1. clay is plastic
گل رس دیس پذیر است.
2. glazed clay vases
گلدان های سفالی و لعاب دار
3. a clay pot
دیگ سفالین،دیزی
4. heat causes clay to bind
حرارت موجب سخت شدن خاک کوزه گری می شود.
5. to impress clay with a die
گل را با قالب نقش دار کردن
6. to temper clay by moistening and kneading
گل رس را با نم زدن و مالیدن به عمل آوردن
7. feet of clay
نقطه ی ضعف (در شخصیت)،عیب،کاستی
8. inscriptions found on clay tablets
برنگاشته هایی که روی خشت حک شده است.
9. picking the hard clay
کندن خاک سفت (با کلنگ)
10. shaping bricks from clay
گل را به شکل خشت درآوردن،از گل خشت ساختن
11. to model in clay
با گچ نمونه سازی کردن
12. god breathed spirit into clay
خداوند در گل جان دمید.
13. he was kneading the clay into perfect smoothness
او گل (کوزه گری) را می سرشت و کاملا نرم می کرد.
14. (hafez) . . . . they kneaded man's clay into a cup
. . . . گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
15. a brick made of baked clay
آجری که از خاک رس پخته ساخته شده است
16. The child is playing with clay in the yard.
[ترجمه ترگمان]کودک با گل در حیاط بازی می کند
[ترجمه گوگل]کودک در حیاط با خاک رس بازی می کند
17. He shaped a pot out of the clay.
[ترجمه ترگمان]او یک کوزه گل را شکل داد
[ترجمه گوگل]او یک گلدان را از خاک رس شکل داد
18. The sculptor figured the girl in clay.
[ترجمه ترگمان]مجسمه ساز آن دختر را در خاک رس یافت
[ترجمه گوگل]مجسمه ساز دختر را در خاک رس شکل داد
19. A clay mould is used for casting bronze statues.
[ترجمه ترگمان]یک خاک رس برای به دست آوردن مجسمه های برنزی به کار می رود
[ترجمه گوگل]قالب ریخته گری برای ریخته گری مجسمه های برنزی استفاده می شود
20. Clay overlies chalk in the southern mountains.
[ترجمه ترگمان]گچ overlies در کوهستان های جنوبی به رنگ گچ درآمده است
[ترجمه گوگل]گچ در کوه های جنوبی قرار دارد
21. Tandoori food is cooked in a clay oven.
[ترجمه ترگمان]غذای tandoori در یک کوره خاک رس پخته می شود
[ترجمه گوگل]غذای Tandoori در یک کوره رس ریخته شده است