1. a worldwide slump in the sale of computers
کاهش فروش کامپیوتر در سرتاسر جهان
2. his company smashed up during the slump
در دوران کسادی شرکت او دچار ورشکستگی شد.
3. The economy is in a slump.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در حالت رکود است
[ترجمه گوگل]اقتصاد در حال سقوط است
4. What caused the price of irons to slump?
[ترجمه zahra] چی چیزی باعث افت قیمت آهن شد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث سقوط irons شده؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث کاهش قیمت آهن آلات شد؟
5. The toy industry is in a slump.
[ترجمه ترگمان]صنعت اسباب بازی در حالت رکود است
[ترجمه گوگل]صنعت اسباب بازی در حال سقوط است
6. Goodyear could be vulnerable in a prolonged economic slump.
[ترجمه ترگمان]Goodyear می تواند در رکود اقتصادی طولانی مدت آسیب پذیر باشد
[ترجمه گوگل]Goodyear می تواند در یک رکود اقتصادی طولانی مدت آسیب پذیر باشد
7. This is the worst slump in property prices since the 1980s.
[ترجمه ترگمان]این بدترین رکود در قیمت املاک از دهه ۱۹۸۰ است
[ترجمه گوگل]این بدترین افت در قیمت املاک از دهه 1980 است
8. If prices slump further, the farmers will starve.
[ترجمه ترگمان]اگر قیمت ها بیشتر کاهش یابد، کشاورزان از گرسنگی تلف خواهند شد
[ترجمه گوگل]اگر قیمت ها بیشتر شود، کشاورزان گرسنه خواهند بود
9. Sit up straight. Don't slump !
[ترجمه Rezakm] صاف بشین . قوز نکن
[ترجمه ترگمان]صاف بگیر بشین سقوط نکن!
[ترجمه گوگل]درست بنشین نزنید
10. The likelihood is that the slump will be followed by a period of buoyancy.
[ترجمه ترگمان]احتمال این است که رکود با یک دوره شناوری دنبال شود
[ترجمه گوگل]احتمال این است که رکود بعد از یک دوره شناوری دنبال شود
11. There's been a slump in the demand for new cars.
[ترجمه ترگمان]در تقاضا برای اتومبیل های جدید افت داشته است
[ترجمه گوگل]کاهش تقاضا برای اتومبیل های جدید وجود دارد
12. What caused share values to slump?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث کاهش ارزش سهام شد؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی موجب کاهش ارزش سهام شد؟
13. Drinking too much would slump your health.
[ترجمه ترگمان]نوشیدن خیلی زیاد سلامتی تو را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]نوشیدن بیش از حد باعث کاهش سلامت شما می شود
14. They can expect an earful on what the slump is doing economically.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند انتظار داشته باشند که رکود اقتصادی از نظر اقتصادی انجام شود
[ترجمه گوگل]آنها می توانند انتظار داشته باشند در مورد آنچه که از دست رفتن اقتصادی انجام می شود، استفاده شود
15. She has broken out of a slump.
[ترجمه ترگمان]اون از یه باتلاق شکسته
[ترجمه گوگل]او از رکود خارج شده است
16. Estate agents were badly hit by the slump in property prices.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان املاک به شدت تحت تاثیر رکود در قیمت املاک قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]عوامل مؤثر در کاهش قیمت ملک به شدت تحت تاثیر قرار گرفتند
17. She is in a slump in her career.
[ترجمه ترگمان]اون تو کارش افت کرده
[ترجمه گوگل]او در زندگی حرفه ای خود در حال کاهش است