کلمه جو
صفحه اصلی

capsule


معنی : پوشش، کیسه، کپسول، سر پوش، پوشینه
معانی دیگر : (دارو سازی) پوشینه، (کالبد شناسی) نیام یا لایه ای که برخی اندام را دربر می گیرد، پوشند، (مورد نگارش وغیره) چکیده، موجز، خلاصه ی رئوس مطالب، (در اصل) جلد یا غلاف کوچک، نیامچه، (هواپیما) کابین برون پرتابی (کابین خلبان که هنگام نیاز از هواپیما جدا شده و با چتر فرود می آید)، (فضاپیما) اتاقک فضاپیما (که سرنشینان و ابزار هدایت و غیره در آن قرار دارند و از فضاپیما جدا می شود)، محفظه ای فضایی (اسم کامل آن: space capsule)، پوشند فضایی، (گیاه شناسی - نیام یا حقه ای که تخم یا هاگ یا برچه و غیره در آن قرار دارد مانند حقه یا گرزه ی خشخاش) پوشند گیاهی، گرزه، (شیمی - قدیمی) تشتک (برای تبخیر کردن آبگونه ها)، خلاصه کردن، به صورت چکیده ارایه کردن

انگلیسی به فارسی

کپسول، پوشش، کیسه، پوشینه، سرپوش


کپسول، پوشینه، پوشش، کیسه، سر پوش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a gelatinous case for medicine, or such a case together with its contents, that dissolves when swallowed.

- I find capsules easier to swallow than pills.
[ترجمه فا] از نظر من، بلعیدن کپسو لها نسبت به قرص ها راحت تر است.
[ترجمه ترگمان] یه چیزی پیدا کردم که کم تر از قرص بخوره
[ترجمه گوگل] من کپسول ها را از قرص ها بلعکس می کنم
- The detective opened one of the capsules in the bottle and sniffed the contents.
[ترجمه ترگمان] بازرس یکی از the را باز کرد و محتویات آن را بو کشید
[ترجمه گوگل] کارآگاه یک کپسول در بطری را باز کرد و محتویات را خراب کرد
- The doctor said to take one capsule before bed.
[ترجمه ترگمان] دکتر گفت قبل از خوابیدن یک کپسول را بردارد
[ترجمه گوگل] دکتر گفت که یک کپسول را قبل از خواب بگذارد

(2) تعریف: any of several kinds of cases or envelopes covering or enclosing parts of living things, such as the seed case of certain fruits, or the membranous cover of a joint or organ.

(3) تعریف: in spacecraft, a sealed, pressurized, detachable cabin for crew and/or instruments.

- The astronaut climbed into the capsule.
[ترجمه ترگمان] فضانورد از داخل کپسول بالا رفت
[ترجمه گوگل] فضانورد به کپسول برسد

(4) تعریف: a brief summary.
مشابه: brief

- The anchorperson gave a capsule of the evening news.
[ترجمه ترگمان] The نسخه ای از اخبار شامگاهی را به capsule داد
[ترجمه گوگل] این لنگر یک کپسول اخبار شبانه را ارائه داد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: capsules, capsuling, capsuled
(1) تعریف: to provide with or enclose in a capsule.

(2) تعریف: to summarize or condense.
مشابه: condense
صفت ( adjective )
مشتقات: capsular (adj.)
• : تعریف: summarized or condensed.
مشابه: sketchy

- a capsule report
[ترجمه ترگمان] گزارش کپسول نجات
[ترجمه گوگل] یک گزارش کپسول

• pill containing medicine; small case; compartment in a rocket
put in a casing; condense into compact form
a capsule is a small container with powdered medicine inside which you swallow.
a capsule is also a small, strong container used for storing or carrying things.
the capsule of a spacecraft is the part in which the astronauts travel.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] پوشینه: در میکروب شناسی به قشر لعابی که بعضی از باکتری ها به صورت لایه ای فشرده در خارج از دیواره سلولی ترشح میکند در صنایع غذایی به پوشش لعابی یا صمغی گفته میشود که مواد غذایی یا اجزای تشکیل دهنده آنها را در آن قرار میدهند

مترادف و متضاد

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

کیسه (اسم)
bourse, bladder, bag, sac, sack, pouch, cyst, cod, bagging, bung, capsule, theca, sinus, purse

کپسول (اسم)
cachet, capsule, theca

سر پوش (اسم)
lead, valve, cover, covering, cap, lid, capsule, capping, valve cap

پوشینه (اسم)
capsule, glume

shortened form


Synonyms: abridged, canned, condensed, epitomized, pocket, potted, tabloid


tablet, usually medicine


Synonyms: bolus, cap, dose, lozenge, pellet, pill, troche


جملات نمونه

1. The small capsule contained notes the spy had written after the meeting.
جعبه کوچک حاوی یادداشت هایی بود که جاسوس بعد از جلسه نوشته بود

2. A new, untested medicine was detected in the capsule by the police scientists.
داروی جدید آزمایش نشده ای توسط دانشمندان پلیس در جعبه کشف شد

3. He explored the space capsule for special equipment.
او جعبه فضایی را جهت تجهیزات خاص مورد بررسی قرار داد

4. a capsule biography
زیست نامه ی خلاصه شده

5. articular capsule
پوشند مفصلی

6. the space capsule has a backup computer
کپسول فضایی دارای یک کامپیوتر زاپاس است.

7. a delicate apparatus regulates the temperature inside the space capsule
دستگاه دقیقی حرارت درون کپسول فضایی را تنظیم می کند.

8. "The Scarlet Capsule" was a parody of the popular 1959 TV series "The Quatermass Experiment".
[ترجمه ترگمان]\"The Scarlet\"، تقلید از مجموعه تلویزیونی محبوب ۱۹۵۹ \"The Quatermass Experiment\" بود
[ترجمه گوگل]'کپسول اسکارلت' تقلید از مجموعه تلویزیونی 1959 'Experiment Quatermass' بود

9. The doctor advised me to take a capsule this morning.
[ترجمه ترگمان]دکتر به من توصیه کرد که یک کپسول را امروز صبح ببرم
[ترجمه گوگل]دکتر توصیه کرد که امروز صبح کپسول بگیرم

10. The nose of the space capsule is protected by a heat shield.
[ترجمه ترگمان]بینی کپسول فضایی توسط یک سپر حرارتی محافظت می شود
[ترجمه گوگل]بینی کپسول فضایی توسط سپر حرارتی محافظت می شود

11. Vitamin C can be taken in capsule or tablet form .
[ترجمه ترگمان]ویتامین C را می توان در کپسول یا شکل قرص گرفت
[ترجمه گوگل]ویتامین C می تواند در قالب کپسول یا قرص گرفته شود

12. The capsule gets very hot on re-entry.
[ترجمه ترگمان]کپسول به محض ورود دوباره گرم می شود
[ترجمه گوگل]کپسول در ورود مجدد بسیار داغ می شود

13. The medicine can be taken in tablet or capsule form.
[ترجمه ترگمان]این دارو را می توان در شکل قرص و یا کپسول نجات داد
[ترجمه گوگل]دارو را می توان در قالب قرص یا کپسول مصرف کرد

14. The space capsule came down in the ocean.
[ترجمه ترگمان]کپسول فضایی در اقیانوس آرام گرفت
[ترجمه گوگل]کپسول فضایی در اقیانوس فرود آمد

15. The globular seed capsule contains numerous small seeds.
[ترجمه ترگمان]کپسول دانه کروی حاوی دانه های کوچک متعددی است
[ترجمه گوگل]کپسول دانه کروی حاوی دانه های زیادی است

16. The drug is now available in tablet and capsule form.
[ترجمه ترگمان]این دارو اکنون در شکل قرص و کپسول موجود است
[ترجمه گوگل]این دارو اکنون در قالب قرص و کپسول موجود است

17. Each capsule contains between 30 and 100 pellets of morphine sulphate according to the strength of dose required.
[ترجمه ترگمان]هر کپسول حاوی ۳۰ و ۱۰۰ قرص سولفات مورفین با توجه به میزان دوز مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]هر کپسول حاوی 30 تا 100 گلوله مورفین سولفات با توجه به قدرت دوز مورد نیاز است

18. You are asked to swallow a capsule containing vitamin B.
[ترجمه ترگمان]از شما خواسته می شود کپسول حاوی ویتامین B را قورت دهند
[ترجمه گوگل]از شما خواسته شد که کپسول حاوی ویتامین B را ببلعد

19. The astronauts work and live in the space capsule.
[ترجمه ترگمان]فضانوردان کار می کنند و در کپسول فضایی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]فضانوردان کار می کنند و در کپسول فضا زندگی می کنند

20. This tiny capsule contains two types of effective painkilling ingredients.
[ترجمه ترگمان]این کپسول کوچک حاوی دو نوع مواد painkilling موثر است
[ترجمه گوگل]این کپسول کوچک حاوی دو نوع ماده موثر موثر است

21. A spark occurred and the inside of the capsule turned into a blowtorch.
[ترجمه ترگمان]جرقه ای رخ داد و داخل کپسول به a تبدیل شد
[ترجمه گوگل]یک جرقه اتفاق افتاد و داخل کپسول به یک لرزش گیر تبدیل شد

a box full of blue capsules

یک قوطی پر از پوشینه‌های آبی رنگ


articular capsule

پوشند مفصلی


a capsule biography

زیست‌نامه‌ی خلاصه‌شده


پیشنهاد کاربران

A small case or covering

محفظه

کپسول

نیامک ( نیام ک )


کلمات دیگر: