کلمه جو
صفحه اصلی

upfront


رک، رک و راست، بی پرده پوشی، با صراحت و صداقت، صاف و صادق، چشمگیر، در انظار، جلو چشم مردم، آشکار، آشکارا، از پیش، پیشاپیش، بیعانه، پیش - (up-front و up front هم می نویسند)، صاف و صادق to be upfront about one's demands دربارهی خواستههای خود صادقانه حرف زدن چشمگیر، آشکارا an upfront position موقعیت چشمگیر از پیش، در جلو

انگلیسی به فارسی

رک، رک و راست، بیپرده پوشی، با صراحت و صداقت، صاف و صادق


چشمگیر، در انظار، جلو چشم مردم، آشکار، آشکارا


از پیش، پیشاپیش، بیعانه، پیش - (up-front و up front هم می‌نویسند)


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: frank; forthcoming.

- He was up-front about his criminal record.
[ترجمه ترگمان] اون در مورد سابقه جنایی خودش بود
[ترجمه گوگل] او در مورد سابقه جنایی او پیشقدم بود

(2) تعریف: advance, as a payment.

- He wants an up-front payment of fifty dollars.
[ترجمه ترگمان] اون یه پیش پرداخت پنجاه دلار می خواد
[ترجمه گوگل] او می خواهد پنجاه دلار را پرداخت کند
قید ( adverb )
(1) تعریف: (up front) in advance.

- She wants the money up front.
[ترجمه ترگمان] اون میخواد پول جلو رو بگیره
[ترجمه گوگل] او می خواهد این پول را در پیش بگیرد

(2) تعریف: in a front or leading position.

- We'd like a seat up front.
[ترجمه ترگمان] ما یک صندلی جلو داریم
[ترجمه گوگل] ما یک صندلی جلو داریم

• pre-season sales of time slots for television commercials
sincere, straightforward, open; located in the forward section
honestly, frankly, openly; in advance, ahead of time (about payment or investment)
if you are up front about something, you act openly or publicly so that people know what you are doing or what you believe; an informal expression.
if a payment is made up front, it is made in advance and openly, so that the person being paid knows they will receive the money; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] صادقانه، دوستانه، زودتر، جلوتر، پیش تر

جملات نمونه

an upfront payment of $20,000

بیست ‌هزار دلار پیش‌پرداخت


to pay for something upfront

پول چیزی را از پیش پرداخت کردن


1. an upfront payment of $20,000
بیست هزار دلار پیش پرداخت

2. an upfront position
موقعیت چشمگیر

3. to be upfront about one's demands
درباره ی خواسته های خود صادقانه حرف زدن

4. to pay for something upfront
پول چیزی را از پیش پرداخت کردن

5. Mo's very upfront with him about their relationship.
[ترجمه عادل چایچیان] نصف پول را پیشاپیش می پردازیم.
[ترجمه ترگمان]با او در رابطه با رابطه اش با او بسیار صادق است
[ترجمه گوگل]Mo بسیار پیش از او در مورد رابطه خود را

6. There will be an upfront fee of 4%.
[ترجمه ترگمان]مبلغ پیش پرداخت ۴ درصد نیز به دست خواهد آمد
[ترجمه گوگل]هزینه پیش پرداخت 4٪ خواهد بود

7. He requires you to pay him upfront.
[ترجمه ترگمان]او به تو احتیاج دارد که اول او را از اول به او بدهی
[ترجمه گوگل]او از شما میخواهد که او را پیش از او بپردازید

8. She's very upfront about why she wants the job - she'd earn a lot more money.
[ترجمه ترگمان]اون در مورد اینکه چرا اون شغل رو می خواد، خیلی رک و راست می گه - پول بیشتری به دست اورده
[ترجمه گوگل]او بسیار پیشگام در مورد اینکه چرا او این کار را می خواهد - او پول بیشتری کسب می کند

9. You need to be upfront with Val about your past.
[ترجمه ترگمان]تو باید در مورد گذشته تو با \"وال\" رک و راست باشی
[ترجمه گوگل]شما باید در مورد گذشته خود با وال باشید

10. He's been upfront about his intentions since the beginning.
[ترجمه ترگمان]از اول با نیت او رک و راست بود
[ترجمه گوگل]او از ابتدا در مورد اهداف خود پیشگام بوده است

11. While the upfront investment is slightly higher than other housing options, the long-term benefits of its efficiency combined with the increasing cost of utilities make the design a good option.
[ترجمه ترگمان]در حالی که سرمایه گذاری اولیه کمی بالاتر از گزینه های دیگر مسکن است، منافع بلند مدت کارایی آن همراه با افزایش هزینه خدمات برای طراحی یک گزینه خوب است
[ترجمه گوگل]در حالی که سرمایه گذاری پیش از آن کمی بالاتر از گزینه های مسکن دیگر است، مزایای دراز مدت بهره وری آن در کنار افزایش هزینه های آب و برق باعث می شود طراحی یک گزینه مناسب باشد

12. I know about the upfront costs firsthand.
[ترجمه ترگمان]من در مورد هزینه های اولیه خودم می دانم
[ترجمه گوگل]من از ابتدا هزینه های اولیه را می دانم

13. UBS Warburg now expects the "upfront" market, which starts in May when advertisers book advance ad spots on the TV networks for the new season in September, to be up 4% on last year.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، USB \"UBS Warburg\" انتظار دارد که بازار \"اول\"، که در ماه مه آغاز می شود، در زمانی آغاز می شود که تبلیغ کنندگان تبلیغات خود را در شبکه های تلویزیونی برای فصل جدید در ماه سپتامبر افزایش دهند تا در سال گذشته ۴ درصد افزایش یابد
[ترجمه گوگل]UBS Warburg در حال حاضر پیش بینی بازار پیشرو است که در ماه مه آغاز می شود که تبلیغات تبلیغاتی در شبکه های تلویزیونی برای فصل جدید در ماه سپتامبر به 4 درصد افزایش یافته است

14. For MU, there were no upfront risks or cash outlays.
[ترجمه ترگمان]برای MU، هیچ ریسک پیش پرداخت یا هزینه های نقدی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]برای MU هیچ خطری پیش روی یا هزینه های نقدی وجود نداشت

15. We'll pay you half up front.
[ترجمه ترگمان]نصف شب بهت پول میدیم
[ترجمه گوگل]ما نصف رو به شما پرداخت خواهیم کرد

16. In football, the players who play up front get the most goals.
[ترجمه ترگمان]در فوتبال، بازیکنان که جلو می روند بیش ترین گل را به دست می آورند
[ترجمه گوگل]در فوتبال، بازیکنان که به جلو بازی می کنند بیشترین اهداف را کسب می کنند

17. We'll pay you half up front and the other half when you've finished the job.
[ترجمه ترگمان]نصف راه رو جلو و نصف دیگه وقتی که کار رو تموم کردی بهت پول میدیم
[ترجمه گوگل]ما زمانی که کار خود را تمام کرده اید نصف رو به جلو و نیم دیگر می پردازید

18. Some companies charge a fee up front, but we don't think that's right.
[ترجمه ترگمان]بعضی از شرکت ها هزینه بالایی را شارژ می کنند، اما ما فکر نمی کنیم که این درست باشد
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها از هزینه های مالی جلوگیری می کنند، اما ما فکر نمی کنیم که درست باشد

19. It's important to tell potential clients this up front.
[ترجمه ترگمان]مهم است که این موضوع را به مشتریان احتمالی بگویید
[ترجمه گوگل]این مهم است که مشتریان بالقوه را به جلو برسانیم

20. We need two hundred pounds up front.
[ترجمه ترگمان]ما به دویست پوند در جبهه احتیاج داریم
[ترجمه گوگل]ما به دو صد پوند نیاز داریم

21. Let's sit closer up front.
[ترجمه ترگمان]بیا نزدیک تر بشین
[ترجمه گوگل]بیایید نزدیکتر به جلو بنشینیم

22. He wants all the money up front or he won't do the job.
[ترجمه ترگمان]اون می خواد همه پول جلو بره یا کارش رو بک نه
[ترجمه گوگل]او می خواهد تمام پول به جلو و یا او این کار را انجام نمی دهد

23. But it is up front where the experts ply their trade and both Ian Wright and Les Ferdinand are bouncing with confidence.
[ترجمه ترگمان]اما این جبهه در جایی است که متخصصان تجارت خود را انجام می دهند و هر دو ایان رایت و لس فردیناند با اطمینان بالا و پایین می پرند
[ترجمه گوگل]اما این جبهه است که کارشناسان تجارت خود را در آن قرار می دهند و ایان رایت و لس فردیناند هم با اعتماد به نفس تندرست هستند

24. Southampton were ordered to pay just £000 up front with the rest hanging over their head.
[ترجمه ترگمان]به Southampton دستور داده شد تا فقط ۱۰۰۰ پوند از بقیه به سر آن ها آویزان شوند
[ترجمه گوگل]ساوتهمپتون دستور داد که فقط � 400 مبلغ را به جلو بپردازد و بقیه روی سرشان بچرخد

25. Up front she could hear the pilot talking to Travis, his voice urgent as he gave instructions.
[ترجمه ترگمان]در جلو می توانست صدای خلبان را بشنود که با تراویس حرف می زد، صدایش همان طور که دستور می داد ضروری بود
[ترجمه گوگل]او می تواند خلبان صحبت با تراویس را بشنود، صدای او فورا به او دستورالعمل داد

26. Terri settled for riding shotgun up front with Robin and brooding darkly for the entire journey.
[ترجمه ترگمان]تری در کنار رابین نشسته بود و با چهره ای متفکر به تمام سفر فکر می کرد
[ترجمه گوگل]Terri برای سوار کردن تفنگ ساچمه ای به جلو با روبینی حلقه زد و دمدمی مزاج برای کل سفر

27. I told you up front that I didn't want to be in a relationship with anyone.
[ترجمه ترگمان]من به تو گفته بودم که دوست ندارم با کسی ارتباط داشته باشم
[ترجمه گوگل]من به شما گفتم که جلوتر رفتم و نمی خواستم با کسی ارتباط برقرار کنم

28. There was an up front charge and they will take a proportion of any reduction in debt.
[ترجمه ترگمان]یک اتهام جلو به جلو وجود داشت و آن ها نسبت به کاهش بدهی سهم بیشتری خواهند داشت
[ترجمه گوگل]هزینه بالای سریع وجود دارد و آنها از هرگونه کاهش بدهی اجتناب می کنند

29. Teams do not need all the required skills up front.
[ترجمه ترگمان]تیم ها به تمام مهارت های مورد نیاز خود نیاز ندارند
[ترجمه گوگل]تیم ها نیاز به مهارت های لازم را ندارند

to be upfront about one's demands

درباره‌ی خواسته‌های خود صادقانه حرف زدن


an upfront position

موقعیت چشمگیر


پیشنهاد کاربران

پیشاپیش
مثلا
Up front investment

از جلو، از مقابل، میدانی

پیش پرداخت بیعانه

سرمایه گذاری اولیه upfront investment

پرداخت پول در ابتدای کار.
مثل پرداخت پاداش به دولت میزبان توسط شرکت نفتی پیمانکار در قراردادهای نفتی مشهور به Bonus

صراحتا، صادقانه، آشکارا

پیش قدم

صادق. رک. صریح

رک و روراست، صادق، بی شیله پیله

money up front اول money بعد مواد


اولیه
primary, initial

در مسائل مالی به معنی ( پیش پرداخت ) است.

پیشاپیش
از پیش

پیشاپیش

Noun :
پیش پرداخت
پولی که قبل از شروع کاری، پرداخت می شود.

پیشگیرانه

Also upfront
۱ - رک و رو راست
honest, bold and frank, direct, open and straightforward
۲ - از پیش، پیشاپیش, از قبل، پیش پرداخت ( در مسائل مالی ) beforehand, in advance, early
Track your favorites on the site, then order at a discount if you pay upfront for six orders or more
۳ - TV upfronts : برنامه/گردهمایی که توسط شبکه های بزرگ تلوزیونی ترتیب داده میشود و برنامه های آتی آنها برای شرکتهای تبلیغاتی ارائه می شود.
TV upfronts are presentations made by major TV networks to preview upcoming seasons to advertiser companies, producers and press members

if you give someone an amount of money up front, you pay them before they do something for you
پیش پرداخت

در مقابل


کلمات دیگر: