1. A catalyst is a substance which speeds up a chemical reaction.
[ترجمه ترگمان]کاتالیزور ماده ای است که واکنش شیمیایی را تسریع می کند
[ترجمه گوگل]یک کاتالیزور یک ماده است که یک واکنش شیمیایی را افزایش می دهد
2. The high suicide rate acted as a catalyst for change in the prison system.
[ترجمه ترگمان]نرخ بالای خودکشی به عنوان کاتالیزوری برای تغییر در سیستم زندان عمل کرد
[ترجمه گوگل]نرخ خودکشی بالا به عنوان کاتالیزور تغییر در سیستم زندان عمل کرد
3. The riots were later seen as the catalyst for the new political developments.
[ترجمه ترگمان]بعدها این شورش ها به عنوان کاتالیزوری برای تحولات سیاسی جدید دیده شدند
[ترجمه گوگل]بعدها شورش ها به عنوان کاتالیزور برای تحولات سیاسی جدید به چشم می خورد
4. It acts as a catalyst in the process of fermentation.
[ترجمه ترگمان]این کار به عنوان کاتالیزوری در فرآیند تخمیر عمل می کند
[ترجمه گوگل]آن را به عنوان یک کاتالیزور در روند تخمیر عمل می کند
5. I see my role as being a catalyst for change.
[ترجمه ترگمان]من نقش خود را بعنوان یک کاتالیزور برای تغییر می بینم
[ترجمه گوگل]من نقش خود را به عنوان یک کاتالیزور برای تغییر می بینم
6. The workers'demand for better conditions was a catalyst for social change.
[ترجمه ترگمان]تقاضای کارگران برای شرایط بهتر، کاتالیزوری برای تغییرات اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]کارگران برای شرایط بهتر، عامل اصلی تغییرات اجتماعی بودند
7. They hope his election will act as a catalyst for reform.
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که انتخابات وی به عنوان کاتالیزوری برای اصلاحات عمل کند
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند که انتخابات او به عنوان یک کاتالیزور برای اصلاحات عمل کند
8. The last step is to regenerate the catalyst.
[ترجمه ترگمان]آخرین مرحله، بازسازی کاتالیست می باشد
[ترجمه گوگل]آخرین مرحله بازسازی کاتالیزور است
9. Chlorine will act as a catalyst.
[ترجمه ترگمان]کلر به عنوان کاتالیزور عمل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کلر به عنوان یک کاتالیزور عمل خواهد کرد
10. The catalyst for this rebound in prices: large declines in stockpiles of the metal registered with New York Mercantile Exchange warehouses.
[ترجمه ترگمان]کاتالیزور برای این جهش در قیمت ها: کاهش زیاد در ذخایر فلز ثبت شده در انبار تبادل تجاری نیویورک
[ترجمه گوگل]کاتالیزور برای این افزایش در قیمت ها، کاهش زیادی در ذخایر فلزی ثبت شده در بورس اوراق بهادار بورس نیویورک
11. Lewis is looking for a catalyst to recapture some of its original vigour and purpose.
[ترجمه ترگمان]لوییس به دنبال یک کاتالیزور برای تسخیر مجدد برخی از انرژی و هدف اصلی خود است
[ترجمه گوگل]لوئیس به دنبال یک کاتالیزور برای گرفتن برخی از قدرت و هدف اصلی خود است
12. The catalyst for her new ensemble was undoubtedly her 1987 marriage to her fellow troubadour Mr David Stewart.
[ترجمه ترگمان]این گروه برای گروه جدیدش بدون شک ازدواج ۱۹۸۷ او با fellow آقای دیوید استوارت بود
[ترجمه گوگل]کاتالیزور گروه جدید او، بدون شک، ازدواج سال 1987 با همکارانش، آقای دیوید استوارت بود
13. A catalyst facilitates a chemical process without being used up or changed itself.
[ترجمه ترگمان]یک کاتالیزور یک فرآیند شیمیایی را بدون استفاده یا تغییر خودش تسهیل می کند
[ترجمه گوگل]کاتالیزور یک فرآیند شیمیایی را بدون استفاده از خود و یا تغییر خود را آسان می کند
14. Gaia as a catalyst for scientific enquiry.
[ترجمه ترگمان]گایا به عنوان کاتالیزوری برای تحقیق علمی
[ترجمه گوگل]گایا به عنوان یک کاتالیزور برای تحقیق علمی
15. John was a catalyst who gave them the exposure.
[ترجمه ترگمان]جان یک سازمان دهنده بود که نوردهی را به آن ها داد
[ترجمه گوگل]جان کاتالیستی بود که به آنها مواجه شد