کلمه جو
صفحه اصلی

dehydration


معنی : پسابش، کم شدن اب بدن، وابشت
معانی دیگر : جغ، طب کم شدن اب بدن

انگلیسی به فارسی

(جغرافیا)پسابش، (پزشکی) کم شدن آب بدن، وابشت، آب‌زدایی، نمگیری، خشک‌سازی


کمبود آب، پسابش، کم شدن اب بدن، وابشت


انگلیسی به انگلیسی

• drying up; loss of water; abnormal lack of water in the body due to insufficient intake of liquids or extreme loss of fluids by sweating or vomiting or due to diarrhea (medicine); lack of water; removal of water, removal of moisture
if someone is suffering from dehydration, they are ill because they do not have enough water in their body.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] کم آبی
[شیمی] آب زدایی، (طب ) کم شدن اب بدن، وابشت
[عمران و معماری] آب زدایی - پسابش
[صنایع غذایی] آب زدایی : بخ خشک کردن مواد از طریق تبخیر گویند
[زمین شناسی] آبزدایی، پسابش
[بهداشت] از دست رفتن آب یا مایع بدن یا نسج در خونریزی اسهال و استفراغ و عرق شدید
[نساجی] دهیدراته شدن - دهیدراته کردن - آب از دست دادن - آبگیری - آب زدائی - عمل خشک کردن
[نفت] آب زدایی
[پلیمر] آب زدایی
[آب و خاک] آب از دست دادن (آب گیری)

مترادف و متضاد

پسابش (اسم)
dehydration

کم شدن اب بدن (اسم)
dehydration

وابشت (اسم)
dehydration

جملات نمونه

1. Occa-sionally hospitalization is required to combat dehydration.
[ترجمه ترگمان]بستری occa - sionally برای مبارزه با کم آبی ضروری است
[ترجمه گوگل]برای مقابله با کم آبی بدن ضروری است

2. The sun became relentlessly hot, adding dehydration to my distress.
[ترجمه ترگمان]آفتاب به شدت داغ شد و آب dehydration را به پریشانی من اضافه کرد
[ترجمه گوگل]خورشید بی رمق داغ شد، و منجر به کم آبی بدن من شد

3. He died from severe dehydration.
[ترجمه ترگمان] اون از dehydration شدید مرد
[ترجمه گوگل]او از شدت کمبود آب درگذشت

4. She suffered from dehydration, her potassium levels were dangerously low, and she had lost 15 pounds.
[ترجمه ترگمان]اون از کم آبی بدن، سطح پتاسیم به طرز خطرناکی ضعیف بود و ۱۵ پوند هم از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او از کمبود آب رنج می برد، سطح پتاسیم او به میزان خطرناکی بود و 15 پوند را از دست داده بود

5. Hundreds die each year from exposure, drowning and dehydration as they try to elude detection by U. S.
[ترجمه ترگمان]در هر سال صدها تن در معرض قرار گرفتن، غرق شدن و آب زدایی می میرند و سعی می کنند از تشخیص آن ها توسط U جلوگیری کنند اس
[ترجمه گوگل]صدها نفر از هر سال به علت قرار گرفتن در معرض، غرق شدن و کم آبی بدن از بین می روند

6. Dehydration is one of the keys to altitude sickness.
[ترجمه ترگمان]کمبود آب، یکی از کلیدها به ارتفاع ارتفاع هست
[ترجمه گوگل]Dehydration یکی از کلید های بیماری ارتفاع است

7. The connection between dehydration and the bends is now quite clear.
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین آب زدایی و خم شدن در حال حاضر کاملا روشن است
[ترجمه گوگل]ارتباط بین کم آبی و خم اکنون کاملا مشخص است

8. They therefore risk dehydration during the day from the dry air.
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها آب بدن را در طول روز از هوای خشک به خطر می اندازند
[ترجمه گوگل]بنابراین، در طول روز از هوای خشک، کمبود آب بدن رنج می برند

9. What are the complications of dehydration, and those of poor oral hygiene?
[ترجمه ترگمان]عوارض آب زدایی و بهداشت دهانی فقیر چه هستند؟
[ترجمه گوگل]عوارض کم آبی و کمبود های بهداشت دهان و دندان چیست؟

10. Camels can recover rapidly from dehydration by drinking sometimes vast quantities of water.
[ترجمه ترگمان]شتر می توانند به سرعت از دست دادن آب بدن به هنگام نوشیدن مقدار زیاد آب بهبود پیدا کنند
[ترجمه گوگل]شتر می تواند به سرعت از کم آبی شدن به وسیله نوشیدن گاهی اوقات مقدار زیادی از آب بهبود می یابند

11. He's suffering from dehydration because of his fruitless search for water.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر جست و جوی آب از dehydration رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از کمبود آب رنج می برد زیرا به دنبال جستجوی بی نتیجه ای برای آب است

12. Tungstogermanic acid as a catalyst for dehydration of alcohol to form ether or alkene is reported.
[ترجمه ترگمان]Tungstogermanic اسید به عنوان کاتالیزوری برای dehydration الکل برای تشکیل اتر یا آلکن ها گزارش می شود
[ترجمه گوگل]اسید تنگستورمنامیک به عنوان یک کاتالیزور برای کاهش آب بدن الکل برای تشکیل اتر یا الکون گزارش شده است

13. The rates of dehydration were determined too. The results showed that the specifications of pendimethalin 20% CS had no significant changes. In additional, the control effect on ba. . .
[ترجمه ترگمان]میزان آب زدایی نیز مشخص شد نتایج نشان داد که مشخصات of ۲۰ % هیچ تغییر مهمی نداشته است علاوه بر این، تاثیر کنترل بر روی و …
[ترجمه گوگل]میزان آب کم آب نیز تعیین شد نتایج نشان داد که مشخصات پاندیمتالین 20٪ CS تغییر قابل ملاحظه ای نداشت علاوه بر این، اثر کنترل بر ba

14. In addition, the dehydration decomposes the steam which produces also to be able to dilute the ignitable gas, thus has the being flame-resistant effect.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آب زدایی، بخار را تجزیه می کند که همچنین قادر به رقیق کردن گاز بی اثر است، در نتیجه تاثیر مقاوم در برابر شعله را دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، dehydration تجزیه بخار است که تولید می کند همچنین قادر به رقیق گاز مشعل است، بنابراین دارای اثر مقاوم در برابر شعله است

15. More than 11 000 children die every day around the world because of dehydration caused by diarrhoea.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۱ هزار کودک در سراسر جهان به خاطر کمبود آب بدن که ناشی از اسهال است، جان خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]به دلیل کمبود آب بدن ناشی از اسهال، بیش از 11000 کودک در سراسر جهان جان خود را از دست می دهند

پیشنهاد کاربران

اب زدایی

آب گیری ، آب بَرداری

کم آبی ، کم آب شدگی ، آب از دست روی



آب کمی


Without any water

نم زدایی
آب زدایی
آبگیری از چیزی

Usef gom gasthe bazaar ayad be Kagan khan major

کم آبی بدن

the process of dehydrating
especially : an abnormal depletion of body fluids


Because urine is primarily water, drinking it in small amounts is probably harmless unless you’ve been exposed to medications or environmental toxins that your body is desperately trying to eliminate. When faced with life - threatening dehydration, drinking urine may make some sense, since the temporary benefits are likely to outweigh the risks. However, this last ditch effort will be short - lived, since the kidneys stop making urine as the dehydration worsens.

dehydration ( شیمی )
واژه مصوب: آب‏زدایی
تعریف: خارج کردن مولکول آب از ترکیبی مانند الکل


کلمات دیگر: