کلمه جو
صفحه اصلی

sensitivity


معنی : حساسیت، میزان حساسیت
معانی دیگر : سوهشمندی، سترسایی، پولابی

انگلیسی به فارسی

حساسیت، میزان حساسیت


حساسیت


انگلیسی به انگلیسی

• ability to perceive sensation; responsiveness; delicateness, state of requiring special treatment or care; susceptibility to outside influences; quality of being temperamental
sensitivity is the state or quality of being sensitive to other people's feelings or problems.
sensitivity is also the state or quality of being sensitive to a physical force, substance, or condition.
a person's sensitivities are subjects or issues that need to be dealt with carefully because they are likely to cause disagreement or make that person upset.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] حساسیت
[شیمی] حساسیت
[سینما] حساسیت
[عمران و معماری] حساسیت - تاثیرپذیری
[کامپیوتر] حساسیت
[برق و الکترونیک] حساسیت نشانی از شایستگی مدار یا قطعه که توانایی آن را در پاسخ به کمیت ورودی بیان می کند. حساسیت به صورت قسمت به ازای وات یا اهم بر ولت در ابزارهای اندازه گیری، جا به جای لکه به ازای ولتاژ انحراف یا جریان انحراف در لامپ پرتوکاتدی، جریان خروجی به ازای هر واحد چگالی تابش تابیده در لامپ دوربین یا قطعات فتوالکتریک دیگر و میکروولت سیگنال، ورودی برای تعیین حداقل شدت سیگنال ورودی که گیرنده به آن پاسخ می دهد، بیان می شود. - حساسیت
[مهندسی گاز] حساسیت
[زمین شناسی] حساسیت
[ریاضیات] حساسیت
[معدن] حساسیت (ژئوشیمی)
[آب و خاک] حساسیت

مترادف و متضاد

حساسیت (اسم)
friction, liking, delicacy, allergy, sensitivity, sensibility, keenness, sensitometer

میزان حساسیت (اسم)
sensitivity

responsiveness to stimuli


Synonyms: acuteness, affectibility, awareness, consciousness, delicacy, feeling, impressionability, nervousness, reactiveness, reactivity, receptiveness, sensation, sense, sensitiveness, subtlety, susceptibility, sympathy


Antonyms: apathy, impassivity, insensitivity, numbness


جملات نمونه

1. a situation of extreme sensitivity
موقیعت دارای حساسیت زیاد

2. Fundamentally, women like him for his sensitivity and charming vulnerability.
[ترجمه ترگمان]اساسا، زنانی که او را به خاطر حساسیت و آسیب پذیری charming دوست دارند
[ترجمه گوگل]اساسا، زنان از او برای حساسیت و آسیب پذیری جذاب خود می خواهند

3. An instrument used to measure tactile sensitivity.
[ترجمه ترگمان]ابزاری که برای اندازه گیری حساسیت لمسی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]ابزار مورد استفاده برای اندازه گیری حساسیت لمسی

4. His comments show a lack of sensitivity.
[ترجمه ترگمان]نظرات او نشان دهنده عدم حساسیت است
[ترجمه گوگل]نظرات او نشان دهنده عدم حساسیت است

5. Migrating birds show extreme sensitivity to air currents.
[ترجمه ترگمان]پرندگان مهاجر حساسیت شدید به جریان های هوایی را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]پرندگان مهاجر حساسیت بسیار بالایی نسبت به جریان هوا دارند

6. She pointed out with tact and sensitivity exactly where he had gone wrong.
[ترجمه پرستو منوچهرزاده] او با زیرکی, حساسیت اشتباه خویش را درک کرده و همگان را ازآن آگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او با زیرکی و حساسیت به جایی که اشتباه کرده بود اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او با دقت و حساسیت دقیقا در جایی که اشتباه کرده بود اشاره کرد

7. Confidentiality is important because of the sensitivity of the information.
[ترجمه ترگمان]محرمانگی به دلیل حساسیت اطلاعات مهم است
[ترجمه گوگل]محرمانه بودن به دلیل حساسیت اطلاعات مهم است

8. The eyes of some fish have a greater sensitivity to light than ours do.
[ترجمه ترگمان]چشمان برخی از ماهی ها نسبت به ما حساسیت بیشتری نسبت به نور دارند
[ترجمه گوگل]چشم برخی از ماهی ها دارای حساسیت بیشتری نسبت به نور نسبت به ماست

9. Don't be fooled by his kindness and sensitivity - it's just a front.
[ترجمه ترگمان]با مهربانی و حساسیتی که دارم گول نمی خورم - فقط یک جبهه است
[ترجمه گوگل]با مهربانی و حساسیت خود محبت نکنید - فقط یک جلسه است

10. Many doctors lack sensitivity when dealing with their patients.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پزشکان وقتی با بیماران خود سر و کار دارند حساسیت ندارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پزشکان هنگام برخورد با بیماران خود حساسیت ندارند

11. The sensitivity of the detector can be increased.
[ترجمه ترگمان]حساسیت آشکار ساز می تواند افزایش یابد
[ترجمه گوگل]حساسیت آشکارساز می تواند افزایش یابد

12. Lewis emerges as a composer of distinction and sensitivity.
[ترجمه ترگمان]لوییس به عنوان یک آهنگساز تمایز و حساسیت ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]لوئیس به عنوان آهنگساز از تمایز و حساسیت ظاهر می شود

13. He's a mixture of anger and sensitivity.
[ترجمه ترگمان]او ترکیبی از خشم و حساسیت است
[ترجمه گوگل]او ترکیبی از خشم و حساسیت است

14. If he had a grain of sensitivity he wouldn't have asked her about her divorce.
[ترجمه ترگمان]اگر او ذره ای حساسیت داشت از او درباره طلاق سوال نمی کرد
[ترجمه گوگل]اگر او دانه حساسیتی داشته باشد، او از طلاق او درباره او سوال نکرده است

15. The course teaches sensitivity to body language.
[ترجمه ترگمان]این دوره حساسیت به زبان بدنی را آموزش می دهد
[ترجمه گوگل]البته حساسیت به زبان بدن را آموزش می دهد

a situation of extreme sensitivity

موقیعت دارای حساسیت زیاد


پیشنهاد کاربران

در مورد برخی قطعات فنی به معنی دقت است

درک کننده احساس
The ability to understand other people's feeling

قدرت درک ، توانایی درکِ ( احساس دیگران )

حساس، حساسیت

sensitivity ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: حساسیت
تعریف: توانایی یک آزمون یا آزمایش در تشخیص درست موارد بیماری


کلمات دیگر: