کلمه جو
صفحه اصلی

lubrication


معنی : روغنکاری، روغن زنی، گریس زنی
معانی دیگر : روغن زنی، گریس زنی

انگلیسی به فارسی

روغن کاری


روغن زنی، گریس زنی


انگلیسی به انگلیسی

• application of a lubricant (i.e. oil, grease); state of being lubricated

دیکشنری تخصصی

[خودرو] روانکاری
[عمران و معماری] روغنکاری - نرمکاری - روانسازی - لیزاندن
[مهندسی گاز] روغنکاری، گریسکاری
[نساجی] روان کنندگی - روغن کاری
[ریاضیات] روانسازی، رونوازی، روانکاری، روغنکاری
[آب و خاک] روان کردن

مترادف و متضاد

روغنکاری (اسم)
lubrication

روغن زنی (اسم)
lubrication

گریس زنی (اسم)
lubrication

جملات نمونه

1. engine lubrication
روغن کاری موتور

2. Use a touch of linseed oil for lubrication.
[ترجمه ترگمان]از یک تماس روغن linseed برای روغن کاری استفاده بکنید
[ترجمه گوگل]از یک لمس روغن سویا برای روانکاری استفاده کنید

3. We shall require more lubrication oil this month.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به روغن کاری بیشتر در این ماه داریم
[ترجمه گوگل]ما باید روغن روانکاری در این ماه نیاز داشته باشیم

4. Lubrication reduces noise and wear.
[ترجمه ترگمان]Lubrication صدا و فرسودگی را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]روانکاری باعث سر و صدا و سایش می شود

5. The rate and amount of vaginal lubrication does decrease with age.
[ترجمه ترگمان]میزان و میزان روغن اکالیپتوس با افزایش سن کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]میزان و مقدار روانکاری واژن با سن کاهش می یابد

6. The identified problem areas for companies were lubrication, wear, condition monitoring, bearings, gears and seals.
[ترجمه ترگمان]مناطق مشکل شناسایی شده برای شرکت ها، روغن کاری، پوشیدن، نظارت بر شرایط، دنده، دنده ها و آب بندی هستند
[ترجمه گوگل]مناطق مشکل شناسایی شده برای شرکت های روانکاری، لباس، نظارت بر وضعیت، بلبرینگ، چرخ دنده و مهر و موم شد

7. Youliang tune the main plate, Adagio, lubrication plate, cutting board.
[ترجمه ترگمان]Youliang بشقاب اصلی، Adagio، بشقاب چرب و تخته برش را تنظیم می کنند
[ترجمه گوگل]Youliang تنظیم صفحه اصلی، Adagio، صفحه روانکاری، برش هیئت مدیره

8. In the following chart the lubrication times are listed referring to gearboxes operating under regular and continuous duty.
[ترجمه ترگمان]در نمودار زیر، زمان های روغنکاری، با مراجعه به gearboxes عمل می کنند که تحت وظیفه منظم و پیوسته عمل می کنند
[ترجمه گوگل]در جدول زیر بارهای روانکاری ذکر شده است که با استفاده از جعبه دنده ای که تحت وظیفه منظم و مستمر کار می کنند، ذکر شده است

9. Lubrication behaviors, friction and wear properties of different thin solid films were investigated for the same type of harmonic drive reducer under the same test conditions.
[ترجمه ترگمان]رفتارهای Lubrication، اصطکاک و ویژگی های فرسودگی لایه های مختلف نازک، برای همان نوع حرکت هارمونیک تحت شرایط آزمون مشابه مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]رفتارهای روانکاری، اصطکاک و خواص سایش فیلم های سبک نازک مختلف برای همان نوع کاهش هارمونیک درایو تحت شرایط آزمایش مشابه مورد بررسی قرار گرفت

10. The lubrication of thermo-forming mould is very important in improving its product quality, decreasing deformation load and lasting operation life.
[ترجمه ترگمان]در بهبود کیفیت محصول، کاهش بار تغییر شکل و طول عمر عملکرد بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]روانکاری قالب ترمو شکل گیری در بهبود کیفیت محصول خود، کاهش بار تغییر شکل و عمر طولانی مدت بسیار مهم است

11. I produced the drill pipe thread sealed lubrication of fat is good, easy to use, can apply to different depth and scope of various conditions, and other characteristics.
[ترجمه ترگمان]من روغن مته دریل را به دقت بسته بندی کردم که روغن کاری کردن آن خوب است، استفاده از آن آسان است، می تواند به عمق و دامنه مختلف شرایط مختلف و دیگر ویژگی ها اعمال شود
[ترجمه گوگل]من لوله لوله مته تولید روانکاری چسب مهر و موم چربی خوب است، آسان برای استفاده، می تواند به عمق مختلف و دامنه شرایط مختلف و ویژگی های دیگر اعمال می شود

12. It is very crucial that oil mist lubrication condition in branch pipe for oil mist particles in the pipeline transmission.
[ترجمه ترگمان]این امر بسیار مهم است که شرایط روغن کاری مه نفت در لوله شاخه برای ذرات غبار نفت در انتقال خط لوله
[ترجمه گوگل]بسیار مهم است که شرایط روانکاری مه آبی در لوله شاخه ای برای ذرات مایع نفتی در انتقال خط لوله باشد

13. In land animals, saliva contains mucus, and provides lubrication for food in the alimentary canal.
[ترجمه ترگمان]در حیوانات خشکی، بزاق حاوی خلط است و lubrication برای غذا در کانال alimentary فراهم می کند
[ترجمه گوگل]در حیوانات سرطانی، بزاق حاوی مخاط است و روانکاری برای غذا در کانال گوارش را فراهم می کند

14. The oils may also be used for the lubrication of the compressor cylinders in natural or petroleum gas service, provided the gas is dry and free of suspended petroleum liquids.
[ترجمه ترگمان]روغن همچنین ممکن است برای روغن کاری سیلندرهای کمپرسور در خدمات گاز طبیعی یا نفتی مورد استفاده قرار گیرد، به شرطی که گاز خشک و عاری از مایعات نفتی معلق باشد
[ترجمه گوگل]روغن ها همچنین می توانند برای روانکاری سیلندرهای کمپرسور در سرویس گاز طبیعی یا نفت استفاده شوند، در صورتی که گاز خشک و آزاد از مایعات معلق نفت است

15. The valve should require no lubrication, and contain no " dead " volumes.
[ترجمه ترگمان]شیر باید نیازی به روغنکاری نداشته باشد، و حاوی کتاب های \"مرده\" نباشد
[ترجمه گوگل]شیر باید بدون روانکاری نیاز داشته باشد و بدون حجم 'مرده' باشد


کلمات دیگر: