1. The most exhausting thing in life is being insincere.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز زندگی، insincere است
[ترجمه گوگل]اذیت کننده ترین چیز در زندگی، بی پروایی است
2. It's exhausting commuting from Brighton to London every day.
[ترجمه Avin💋] این خسته کننده هست که هر روز از برایتون به لندن رفت و آمد کنی.
[ترجمه ترگمان]از رفتن به لندن هر روز از \"برایتون\" تا لندن خسته کننده است
[ترجمه گوگل]هر روز از برایتون به لندن رفت و آمد می کند
3. This work is physically exhausting and emotionally draining.
[ترجمه ترگمان]این کار از نظر فیزیکی خسته کننده و از لحاظ احساسی تخلیه است
[ترجمه گوگل]این کار از لحاظ جسمی و تخلیه عاطفی است
4. It had been an exhausting day.
[ترجمه 😁😁😁] من یک روزخسته کننده داشتم
[ترجمه ترگمان]روز خسته کننده ای بود
[ترجمه گوگل]این یک روز خسته کننده بود
5. This is exhausting work, but I manage to keep going somehow.
[ترجمه ترگمان]این کار خسته کننده است، اما من سعی می کنم که به طریقی به آن ادامه بدهم
[ترجمه گوگل]این کار خسته کننده است، اما من می توانم به نحوی ادامه دهم
6. Trainee commandos are put through an exhausting assault course.
[ترجمه ترگمان]کماندوهای Trainee از طریق یک مسیر حمله خسته کننده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]کماندوهای کارآموز از طریق یک دوره یارانه ی خسته کننده اجرا می شوند
7. It was an exhausting schedule she had set herself.
[ترجمه ترگمان]برنامه خسته کننده ای بود که او برای خودش برنامه ریزی کرده بود
[ترجمه گوگل]این یک برنامه خسته کننده بود که خودش خودش را تنظیم کرده بود
8. After an exhausting few weeks I needed some time to recuperate.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند هفته خسته کننده، به کمی زمان نیاز داشتم تا بهبود پیدا کنم
[ترجمه گوگل]پس از چند هفته خسته کننده، برای بازپرداخت نیاز داشتم
9. We are in danger of exhausting the world's oil supply .
[ترجمه ترگمان]ما در خطر نابودی ذخایر نفت جهان قرار داریم
[ترجمه گوگل]ما در معرض تهدید عرضه نفت جهان هستیم
10. The police have spent an exhausting day searching the woods.
[ترجمه ترگمان]پلیس روز خسته کننده ای رو در جستجوی جنگل سپری کرده
[ترجمه گوگل]پلیس یک روز خسته کننده را در جنگل گذرانده است
11. I find her exhausting to be with—she's too intense.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، خسته کننده است که با او باشد - او بیش از حد مشتاق است
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که او بسیار سخت است
12. The trip has been exhausting and I'll be glad to be home.
[ترجمه ترگمان]سفر خسته کننده بود و من خوشحال میشم که خونه باشم
[ترجمه گوگل]این سفر خسته کننده است و من خوشحال خواهم شد که در خانه باشم
13. This exhausting work is enough to run everyone down.
[ترجمه ترگمان]این کار خسته کننده کافیه تا همه رو نابود کنه
[ترجمه گوگل]این کار خسته کننده به اندازه کافی برای اجرای همه افراد است
14. They've just finished an exhausting 75-date European tour.
[ترجمه ترگمان]آن ها تازه یک سفر خسته کننده ۷۵ ساله اروپایی را به پایان رسانده اند
[ترجمه گوگل]آنها فقط یک تور اروپایی 75 روزه اروپایی خسته کننده را به پایان رسانده اند