کلمه جو
صفحه اصلی

digestion


معنی : هضم، گوارش
معانی دیگر : (توانایی هضم خوراک) هاضمه، گوارد، فهم، درک، دریابی، (مجازی)در آشامی

انگلیسی به فارسی

هضم، گوارش


انگلیسی به انگلیسی

• process by which the body breaks down and absorbs food
digestion is the process of digesting food.
your digestion is the system in your body which digests your food.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] هضم، گوارش .
[عمران و معماری] هضم
[صنایع غذایی] هضم : هیدرولیز عذا در دستگاه گوارش و تبدیل آن به مواد ساده تر
[زمین شناسی] هضم هضم بخشی یا کامل / سنگ دیواره درون ماگما .
[بهداشت] گوارش - هضم
[آب و خاک] تجزیه بی هوازی

مترادف و متضاد

هضم (اسم)
digestion

گوارش (اسم)
digestion

digesting


Synonyms: eupepsia, ingestion, absorption, metabolism, assimilation


جملات نمونه

1. intestinal digestion
گوارش رودگانی

2. the digestion of all that information in such a short time is impossible
فهم همه ی آن اطلاعات در مدتی چنین کوتاه غیرممکن است.

3. some drugs aid digestion
برخی داروها گوارش را آسان می کنند.

4. her mother suffers from poor digestion
مادرش از سوهاضمه رنج می برد.

5. there are several stages to the digestion of food
هضم غذا در چندین مرحله انجام می گیرد.

6. the intestine is the main seat of digestion
روده اندام اصلی گوارش است.

7. To read without reflection is like eating without digestion.
[ترجمه ترگمان]خواندن بدون تفکر مثل خوردن بدون هضم است
[ترجمه گوگل]خواندن بدون انعکاس مانند غذا خوردن بدون هضم است

8. This food is easy of digestion.
[ترجمه 3] این غذا برای هضم اسان است
[ترجمه ترگمان]این غذا هضم آسان است
[ترجمه گوگل]این غذا از هضم آسان است

9. Poor digestion can be caused by defective mastication of the food in the mouth.
[ترجمه ترگمان]هضم و گوارش بیچاره به خاطر mastication غذایی که در دهان است به وجود می آید
[ترجمه گوگل]هضم ضعیف می تواند باعث انسداد مواد غذایی در دهان شود

10. He has a good digestion.
[ترجمه ترگمان]گوارش خوبی دارد
[ترجمه گوگل]او هضم خوبی دارد

11. Incisor digestion Incisor digestion complements the evidence of molar digestion, but there are interesting differences.
[ترجمه ترگمان]هضم incisor هضم غذا، شواهد هضم مولی را کامل می کند، اما تفاوت های جالبی وجود دارد
[ترجمه گوگل]هضم Incorsis هضم Incorsis مکمل شواهد هضم مولار است، اما تفاوت های جالب وجود دارد

12. If the digestion is already weakened then it will not cope with a totally raw food diet.
[ترجمه ترگمان]اگر گوارش پیش از این ضعیف شده باشد آن وقت با رژیم غذایی کاملا خام مواجه نخواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر هضم در حال حاضر ضعیف شده است، آن را با یک رژیم غذایی کاملا خام مقابله نیست

13. Several studies on digestion of bone by captive owls and diurnal birds of prey have been published.
[ترجمه ترگمان]چندین مطالعه درباره هضم استخوان توسط جغدها اسیر و پرندگان روز diurnal شکار منتشر شده است
[ترجمه گوگل]مطالعات متعددی در مورد هضم استخوان توسط جغدها و پرندگان ماهیدر منتشر شده است

14. The greater incidence of digestion on maxillary incisors can be attributed to the greater breakage of the maxillae.
[ترجمه ترگمان]شیوع بیشتر گوارش در دندان های پیشین فک بالا را می توان به شکستگی بزرگ تر of نسبت داد
[ترجمه گوگل]شایعتر شدن هضم در دندانهای ماگزیلال می تواند به شکستگی بیشتر ماگزیلاها منجر شود

15. One of the processes of digestion is to reduce food to a substance which can be absorbed in the bloodstream as sugar.
[ترجمه ترگمان]یکی از فرآیندهای هضم غذا کاهش غذا به ماده ای است که می تواند در جریان خون به عنوان شکر جذب شود
[ترجمه گوگل]یکی از فرآیندهای هضم، کاهش مواد غذایی به یک ماده است که می تواند در جریان خون به عنوان قند جذب شود

Some drugs aid digestion.

برخی داروها گوارش را آسان می‌کنند.


There are several stages to the digestion of food.

هضم غذا در چندین مرحله انجام می‌گیرد.


Her mother suffers from poor digestion.

مادرش از سوء هاضمه رنج می‌برد.


The digestion of all that information in such a short time is impossible.

فهم همه‌ی آن اطلاعات در مدتی چنین کوتاه غیرممکن است.


پیشنهاد کاربران

هیدرولیز

گوارش
Reflexes in digestionبازتاب های گوارش


کلمات دیگر: