارائه شده است
[ترجمه گوگل]سیستم موقعیت یابی نسبی بصری دو طرفه بر اساس تراشه های دوربین CMOS چشم انداز ارائه شده است

14. A method based on binocular vision model is discussed to determine the relative motion parameters between two space objects.
[ترجمه ترگمان]روشی مبتنی بر مدل دید binocular برای تعیین پارامترهای حرکت نسبی بین دو شی فضایی به بحث و بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]برای تعیین پارامترهای حرکت نسبی بین دو اشیاء فضایی، یک روش مبتنی بر مدل دید دوقطبی مورد بحث قرار گرفته است

پیشنهاد کاربران

Binoculars are glasses like telescopes.

دوربین شکاری

دوچشمی، مربوط به دو چشم

دوربین دوچشمی برای بزرگنمایی بیشتر.
لایک یادتون نره عزیزان

دوربین دوچشمی ، دوربین شکاری

It has glass and like telescope

binocular ( فیزیک )
واژه مصوب: دوچشمی
تعریف: هر وسیلۀ اپتیکی که برای دیدن با هر دو چشم طراحی شود


کلمات دیگر: