(dietician هم می نویسند) متخصص تغذیه، پرورد شناس، رژیم شناس (ویژه گر خوراک و رژیم غذایی)
dietitian
(dietician هم می نویسند) متخصص تغذیه، پرورد شناس، رژیم شناس (ویژه گر خوراک و رژیم غذایی)
انگلیسی به فارسی
(dietician هم مینویسند) متخصص تغذیه، پروردشناس، رژیمشناس (ویژهگر خوراک و رژیم غذایی)
انگلیسی به انگلیسی
• specialist in dietetics, nutritionist
دیکشنری تخصصی
[صنایع غذایی] متخصص رژیم غذایی : متخصص تغذیه که رژیم غذایی مناسب برای افراد را تعیین می کند
جملات نمونه
1. heidi is a good dietitian
هاییده پرورد شناس خوبی است.
2. The dietitian was helpful, making suggestions as to how I could improve my diet.
[ترجمه ترگمان]متخصص رژیم غذایی مفید بود و در مورد اینکه چطور می توانم رژیم غذایی ام را بهبود دهم، پیشنهاداتی ارائه کرد
[ترجمه گوگل]متخصص تغذیه مفید بود و پیشنهاداتی در مورد چگونگی بهبود رژیم من داشت
[ترجمه گوگل]متخصص تغذیه مفید بود و پیشنهاداتی در مورد چگونگی بهبود رژیم من داشت
3. An audit also provides a basis for dietitian / nutritionist accountability.
[ترجمه ترگمان]حسابرسی همچنین مبنایی برای مسئول رژیم غذایی \/ متخصص تغذیه ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]ممیزی نیز پایه ای برای پاسخگویی به متخصص تغذیه / متخصص تغذیه فراهم می کند
[ترجمه گوگل]ممیزی نیز پایه ای برای پاسخگویی به متخصص تغذیه / متخصص تغذیه فراهم می کند
4. Among modifiable factors only access to a dietitian and an interested general practitioner featured significantly in the final multiple regression analysis.
[ترجمه ترگمان]در بین فاکتورهای modifiable تنها دسترسی به رژیم غذایی و یک پزشک عمومی علاقه مند به طور قابل توجهی در آنالیز رگرسیون چندگانه نهایی حضور داشتند
[ترجمه گوگل]در میان عوامل قابل تغییر تنها دسترسی به متخصص تغذیه و متخصص عمومی علاقه مند به طور قابل توجهی در تجزیه و تحلیل رگرسیون چند بعدی برجسته است
[ترجمه گوگل]در میان عوامل قابل تغییر تنها دسترسی به متخصص تغذیه و متخصص عمومی علاقه مند به طور قابل توجهی در تجزیه و تحلیل رگرسیون چند بعدی برجسته است
5. The physiotherapist, dietitian or hospital chaplain should explain and discuss their contributions to the total care of the patient.
[ترجمه ترگمان]The، متخصص رژیم غذایی و یا کشیش بیمارستان باید در مورد سهم خود در درمان کلی بیمار توضیح دهند و در مورد آن ها بحث و تبادل نظر کنند
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپیست، متخصص تغذیه و یا سرپرست بیمارستان باید در مورد مشارکت آنها در مراقبت از کل بیمار توضیح دهد
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپیست، متخصص تغذیه و یا سرپرست بیمارستان باید در مورد مشارکت آنها در مراقبت از کل بیمار توضیح دهد
6. But nothing that a good dietitian and orthodontist couldn't put right.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ چیز خوب نبود که یک دندان پزشک خوب و یک دندان پزشک درست کار کنند
[ترجمه گوگل]اما چیزی که یک متخصص تغذیه و ارتودنتیست خوب نمی تواند درست باشد
[ترجمه گوگل]اما چیزی که یک متخصص تغذیه و ارتودنتیست خوب نمی تواند درست باشد
7. Recently, this hospital's dietitian requested changes in the patient information sheet for a protocol approved by that committee.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، این رژیم غذایی بیمارستان درخواست تغییرات در برگه اطلاعات بیمار را برای پروتکل تایید شده توسط این کمیته کرده است
[ترجمه گوگل]اخیرا متخصص تغذیه این بیمارستان تغییرات در صفحه اطلاعات بیمار را برای یک پروتکل تایید شده توسط این کمیته درخواست کرد
[ترجمه گوگل]اخیرا متخصص تغذیه این بیمارستان تغییرات در صفحه اطلاعات بیمار را برای یک پروتکل تایید شده توسط این کمیته درخواست کرد
8. MY FANFAN: GF Designer Dietitian Massagist Chef Matron Driver Bodyguard Sculpt-adviser Seniornurse Barber Herbalist-doctor King of pretext at YOUANMEN. . . . . .
[ترجمه ترگمان]FANFAN: dietitian Massagist Designer GF matron Driver Driver Sculpt Sculpt Barber adviser herbalist herbalist - King King King doctor of pretext pretext at at YOUANMEN YOUANMEN YOUANMEN
[ترجمه گوگل]من Fanfan: GF طراح متخصص تغذیه ماساژیست سرآشپز Matron راننده محافظ Sculpt مشاور Seniornurse باربر گیاه شناس و دکتر پادشاه بهانه یوآن
[ترجمه گوگل]من Fanfan: GF طراح متخصص تغذیه ماساژیست سرآشپز Matron راننده محافظ Sculpt مشاور Seniornurse باربر گیاه شناس و دکتر پادشاه بهانه یوآن
9. I became a dietitian not because I'm enamored of nutrients but because I love food.
[ترجمه ترگمان]من به رژیم غذایی تبدیل شدم، نه به این خاطر که شیفته مواد مغذی هستم، بلکه به این دلیل که عاشق غذا هستم
[ترجمه گوگل]من متخصص تغذیه شدم نه چون من از مواد مغذی مضر هستم اما چون غذای من را دوست دارم
[ترجمه گوگل]من متخصص تغذیه شدم نه چون من از مواد مغذی مضر هستم اما چون غذای من را دوست دارم
10. Check with your doctor or registered dietitian to re - evaluate your triglyceride - lowering diet prescription.
[ترجمه ترگمان]با پزشک خود چک کنید و یا رژیم غذایی ثبت شده خود را برای بررسی مجدد تجویز رژیم غذایی خود ثبت کنید
[ترجمه گوگل]با پزشک یا متخصص تغذیه خود تجدید نظر کنید تا تجویز تری گلیسیرید خود را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]با پزشک یا متخصص تغذیه خود تجدید نظر کنید تا تجویز تری گلیسیرید خود را کاهش دهید
11. Our clinical dietitian is available to advise on special diets.
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی بالینی ما برای توصیه به رژیم غذایی خاص موجود است
[ترجمه گوگل]متخصص بالینی ما برای مشاوره در مورد رژیم های غذایی در دسترس است
[ترجمه گوگل]متخصص بالینی ما برای مشاوره در مورد رژیم های غذایی در دسترس است
12. Obstetrics patients rarely see a dietitian unless they're having medical problems like gestational diabetes or pre-eclampsia.
[ترجمه ترگمان]بیماران Obstetrics به ندرت دارای رژیم غذایی هستند مگر اینکه مشکلات پزشکی مانند حاملگی یا pre داشته باشند
[ترجمه گوگل]بیماران مامایی به ندرت یک متخصص تغذیه را ملاقات می کنند مگر اینکه مشکلات پزشکی مانند دیابت حاملگی یا پیشکلامپسی داشته باشند
[ترجمه گوگل]بیماران مامایی به ندرت یک متخصص تغذیه را ملاقات می کنند مگر اینکه مشکلات پزشکی مانند دیابت حاملگی یا پیشکلامپسی داشته باشند
13. The clinic dietitian assisted Mrs. I with exchange meal planning.
[ترجمه ترگمان]کلینیک \"dietitian\" با یه برنامه غذایی به خانم \"من\" کمک کرد
[ترجمه گوگل]متخصص دندانپزشکی به خانم I کمک کرد تا با برنامه ریزی تغذیه و ارز مبادرت ورزید
[ترجمه گوگل]متخصص دندانپزشکی به خانم I کمک کرد تا با برنامه ریزی تغذیه و ارز مبادرت ورزید
14. Talk with your doctor and dietitian before starting a loss diet.
[ترجمه ترگمان]پیش از شروع رژیم غذایی خود با پزشک و رژیم غذایی خود صحبت کنید
[ترجمه گوگل]قبل از شروع رژیم غذایی از دست دادن با دکتر و متخصص تغذیه صحبت کنید
[ترجمه گوگل]قبل از شروع رژیم غذایی از دست دادن با دکتر و متخصص تغذیه صحبت کنید
Heidi is a good dietitian.
هایده پروردشناس (متخصص تغذیه) خوبی است.
پیشنهاد کاربران
متخصص تغذیه
کارشناس تغذیه
کلمات دیگر: