کلمه جو
صفحه اصلی

clay


معنی : خاک رس، گل، رس، سفال، خاک کوزه گری
معانی دیگر : گل آجر، سفالی، خاک معدنی، خاکه ی معدنی (که دارای ذرات فلز است)، (مجازی) بدن انسان، خاکستر (جسد خاکستر شده)، رسی، گلی، هنری کلی (دولتمرد و ناطق امریکایی)

انگلیسی به فارسی

خاک رس، رس، گل، سفال، خاک کوزه گری


خاک رس، رس، گل، خاک کوزه‌گری، سفال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: clayey (adj.), clayish (adj.)
عبارات: feet of clay
(1) تعریف: earth that consists mainly of hydrated silicates of aluminum, and is used for making bricks, pottery, and tiles.

(2) تعریف: wet earth or ground; mud.

(3) تعریف: earth, symbolically regarded as the source material of the human body.

• family name; cassius clay (born 1942, known as muhammad ali ), american boxer
type of soil used to make pottery and bricks, soil which contains high percentage of silicates of aluminum
clay is a type of earth that is soft when it is wet and hard when it is baked dry. clay is used to make things such as pots.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] خاک فعال
[شیمی] خاک رس
[عمران و معماری] خاک رس - رس
[مهندسی گاز] خاک رس
[زمین شناسی] رس - ذرات دارای اندازه کمتر از 2 میکرون و دارای خاصیت کلوییدی -
در زمین شناسی : الف) قطعه یا ذره سنگ یا کانی یا ذرات تخریبی با ترکیب رسی (معمولاً یک ذره بلورین یک کانی رسی)، کوچکتر از یک دانه بسیار ریز سیلت و دارای قطر کمتر از شش هزارم میلی متر (6 میکرون یا 0.00016 اینچ یا 8 فی). این اندازه حدوداً حد بالایی اندازه ذره ای است که می تواند نشان دهنده خصوصیات کلوئیدی باشد. - ب) یک رسوب طبیعی با سنگ نرم ناپیوسته، خاکی و بشدت ریز دانه که عمدتاً از ذرات در اندازه رس یا ذرات کلوئیدی ساخته شده اند. این رس وقتی با آب مخلوط شود تشکیل یک توده موم سان و قابل قالب گیری را می دهد که شکل خود را بعد از خشک شدن حفظ می نماید و محکم و سخت می گردد. - ج) یک اصطلاح که معمولاً برای هر رسوب ریز دانه، چسبنده نرم بکار می رود. - در خاک شناسی : الف) اصطلاحی که در ایالات متحده آمریکا و توسط جامعه بین المللی علوم خاک برای یک ذره سنگ یا کانی در خاک استفاده می شود که دارای قطری کمتر از 2 میکرومتر باشد (2 میکرون). - ب) خاک رس - ج) کانی رسی.
در مهندسی : مواد خمیری یا موم سان که عمدتاً از ذراتی تشکیل شده اند که دارای قطری کمتر از 0.074 میلی متر می باشند. مقایسه شود با سیلت.
[نساجی] خاک رس
[خاک شناسی] رس
[پلیمر] خاک رس
[آب و خاک] رس

مترادف و متضاد

خاک رس (اسم)
argil, clay, bole, pug

گل (اسم)
mud, clay, lair, blossom, flower, silt, slob, slobber, slosh

رس (اسم)
clay

سفال (اسم)
shard, clay, earthenware, tile, terracotta

خاک کوزه گری (اسم)
clay, potter's clay

workable earth material


Synonyms: adobe, argil, argillaceous earth, bole, brick, china material, clunch, earth, kaolin, loam, loess, marl, mud, porcelain material, pottery, slip, terra cotta, till, wacke


جملات نمونه

1. clay is plastic
گل رس دیس پذیر است.

2. glazed clay vases
گلدان های سفالی و لعاب دار

3. a clay pot
دیگ سفالین،دیزی

4. heat causes clay to bind
حرارت موجب سخت شدن خاک کوزه گری می شود.

5. to impress clay with a die
گل را با قالب نقش دار کردن

6. to temper clay by moistening and kneading
گل رس را با نم زدن و مالیدن به عمل آوردن

7. feet of clay
نقطه ی ضعف (در شخصیت)،عیب،کاستی

8. inscriptions found on clay tablets
برنگاشته هایی که روی خشت حک شده است.

9. picking the hard clay
کندن خاک سفت (با کلنگ)

10. shaping bricks from clay
گل را به شکل خشت درآوردن،از گل خشت ساختن

11. to model in clay
با گچ نمونه سازی کردن

12. god breathed spirit into clay
خداوند در گل جان دمید.

13. he was kneading the clay into perfect smoothness
او گل (کوزه گری) را می سرشت و کاملا نرم می کرد.

14. (hafez) . . . . they kneaded man's clay into a cup
. . . . گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

15. a brick made of baked clay
آجری که از خاک رس پخته ساخته شده است

16. The child is playing with clay in the yard.
[ترجمه ترگمان]کودک با گل در حیاط بازی می کند
[ترجمه گوگل]کودک در حیاط با خاک رس بازی می کند

17. He shaped a pot out of the clay.
[ترجمه ترگمان]او یک کوزه گل را شکل داد
[ترجمه گوگل]او یک گلدان را از خاک رس شکل داد

18. The sculptor figured the girl in clay.
[ترجمه ترگمان]مجسمه ساز آن دختر را در خاک رس یافت
[ترجمه گوگل]مجسمه ساز دختر را در خاک رس شکل داد

19. A clay mould is used for casting bronze statues.
[ترجمه ترگمان]یک خاک رس برای به دست آوردن مجسمه های برنزی به کار می رود
[ترجمه گوگل]قالب ریخته گری برای ریخته گری مجسمه های برنزی استفاده می شود

20. Clay overlies chalk in the southern mountains.
[ترجمه ترگمان]گچ overlies در کوهستان های جنوبی به رنگ گچ درآمده است
[ترجمه گوگل]گچ در کوه های جنوبی قرار دارد

21. Tandoori food is cooked in a clay oven.
[ترجمه ترگمان]غذای tandoori در یک کوره خاک رس پخته می شود
[ترجمه گوگل]غذای Tandoori در یک کوره رس ریخته شده است

a brick made of baked clay

آجری که از خاک رس پخته ساخته شده است


glazed clay vases

گلدان‌های سفالی و لعاب‌دار


اصطلاحات

a clay pot

دیگ سفالین، دیزی


پیشنهاد کاربران

خاک رس


توضیح واژه clay:
a kind of heavy earth that becomes hard when it is dry.
مثال:
Clay pots

خمیر بازی

خاک رس، گل رس

"honor comes to bless the turf that wraps their clay"
معنی بقایای جسم رو هم می ده. ( خاک، جسم، جسم فانی )

خمیر بازی هم معنی میده

علاوه بر معانی فوق ، می تواند مفهوم جسد و جنازه را هم برساند.

به رنگ گل رس

خاک رس
clay pigeon
خودرو] خاک فعال
[شیمی] خاک رس
[عمران و معماری] خاک رس - رس
[مهندسی گاز] خاک رس
[زمین شناسی] رس - ذرات دارای اندازه کمتر از 2 میکرون و دارای خاصیت کلوییدی -
در زمین شناسی : الف ) قطعه یا ذره سنگ یا کانی یا ذرات تخریبی با ترکیب رسی ( معمولاً یک ذره بلورین یک کانی رسی ) ، کوچکتر از یک دانه بسیار ریز سیلت و دارای قطر کمتر از شش هزارم میلی متر ( 6 میکرون یا 0. 00016 اینچ یا 8 فی ) . این اندازه حدوداً حد بالایی اندازه ذره ای است که می تواند نشان دهنده خصوصیات کلوئیدی باشد. - ب ) یک رسوب طبیعی با سنگ نرم ناپیوسته، خاکی و بشدت ریز دانه که عمدتاً از ذرات در اندازه رس یا ذرات کلوئیدی ساخته شده اند. این رس وقتی با آب مخلوط شود تشکیل یک توده موم سان و قابل قالب گیری را می دهد که شکل خود را بعد از خشک شدن حفظ می نماید و محکم و سخت می گردد. - ج ) یک اصطلاح که معمولاً برای هر رسوب ریز دانه، چسبنده نرم بکار می رود. - در خاک شناسی : الف ) اصطلاحی که در ایالات متحده آمریکا و توسط جامعه بین المللی علوم خاک برای یک ذره سنگ یا کانی در خاک استفاده می شود که دارای قطری کمتر از 2 میکرومتر باشد ( 2 میکرون ) . - ب ) خاک رس - ج ) کانی رسی.
در مهندسی : مواد خمیری یا موم سان که عمدتاً از ذراتی تشکیل شده اند که دارای قطری کمتر از 0. 074 میلی متر می باشند. مقایسه شود با سیلت.
[نساجی] خاک رس
[خاک شناسی] رس
[پلیمر] خاک رس
[آب و خاک] رس
Clay | with | flints
[زمین شناسی] رس با سنگ آتشزنه اصطلاحی که بطور غیرمشخص و نادقیق برای هر نهشته رس – فلینت که بر روی گچ واقع می شود، استفاده می گردد.
Clay Animation
[سینما] متحرک سازی موم
clay auger
[نفت] مته ی خاک رس
Clay ball | clayball | clayball . . .

clay: خاک رس
decay: فاسد شدن

She carefully works the clay


کلمات دیگر: