کلمه جو
صفحه اصلی

training


معنی : تحصیل، تعلیم، تدریس، مکتب، مشق، اموزش، پرورش
معانی دیگر : فرهیخت، کارورزی، کارآموزی، آموزش، تربیت، ورزش

انگلیسی به فارسی

آموزش، تعلیم، پرورش، اموزش، تحصیل، تدریس، مشق، مکتب


پرورش،تربیت،ورزش،مشق،تعلیم،کاراموزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of providing discipline or instruction to a person or animal that is being trained.
مشابه: discipline, practice

(2) تعریف: the condition of one who is being trained.

- She is in training for the big race.
[ترجمه غزل] اوبرای مسابقه ی بزرگ در حال آموزش دیدن است
[ترجمه ترگمان] او برای مسابقه بزرگ در حال تمرین است
[ترجمه گوگل] او برای مسابقه بزرگ در حال آموزش است

• drilling, exercising, preparing; fitness, ability
of drills, of exercises
training for a particular job involves learning the skills needed for that job.
training also involves doing exercises and eating special foods in preparation for an activity such as a race.
see also train.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] آموزش
[فوتبال] تمرین
[صنعت] آموزش، تربیت
[نساجی] آموزش فنی - کارآموزی

مترادف و متضاد

تحصیل (اسم)
study, acquirement, schooling, training, securement

تعلیم (اسم)
schooling, training, edification, pedagogy, doctrine, didactics, teaching, tuition

تدریس (اسم)
schooling, training, docent, tuition

مکتب (اسم)
school, training, experience, doctrine, primary school

مشق (اسم)
training, practice, exercise, drill, rehearsal

اموزش (اسم)
training, instruction, education

پرورش (اسم)
training, nourishment, nurture, fosterage

preparation


Synonyms: background, basics, buildup, chalk talk, coaching, cultivation, discipline, domestication, drill, education, exercise, foundation, grounding, groundwork, guidance, indoctrination, instruction, practice, preliminaries, principles, readying, schooling, seasoning, sharpening, teaching, tuition, tune-up, tutelage, upbringing, warm-up, workout


جملات نمونه

1. training speech is ipso facto training in personality
آموزش سخنوری فی نفسه آموزش شخصیت است.

2. training camp
اردوگاه پرورش ورزشکاران،فرهیختگاه

3. a training manual
بنیاد نامه ی آموزشی

4. a training school for nurses
مدرسه ی تربیت پرستار

5. driver training
آموزش رانندگی

6. jobless training
آموزش بیکاران

7. scientific training
آموزش علمی

8. the training of new nurses
فرهیخت پرستاران جدید

9. a pilot training school
مدرسه ی آموزش خلبانی

10. minoo is training to be a psychiatrist
مینو برای روان پزشک شدن آموزش می بیند.

11. our team is training for the olympic games
تیم ما برای مسابقات المپیک در حال تمرین است.

12. the task of training new teachers was lost in the shuffle of war
هیجان جنگ کار آموزش آموزگاران جدید را در بوته ی فراموشی افکند.

13. to receive military training
آموزش نظامی دیدن

14. she received her undergraduate training at harvard
او در (دانشگاه) هاروارد آموزش دوره ی لیسانس خود را گذراند.

15. she has had a comprehensive training in the field of computers
او در زمینه ی کامپیوتر آموزش گسترده ای دیده است.

16. a skill that reflects years of training
مهارتی که نشان دهنده ی سال ها ممارست است

17. there is a great need for training programs aimed at the disemployed
نیاز مبرمی به برنامه های آموزشی برای بیکاران وجود دارد.

18. it is doubtful whether he can last out the training period
معلوم نیست که بتواند تاب تحمل دوره ی آموزشی را داشته باشد.

19. one must hood the young hawk early in its training
در اوائل دست آموزی جوجه بازهای شکاری باید به آنها چشم بند زد.

20. His early training predisposed him to a life of adventure.
[ترجمه ترگمان]آموزش اولیه او او را به زندگی ماجراجویی وامی داشت
[ترجمه گوگل]آموزش ابتدایی او او را به زندگی ماجراجویی مستعد کرد

21. Most people went on training courses of one sort or another last year.
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم در سال گذشته دوره های آموزشی یک یا یک دوره را برگزار کردند
[ترجمه گوگل]اکثریت مردم سال گذشته در یک دوره آموزشی به تحصیل پرداختند

22. Paramedics are to have extra training in administering on-the-spot treatment.
[ترجمه ترگمان]پیراپزشکان در حال آموزش اضافی در اداره درمان محلی هستند
[ترجمه گوگل]امدادرسان باید آموزش های اضافی در اداره درمان در محل را داشته باشند

23. With a lot of training, we might be able to lick the team into shape in time for next year's games.
[ترجمه ترگمان]با توجه به آموزش زیاد، ما ممکن است قادر باشیم تیم را در زمان برای بازی های سال آینده شکست دهیم
[ترجمه گوگل]با آموزش فراوان، ممکن است بتوانیم تیم را در زمان بازی های سال آینده شکل بگیریم

24. On the course we received training in every aspect of the job.
[ترجمه ترگمان]در این درس ما در هر جنبه از این کار آموزش دریافت کردیم
[ترجمه گوگل]در این دوره، آموزش در هر جنبه ای از کار را دریافت کردیم

25. New recruits have been undergoing training in recent weeks.
[ترجمه ترگمان]نیروهای تازه در هفته های اخیر تحت آموزش قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]تازه کاران در هفته های اخیر در حال آموزش هستند

26. Training will commence on 5 October, running from Tuesday to Saturday inclusive.
[ترجمه ترگمان]آموزش از سه شنبه ۵ اکتبر آغاز خواهد شد و از سه شنبه تا شنبه فراگیر ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]آموزش در 5 اکتبر آغاز خواهد شد، از روز سه شنبه تا شنبه آغاز می شود

driver training

آموزش رانندگی


the training of new nurses

فرهیخت پرستاران جدید


اصطلاحات

training camp

اردوگاه پرورش ورزشکاران، فرهیختگاه


پیشنهاد کاربران

تخصصی در ورزش = تمرین


آموزش دادن

[شنا] تمرین

آموزش فنی و حرفه ای ( در مقابل آموزش دانشگاهی ) .
تربیت آدم آچار به دست.

تخصص

پرورش [ weight training - پرورش اندام ]

یادگیری

آزمایشی

کارورزی، کارآموزی

کارورزی

دوره آموزشی

ورزش کردن
He pulled a hamstring in training
تاندون زانوی اون تو تمرینات ورزشی ( ورزش و نرمش ) دچار کشیدگی شد ( صدمه دید )

مهارت
استعداد

تمرین آموزشی

احتمالا بشه ، اموزش و پرورش هم ترجمه کردI am an accountant in training, من حسابدار آموزش و پرورش هستم

training ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: پیرایش 1
تعریف: هدایت و جهت دادن شاخه‏های گیاه جوان به شکل موردنظر

بهیاری، امدادگری
امدادگری ورزشکاران Athletic training
https://en. m. wikipedia. org/wiki/Athletic_training

تمرین ورزشی


کلمات دیگر: