کلمه جو
صفحه اصلی

threat


معنی : تهدید، تشر
معانی دیگر : هراسه، بیمداد، خطر، سیج، تهدید کردن، ترساندن

انگلیسی به فارسی

تهدید، تهدید کردن، ترساندن


تهدید، تشر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a declaration of intent to cause harm or difficulty, or to inflict punishment.
مشابه: admonition, challenge, menace, provocation, saber rattling, warning

- He called the police after she made threats on his life.
[ترجمه Mr.amir] وقتی زن زندگی مرد را تهدید کرد او به پلیس زنگ زد
[ترجمه ترگمان] اون به پلیس زنگ زد بعد از اینکه زندگیش رو تهدید کرد
[ترجمه گوگل] او پس از اینکه در زندگی اش تهدید کرد، به پلیس دعوت شد
- Does she really intend to quit in the middle of this project, or was that just a threat?
[ترجمه ترگمان] آیا او واقعا قصد ترک در وسط این پروژه را دارد یا این فقط یک تهدید است؟
[ترجمه گوگل] آیا او واقعا قصد دارد در وسط این پروژه کنار بگذارد یا این فقط یک تهدید بود؟

(2) تعریف: a warning or sense of impending trouble or harm.
مترادف: portent
مشابه: danger, foreboding, hazard, jeopardy, menace, omen, risk, sword of Damocles

- The threat of a civil war hung over the country.
[ترجمه ترگمان] تهدید یک جنگ داخلی بر کشور حاکم بود
[ترجمه گوگل] تهدید یک جنگ داخلی در سراسر کشور افتاد

(3) تعریف: that which poses a danger, or threatens injury or harm.
مترادف: danger, menace

- He was considered a threat to society and was sent to prison.
[ترجمه ترگمان] او تهدیدی برای جامعه محسوب می شد و به زندان فرستاده شد
[ترجمه گوگل] او تهدیدی برای جامعه محسوب می شد و به زندان فرستاده می شد

• expression of intent to damage or injure, intimidation, danger
if someone makes a threat, they say that they will harm you, especially if you do not do what they want.
you can refer to anything that seems likely to harm you as a threat.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] تهدید، در مقابل فرصت(Opportunity)

مترادف و متضاد

تهدید (اسم)
blackmail, threat, menace, fulmination

تشر (اسم)
threat

warning; danger


Synonyms: blackmail, bluff, commination, fix, foreboding, foreshadowing, fulmination, hazard, impendence, intimidation, menace, omen, peril, portent, presage, risk, thunder, writing on the wall


جملات نمونه

1. There is always the horrid threat that my job will be abolished.
همیشه این تهدید ترسناک وجود دارد که کارم را از دست خواهم داد

2. It is absurd to think that a tiny bug could be a threat to a person.
مضحک است که فکر کنیم یک حشره کوچک، می تواند تهدیدی برای انسان باشد

3. You can be arrested for making a threat against someone's life.
شما اگر کسی را تهدید جانی کنید ممکن است دستگیر شوید

4. a threat to our national security
خطری برای امنیت ملی ما

5. a threat to world peace
تهدیدی به صلح جهانی

6. covert threat
تهدید نهانی

7. the threat of a strike does not carry conviction
تهدید به اعتصاب جدی به نظر نمی رسید.

8. a veiled threat
تهدید در لفافه

9. an empty threat
تهدید تو خالی

10. an implicit threat
تهدید سربسته

11. the constant threat of famine
خطر همیشگی قحطی

12. the pestilent threat of war
هراسه ی مرگ آور جنگ

13. a carefully couched threat
تهدیدی که با دقت بیان شده بود

14. injustice anywhere is a threat to democracy everywhere
بیدادگری در هر جا تهدیدی به مردم سالاری در همه جاست.

15. the atomic bomb is a threat to civilization
بمب اتم تمدن را تهدید می کند.

16. The threat of attack has been greatly exaggerated.
[ترجمه ترگمان]تهدید حمله به شدت مورد اغراق قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]تهدید به حمله شدید بوده است

17. The tribe's traditional way of life is under threat.
[ترجمه ترگمان]روش سنتی زندگی قبیله ای تحت تهدید است
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی سنتی قبیله در معرض خطر است

18. They pose a serious threat to security.
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدیدی جدی برای امنیت محسوب می شوند
[ترجمه گوگل]آنها تهدیدی جدی برای امنیت هستند

19. The constant threat of danger kept us all on our toes.
[ترجمه ترگمان]خطر مداوم خطر همه ما را روی پنجه پا نگه می داشت
[ترجمه گوگل]تهدید دائمی خطر ما را بر روی انگشتان ما حفظ کرد

20. It was just an idle threat .
[ترجمه ترگمان]فقط یه تهدید الکی بود
[ترجمه گوگل]این یک تهدید خالی بود

21. The moth has been a great threat to the farm.
[ترجمه ترگمان]پروانه یک تهدید بزرگ برای مزرعه بوده است
[ترجمه گوگل]بذر خطر بزرگی برای مزرعه بوده است

22. The threat of war has depressed business activity.
[ترجمه ترگمان]تهدید جنگ فعالیت اقتصادی را مختل کرده است
[ترجمه گوگل]تهدید جنگ باعث کاهش فعالیت تجاری شده است

23. Her words contained an implicit threat.
[ترجمه ترگمان]کلمات او آشکارا تهدید آمیز بود
[ترجمه گوگل]کلماتش حاوی تهدید ضمنی بود

to make threats against somebody

کسی را تهدید کردن


He carried out his threats.

تهدیدهای خود را عملی کرد.


an empty threat

تهدید تو خالی


He is impervious to threats.

تهدید در او اثر نمی‌کند.


a threat to our national security

خطری برای امنیت ملی ما


the constant threat of famine

خطر همیشگی قحطی


پیشنهاد کاربران

Danger


تهدیدکردن

قابل توجه دوستان
Threat, اسم استnoun: تهدید
Threatenفعل استverb: تهدید کردن

تهدید

ریسک ( در زمینه ارزیابی ریسک )

میشه خطر چند روزی هست روی گوشی من میاد و گوشی من ویروسی هست

هراس افکنی

تهدید،
خطر،
Danger

تهدید کردن،
for example:
in the wild, the main threat to giant pandas is people


کلمات دیگر: