کلمه جو
صفحه اصلی

lubricant


معنی : روغن، چرب کننده، چرب کننده، روان سازنده، لینت دهنده
معانی دیگر : گریس

انگلیسی به فارسی

روان کننده، روغن، چرب کننده، روان سازنده، لینت دهنده


روان سازنده، لینت دهنده، روغن، چرب کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any material, such as oil, graphite, or grease, that is used to coat closely fitting moving parts and thereby lower friction.
صفت ( adjective )
• : تعریف: used or serving as a lubricant.

• substance which is often applied to machinery to reduce friction (i.e. grease or oil); someone or something that reduces friction or tension
a lubricant is a substance such as oil which you put on the surfaces or parts of a machine to make the parts move smoothly.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] روانکار
[شیمی] روان کننده، گریس، لیزابه، روغن شیشه، روغن موتور
[عمران و معماری] روغن - لیزانه
[مهندسی گاز] نرم کننده، روان کننده
[نساجی] روان کننده - چرب کننده - روغن ماشین
[ریاضیات] روان کننده، نرم کننده، چرب کننده، روانساز
[پلیمر] روان کننده

مترادف و متضاد

روغن (اسم)
butter, unction, ointment, grease, unguent, oil, lubricant, ghee

چرب کننده (اسم)
lubricant

چرب کننده (صفت)
lubricant

روان سازنده (صفت)
lubricant

لینت دهنده (صفت)
lubricant

lubricator


Synonyms: coating, grease, oil, silicone, wax, WD40TM


جملات نمونه

1. Its nozzle was smeared with some kind of lubricant.
[ترجمه ترگمان]nozzle با نوعی روغن چرب شده بود
[ترجمه گوگل]نازل آن با نوعی روان کننده لکه شده بود

2. Sweat is the lubricant of success.
[ترجمه ترگمان] عرق، چرب کننده است
[ترجمه گوگل]عرق روان کننده موفقیت است

3. I think humor is a great lubricant for life.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم شوخ طبعی، یک روان کننده بسیار عالی برای زندگی است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم طنز یک روان کننده بزرگ برای زندگی است

4. Sections are lapped using paraffin oil as a lubricant.
[ترجمه ترگمان]بخش هایی از روغن پارافین به عنوان روان کننده در جریان هستند
[ترجمه گوگل]بخش ها با استفاده از روغن پارافین به عنوان یک روان کننده پراکنده می شوند

5. They were an adjunct to and lubricant for existing activities rather than part of the supplanting of a traditional culture.
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای اینکه بخشی از جایگزینی یک فرهنگ سنتی باشند، برای فعالیت های موجود قراردادی و lubricant بوده اند
[ترجمه گوگل]آنها به جای بخشی از جایگزینی یک فرهنگ سنتی، به فعالیت های موجود افزوده شده و روان کننده آن بودند

6. Silicone lubricant enhances recovery of nucleic acids after phenol-chloroform extraction Phenol-chloroform extraction is a major step in the purification of nucleic acids.
[ترجمه ترگمان]روغن Silicone بهبود اسیده ای نوکلئیک را بعد از استخراج فنول - کلروفرم - کلروفرم، افزایش می دهد و استخراج کلروفرم، یک گام مهم در خالص سازی اسیده ای نوکلییک است
[ترجمه گوگل]روان کننده سیلیکون بهبود استخراج اسید نوکلئیک پس از استخراج فنل کلروفرم بهبود می بخشد استخراج فنل کلروفرم یک گام مهم در تخلیه اسیدهای نوکلئیک است

7. That all-important task acts as a social lubricant, minimizing frictions.
[ترجمه ترگمان]این کار مهم است که به عنوان یک روان کننده اجتماعی عمل می کند و frictions را به حداقل می رساند
[ترجمه گوگل]این کار همه کاره به عنوان یک روان کننده اجتماعی عمل می کند، به حداقل رساندن اصطکاک

8. The technology characteristics of the lubricant continuous denitrogenation process is described.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های تکنولوژی فرآیند denitrogenation پیوسته lubricant شرح داده می شود
[ترجمه گوگل]خصوصیات فن آوری فرآیند دینتروژنی پیوسته روان کننده توصیف شده است

9. Because the new semifluid open gear lubricants generally don't include a solvent, the lubricant won't thicken like the old solvent cutback type products.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مواد روانکار جدید دارای یک حلال نیستند، روغن مانند محصولات نوع حلال با حلال بالا، ضخیم نخواهد شد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که روغن های گریس باز نیمه رسانا به طور کلی یک حلال را شامل نمی شوند، روان کننده مانند محصولات با کیفیت پایین تر از حلال باقی نمی ماند

10. It also analyzes the application of this lubricant in the warm extrusion.
[ترجمه ترگمان]این روش همچنین کاربرد این روان کننده در فرآیند خوردگی گرم را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]همچنین کاربرد این روان کننده را در اکستروژن گرم تجزیه و تحلیل می کند

11. The lubricant monitoring index serials are also set-up in terms of the common lubrication conditions of the pressurization units.
[ترجمه ترگمان]serials شاخص نظارت بر روغن همچنین از نظر شرایط روغنکاری مشترک واحدهای pressurization تنظیم شده اند
[ترجمه گوگل]سریال های شاخص نظارت بر روان کننده ها نیز از لحاظ شرایط روانکاری معمول واحد های تحت فشار قرار می گیرند

12. But in the practical engineering problems, the lubricant entrainment sometimes corresponds with the major axis of the ellipse, and is sometimes at an angle to the minor axis .
[ترجمه ترگمان]اما در مسایل مهندسی عملی، پیوستگی lubricant گاهی با محور اصلی بیضی مرتبط است و گاهی در زاویه ای به محور فرعی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اما در مسائل مهندسی عملی، غلظت روانکاری گاهی اوقات با محور اصلی بیضوی مطابقت دارد و گاهی اوقات به زاویه محور جزئی می رسد

13. A lubricant formulation to reduce wear and prolong die life is developed.
[ترجمه ترگمان]تدوین یک روغن روان کننده برای کاهش فرسایش و طول عمر طولانی توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]فرمول سازی روان کننده برای کاهش سایش و زندگی طولانی مدت آن توسعه یافته است

14. Synovial fluid : A viscous fluid acts as lubricant, reducing friction between the bones and acting as a shock absorbent.
[ترجمه ترگمان]سیال synovial: یک مایع لزج به عنوان روان کننده عمل می کند و اصطکاک بین استخوان ها را کاهش می دهد و بعنوان جاذب ضربه عمل می کند
[ترجمه گوگل]مایع Synovial: مایع غلیظ به عنوان روان کننده عمل می کند، کاهش اصطکاک بین استخوان ها و عمل به عنوان جذب شوک

15. New type food grade screw compressor lubricant can choose gather alpha olefins synthetic oil.
[ترجمه ترگمان]type نوع جدید مواد غذایی، lubricant کمپرسور را می توان برای جمع آوری نفت خام با استفاده از روغن ترکیبی انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]روان کننده کمپرسور پیچ خوراکی نوع جدید می تواند روغن مصنوعی آلفا اولوفین را جمع آوری کند


کلمات دیگر: