کلمه جو
صفحه اصلی

hybrid


معنی : مخلوط، دو رگه، گیاه پیوندی، جانور دورگه، پیوندی
معانی دیگر : (جانور شناسی - گیاه شناسی) دورگه، آمیزتبار، دگرگشنگیری شده، (هرچیز که منشا آن چندتایی باشد یا اجزای آن یکجور نباشند) مختلط، چندگانه، چندنژاد، چندتبار، چندسرشت، چند بیخ، نایکدست، چندبنیادی، جانور دورگه چون قاطر، چیزی که ازچند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان اززبان های مختلف تشکیل شده باشد

انگلیسی به فارسی

جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از چند جز ناجورساخته شده باشد کلمه ای که اجزا آن از زبان‌های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گیاه‌شناسی)پیوندی


ترکیبی، دو رگه، مخلوط، گیاه پیوندی، جانور دورگه، پیوندی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the offspring of two plants or animals that differ genetically as to species, variety, breed, or the like.
مترادف: cross, crossbreed
مشابه: half blood, half-breed, mestizo, mix, mongrel, mulatto

- The mule is a hybrid of a horse and a donkey.
[ترجمه حمید] قاتر موجودی دورگه از ترکیب اسب و الاغ است
[ترجمه ترگمان] قاطر یک دورگه است از یک اسب و یک الاغ
[ترجمه گوگل] موش ترکیبی از یک اسب و یک خر است

(2) تعریف: something that is produced by combining elements from differing sources.
مترادف: mongrel
مشابه: amalgam, combination, cross, mix, mixture

(3) تعریف: a car or other vehicle with an engine that can run on two different fuels, usually gasoline and electricity, and can alternate between them.

- More and more car manufacturers are now producing hybrids.
[ترجمه ترگمان] بیشتر و بیشتر تولید کنندگان ماشین، hybrids تولید می کنند
[ترجمه گوگل] تولید کنندگان خودرو بیشتر و بیشتر در حال حاضر تولید هیبرید
صفت ( adjective )
مشتقات: hybridism (n.)
(1) تعریف: produced by cross-breeding.

- Hybrid crops can better withstand adverse conditions.
[ترجمه ترگمان] محصولات ترکیبی می توانند بهتر تحمل شرایط نامساعد را داشته باشند
[ترجمه گوگل] محصولات ترکیبی بهتر می توانند شرایط نامساعد را تحمل کنند

(2) تعریف: produced by combining elements from different sources.

- The band's hybrid style is a mixture of reggae and rock.
[ترجمه ترگمان] سبک ترکیبی این گروه ترکیبی از رگی و راک است
[ترجمه گوگل] سبک ترکیبی گروه ترکیبی از رگی و سنگ است

• crossbreed, mixed breed, cross between two animals or plants from different breeds or species
a hybrid is an animal or plant bred from two different types of animal or plant; a technical use in biology.
anything that is a mixture of two different things can be called a hybrid. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. ...hybrid systems of heat storage.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] هیبرید؛ نتاج والدینی که از نظر ژنتیک یکسان نباشند . چنین فردی برای بسیاری از ژنهایش heterozygote است .
[خودرو] اتومبیلهایی که دو پیشرانه داشته باشند و این نام بیشتر برای اتومبیلهایی که یک موتور درون سوز (بنزینی یا دیزلی) و یک موتور برقی(که انرژی خود را از باطری ها یش میگیرد) دارند استفاده میشود. تا سرعت مشخصی فقط موتور برقی کار میکند و بعد از یک سرعت مشخص برای افزایش قدرت موتور درون سوز نیز شروع به کار میکند.هدف از تولید این نوع اتومبیلها مصرف سوخت کم و حداقل آلودگی محیط زیست است.
[شیمی] هیبرید
[برق و الکترونیک] آمیخته، هایبرید
[زمین شناسی] دو رگه در آذرین: مربوط به سنگی که ترکیب شیمیایی آن، محصول فرآیند هضم است.مترادف: آلوده،اسم: سنگی که ترکیب آن در اثر فرایند هضم شکل گرفته است.در این مورد به معنای واژه hybridization مراجعه نمایید.
[ریاضیات] پیوندی، دورگه، ترکیبی
[پلیمر] هیبرید، دورگه، ترکیبی

مترادف و متضاد

مخلوط (اسم)
mix, blend, admixture, mixture, hash, melange, composite, compost, hybrid, hodgepodge, mishmash, olio, macedoine

دو رگه (اسم)
hybrid, crossover, crossbreed, mongrel, crossbreeding, mulatto, half-blood, half-bred, half-caste

گیاه پیوندی (اسم)
graft, hybrid

جانور دورگه (اسم)
hybrid

پیوندی (صفت)
linked, connective, hybrid, crossbred

composite, mixture


Synonyms: amalgam, bastard, combination, compound, cross, crossbreed, half-blood, half-breed, half-caste, incross, miscegenation, mongrel, mule, outcross


Antonyms: homogeneous, pedigreed, pure, purebred, thoroughbred, unmixed


جملات نمونه

1. hybrid corn
ذرت دورگه

2. a hybrid fruit
میوه پیوندی

3. a hybrid society
جامعه ی چندگونه ای

4. The garden strawberry is a large-fruited hybrid.
[ترجمه ترگمان]توت فرنگی باغ یک هیبرید fruited است
[ترجمه گوگل]توت فرنگی باغ یک ترکیبی بزرگ میوه ای است

5. The hybrid from a donkey and a horse is called a mule.
[ترجمه ترگمان]دورگه از یک الاغ و یک اسب به نام قاطر نامیده می شود
[ترجمه گوگل]ترکیبی از یک خر و اسب موش نامیده می شود

6. The music was a hybrid of western pop and traditional folk song.
[ترجمه ترگمان]موسیقی ترکیبی از آهنگ های موسیقی پاپ غربی و سنتی بود
[ترجمه گوگل]موسیقی ترکیبی از پاپ غربی و آهنگ محلی سنتی بود

7. The new hybrid crops are much better at resisting disease.
[ترجمه ترگمان]محصولات هیبریدی جدید در مقاومت در برابر بیماری ها بسیار بهتر هستند
[ترجمه گوگل]محصولات جدید هیبرید در مقاومت در برابر بیماری بسیار بهتر هستند

8. A mule is a hybrid of a male donkey and a female horse.
[ترجمه ترگمان]یک قاطر دورگه است از یک الاغ نر و یک اسب ماده
[ترجمه گوگل]یک موش ترکیبی از یک الاغ مرد و زن اسب است

9. The hybrid stepping motor has two phases which are excited by positive or negative currents.
[ترجمه ترگمان]موتور پله ای ترکیبی دارای دو فاز است که توسط جریان های مثبت یا منفی تحریک می شوند
[ترجمه گوگل]موتور گام ترکیبی دارای دو مرحله است که توسط جریان مثبت یا منفی تحریک می شوند

10. A hybrid type of society emerged, in which archaic social forces were harnessed to modern industrial techniques.
[ترجمه ترگمان]یک گروه مرکب از جامعه پدیدار شد، که در آن نیروهای اجتماعی قدیمی به تکنیک های صنعتی مدرن بسته شدند
[ترجمه گوگل]نوع ترکیبی از جامعه ظهور کرد، که در آن نیروهای اجتماعی دائمی به تکنیک های صنعتی مدرن دست یافتند

11. Michael Heseltine's ungainly hybrid replacement received a poor reception from Tory activists gathered at Southport last weekend.
[ترجمه ترگمان]جایگزینی سنتی مایکل Heseltine یک پذیرش ضعیف از فعالان حزب محافظه کار در هفته گذشته در Southport دریافت کرد
[ترجمه گوگل]مایکل هسلتین، جایگزین هیبرید بی نظیر دریافت کننده ضعیف از فعالان Tory در آخر هفته آخر هفته در Southport گردید

12. You must cobble together whatever both / and hybrid design will get the job done.
[ترجمه ترگمان]شما باید هر دوی آن ها را به هم متصل کنید و هر دو طرح ترکیبی کار را انجام خواهند داد
[ترجمه گوگل]شما باید هرچه طراحی هر دو / و هیبرید را به هم بزنید کار را انجام می دهید

13. The hybrid of commonwealth, long ascendant, is waning.
[ترجمه ترگمان]، دورگه کشورهای مشترک المنافع، بلند پروازی، داره waning
[ترجمه گوگل]ترکیبی از جامعۀ بین المللی، بلند بلند، در حال کاهش است

14. The result is a hybrid virus that will multiply readily when given to humans but will not cause disease.
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک ویروس ترکیبی است که وقتی به انسان داده می شود به راحتی تکثیر می شود اما باعث ایجاد بیماری نمی شود
[ترجمه گوگل]نتیجه یک ویروس هیبریدی است که وقتی به انسان داده می شود، به آسانی تکثیر می شود، اما باعث بیماری نمی شود

15. Brownies are a hybrid, part fudge, part cake.
[ترجمه ترگمان]Brownies \"یه دورگه، یه تیکه کیک\" و یه تیکه کیک
[ترجمه گوگل]براویان یک ترکیب هیجان انگیز، بخشی از کیک است

hybrid corn

ذرت دورگه


a hybrid fruit

میوه پیوندی


a hybrid society

جامعه‌ی چندگونه‌ای


پیشنهاد کاربران

hybrid ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: دورگه
تعریف: موجود حاصل از آمیزش والدینی که ازنظر ژن‏نمودی متفاوت باشند

آمیزه

( علوم سیاسی ) التقاطی

دو کاره ، دو کاربُرده ، دو کاربردی ، دو کارکردی
چند کاره ، چند کاربرده ، چند کاربردی ، چند کارکردی

دوگانه ، دوتایی ، چندتایی

[خودرو]
دوگانه سوز

Hybrid models مدل های ترکیبی

خودروهایی همانند خودروهای جدید شرکت های هیوندای و تویوتا مثل تویوتا پریوس درون دسته خودروهای هیبرید قرار دارند چرا که داخل این خودرو هم از موتور های احتراق داخلی همانند سایر خودروها استفاده شده هم با استفاده از تکنولوژی روز دنیا از موتور های الکتریکی استفاده شده

ترکیبی

به معنای دورگه هست
اما در مهندسی شیمی و نفت و میکانیک به معنای دو فازی هست

دوگانه، چندگانه

ترکیبی/چندگانه

دورگه ( اشاره به شخص داره )

بینابینی، دوگانه

crossbreed یعنی دو رگه و ایجاد یگ گونه جدید از یک نوع حیوان. مثلاً از دو نوع سگ متفاوت یک گونه جدید به دنیا آوردن.
hybrid یعنی دو رگه و ایجاد یگ گونه جدید از دو نوع حیوان. مثلاً از خر و اسب، یک گونه جدید به نام قاطر به دنیا آوردن.

دو نیرو ، دو نیرویی

چند نیرو ، چند نیرویی


کلمات دیگر: