کلمه جو
صفحه اصلی

infection


معنی : سرایت، گند، عفونت، سرایت مرض، مریض کن
معانی دیگر : آلودگی، پلشتی، آلوده شدگی، ابتلا، دچاری، واگیری، بیماری عفونی، گندش، گندزدگی، چرک کردگی، شوخگنی، ریمناکی، اثر، هنایش، نفوذ، اثر گذاری، هر چیز گندش آور، سرایت مر­

انگلیسی به فارسی

عفونت، سرایت، سرایت مرض، گند، مریض کن


عفونت، سرایت مرض، گند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of infecting or an instance or state of being infected.

(2) تعریف: contamination or invasion by germs or disease.

- The infection of one person could lead to an epidemic.
[ترجمه Rr] فرد آلوده
[ترجمه ترگمان] عفونت یک فرد می تواند منجر به یک بیماری همه گیر شود
[ترجمه گوگل] عفونت یک فرد می تواند منجر به یک بیماری همه گیر شود

(3) تعریف: an agent causing such contamination or invasion, such as a contaminated substance or contagious disease.

(4) تعریف: influence, usu. corrupting, on ideas, attitudes, or the like, as though by contagion.

• state of being infected; contamination by germs or disease; something which contaminates or infects, disease
an infection is a disease caused by germs.
infection is the state of becoming infected.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] آلودگی ؛ عفونت
[صنایع غذایی] عفونت : د رشد و نمو میکروب در بدن موجود زنده
[بهداشت] گند - عفونت
[پلیمر] عفونت

مترادف و متضاد

سرایت (اسم)
transmission, penetration, permeation, contagion, infection, contagious influence

گند (اسم)
infection, fetor, stench, stink

عفونت (اسم)
infection, putrefaction, putridity

سرایت مرض (اسم)
plague, infection

مریض کن (اسم)
infection

contamination


Synonyms: bug, communicability, contagion, contagiousness, corruption, defilement, disease, epidemic, flu, germs, impurity, insanitation, poison, pollution, septicity, virus, what’s going around


Antonyms: sanitation, sterility


جملات نمونه

the more serious infections of childhood

بیماری‌های عفونی جدی‌تر دوران کودکی


1. an infection that responded to treatment
عفونتی که در اثر درمان رو به بهبود گذاشت

2. cutaneous infection
عفونت (گندش) پوستی

3. intercurrent infection
عفونت همایند

4. periodontal infection
گندنش (یا عفونت) لثه ها

5. symmetrical infection
عفونت همال گیر

6. syphilis infection is chiefly venereal
ابتلای به سفلیس بیشتر مقاربتی است.

7. the infection of the wound
عفونت زخم

8. the infection of the young people's mind with destructive thoughts
آلوده سازی مغز جوانان با اندیشه های ویرانگر

9. the infection was so widespread that few escaped
بیماری عفونی آنقدرگسترده شده بود که فقط عده ی معدودی دچار آن نشدند.

10. a localized infection
عفونت موضعی

11. a mild infection
عفونت خفیف

12. an occult infection
عفونت نهان

13. open to infection
در معرض عفونت،گندش پذیر

14. to cause an infection
آلودگی ایجاد کردن

15. to become exposed to infection
در معرض سرایت قرار گرفتن

16. vocal disfunctions due to throat infection
اختلالات آوایی در اثر عفونت گلو

17. he seared my wound to prevent infection
برای جلوگیری از عفونت زخم مرا داغ زد.

18. his finger was inflamed by an infection
به خاطر عفونت انگشت او متورم شده بود.

19. we applied measures to prevent the spread of infection
دست به کار شدیم تا جلو گسترش عفونت را بگیریم.

20. The risk of infection is confined to groups such as medical personnel.
[ترجمه ترگمان]خطر عفونت به گروه هایی مانند پرسنل پزشکی محدود می شود
[ترجمه گوگل]خطر ابتلا به عفونت محدود به گروه هایی مانند پرسنل پزشکی می باشد

21. Tonsillitis is normally caused by infection with streptococci.
[ترجمه ترگمان]Tonsillitis معمولا ناشی از عفونت با streptococci است
[ترجمه گوگل]تونسیلیت به طور معمول توسط عفونت با استرپتوکوک ایجاد می شود

22. If the primary infection is not treated further outbreaks may occur.
[ترجمه ترگمان]اگر عفونت اولیه درمان نشود ممکن است رخ دهد
[ترجمه گوگل]اگر عفونت اولیه درمان نشود، ممکن است شیوع بیشتری رخ دهد

23. The immune system is our body's shield against infection.
[ترجمه ترگمان]سیستم ایمنی بدن ما در برابر عفونت است
[ترجمه گوگل]سیستم ایمنی بدن محافظ بدن ما در برابر عفونت است

24. Our doctor diagnosed a throat infection and prescribed antibiotic and junior aspirin.
[ترجمه ترگمان]دکتر ما تشخیص بیماری گلو رو تشخیص داد و آنتی بیوتیک و آسپرین بچه رو تجویز کرد
[ترجمه گوگل]پزشک ما یک عفونت گلو را تشخیص داده و آنتی بیوتیک و آسپیرین را تجویز کرد

25. People can fight infection more easily if they have an adequate diet.
[ترجمه ترگمان]افراد اگر رژیم غذایی کافی داشته باشند می توانند به راحتی با این بیماری مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]اگر رژیم غذایی مناسب داشته باشند، می توانند به راحتی با عفونت مبارزه کنند

26. Bacteria then enters the wound and initiates infection.
[ترجمه ترگمان]سپس باکتری ها وارد جراحت می شوند و عفونت را شروع می کنند
[ترجمه گوگل]باکتری سپس وارد زخم می شود و عفونت را آغاز می کند

27. I'm taking antibiotics for a throat infection.
[ترجمه ترگمان]من آنتی بیوتیک رو به خاطر عفونت گلو مصرف می کنم
[ترجمه گوگل]من از آنتی بیوتیک ها برای عفونت گلو استفاده می کنم

28. The likelihood of infection is minimal.
[ترجمه متخصص زبان] احتمال ابتلا کاهش یافته
[ترجمه ترگمان]احتمال ابتلا به این بیماری بسیار کم است
[ترجمه گوگل]احتمال عفونت حداقل است

the infection of the young people's mind with destructive thoughts

آلوده‌سازی مغز جوانان با اندیشه‌های ویرانگر


to cause an infection

آلودگی ایجاد کردن


Syphilis infection is chiefly venereal.

ابتلای به سفلیس بیشتر مقاربتی است.


to become exposed to infection

در معرض سرایت قرار گرفتن


the infection of the wound

عفونت زخم


پیشنهاد کاربران

عفونت، سرایت، ابتلا، واگیری

Become infected with a disease

عفونت. بیماری عفونی ( n )

عفونت
سرایت

چرک کردن

آلوده شدن به انگل های داخلی

عفونی، واگیردار، مسری

عفونت

An illness caused by bacteria or a virus

بیماری واگیردار

هر چیز مخربی که سرایت پیدا میکند

الودگی

اثرات مخرب - آلودگی - عفونت - چرک

به معنی عفونت.
البته به معنی میکروب یا باکتری هم هستش

infection ( علوم سلامت )
واژه مصوب: عفونت
تعریف: تهاجم و تکثیر ریزاندامگان های بیماری زا در بافت های بدن که ممکن است به بیماری منجر شود

İngilizcede infection'ın anlamı

infection
noun [ C or U ]
UK /ɪnˈfek. ʃən/ US /ɪnˈfek. ʃən/
infection noun [C or U] ( DISEASE )

B2
a condition in which bacteria or viruses that cause disease have entered the body:
a serious infection
a throat infection
Bandage the wound to reduce the risk of infection


کلمات دیگر: