1. poverty threatens that country's social cohesion
فقر همبستگی اجتماعی آن کشور را تهدید می کند.
2. By 1990, it was clear that the cohesion of the armed forces was rapidly breaking down.
[ترجمه موسی] تا سال 1990 مشخص شد که انسجام نیروهای مسلح به سرعت در حال از بین رفتن است.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۰، مشخص شد که انسجام نیروهای مسلح به سرعت در حال تجزیه و تحلیل است
[ترجمه گوگل]تا سال 1990، مشخص شد که انسجام نیروهای مسلح به سرعت در حال شکستن است
3. exhibited strong cohesion in the family unit.
[ترجمه موسی] همبستگی قوی در کانون خانواده به نمایش گذاشته شد.
[ترجمه ترگمان]چسبندگی قوی در واحد خانواده به نمایش گذاشته شد
[ترجمه گوگل]انسجام قوی در واحد خانواده نشان داده شده است
4. The most important thing is more cohesion within the party to win the next general election.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز انسجام بیشتری در حزب برای پیروزی در انتخابات عمومی بعدی است
[ترجمه گوگل]مهمترین چیز این است که انسجام بیشتری در حزب برای پیروزی در انتخابات بعدی انتخاب شود
5. The lack of cohesion within the party lost them votes in the election.
[ترجمه ترگمان]عدم انسجام در حزب آن ها را در انتخابات از دست داد
[ترجمه گوگل]فقدان انسجام درون حزب، آنها را در انتخابات از دست دادند
6. The establishment of the cohesion fund and eligibility to benefit from it were agreed by all the member states.
[ترجمه ترگمان]تاسیس صندوق انسجام و صلاحیت برای بهره مند شدن از آن توسط تمامی کشورهای عضو پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]تأسیس صندوق انسجام و واجد شرایط بودن برای بهره گیری از آن، توسط همه کشورهای عضو توافق شده است
7. Explaining how social and political cohesion is maintained despite capitalist crises is also critical for contemporary Marxists.
[ترجمه ترگمان]توضیح اینکه چگونه همبستگی اجتماعی و سیاسی با وجود بحران های سرمایه داری حفظ می شود، برای مارکسیست های معاصر حیاتی است
[ترجمه گوگل]توضیح اینکه چگونه انسجام اجتماعی و سیاسی با وجود بحران های سرمایه داری حفظ می شود، برای مارکسیست های معاصر نیز مهم است
8. Social cohesion is the most powerful defence against madness, the most important contributor to mental health.
[ترجمه ترگمان]انسجام اجتماعی موثرترین دفاع در برابر جنون، مهم ترین عامل سلامت روانی است
[ترجمه گوگل]انسجام اجتماعی قوی ترین دفاع علیه جنون است که مهمترین عامل سلامت روان است
9. Likewise, the balance between incidental excitement and structural cohesion is finely tuned in Strauss's Till Eulenspiegel.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، تعادل بین هیجان اتفاقی و انسجام ساختاری در Strauss تا Eulenspiegel تنظیم می شود
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، توازن بین هیجانات تصادفی و انسجام ساختاری، دقیقا در Till Eulenspiegel استراوس تنظیم شده است
10. The Bears will have to find cohesion in a hurry.
[ترجمه ترگمان]خرس ها باید cohesion را با عجله پیدا کنند
[ترجمه گوگل]خرس ها باید عجله پیدا کنند
11. Breakdown of the moral consensus and social cohesion is rife.
[ترجمه ترگمان]شکست اجماع اخلاقی و انسجام اجتماعی سرشار است
[ترجمه گوگل]فروپاشی توافق اخلاقی و انسجام اجتماعی بسیار زیاد است
12. The article comments on the lack of cohesion and commitment within the administration.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد عدم انسجام و تعهد در دولت اظهار نظر می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد عدم انسجام و تعهد درون دولت بیان می کند
13. Their rhetoric has emphasized national unity and social cohesion, as well as the development of skills for the economy.
[ترجمه ترگمان]لفاظی آن ها بر اتحاد ملی و انسجام اجتماعی و همچنین توسعه مهارت ها برای اقتصاد تاکید کرده است
[ترجمه گوگل]سخنان آنها بر وحدت ملی و انسجام اجتماعی، و همچنین توسعه مهارت های اقتصادی تأکید داشته است
14. So what does, in simple terms, contribute to cohesion?
[ترجمه ترگمان]پس چه چیزی، به عبارت ساده، به پیوستگی کمک می کند؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، در شرایط ساده، به انسجام کمک می کند؟
15. This change, it was argued, threatened social cohesion.
[ترجمه ترگمان]بحث بر این بود که این تغییر، همبستگی اجتماعی را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]این تغییر، استدلال کرد، انسجام اجتماعی را تهدید می کند