کلمه جو
صفحه اصلی

divider


معنی : تقسیم کننده، جدا کننده، مقسم، تقسیم کننده، بخش کننده
معانی دیگر : (شخص یا چیز) بخش گر، (جمع) پرگار اندازه گیر (compasses هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

تقسیم‌کننده بخش‌کننده، مقسم، (در جمع) پرگار تقسیم


تقسیم‌کننده، جدا‌کننده


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that divides; partition, screen
a divider is something which forms a barrier between two areas of space or two groups of people.
dividers are an instrument used for measuring lines and for marking points along them. dividers consist of two pointed arms joined at one end and look rather like a pair of compasses.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مقسم
[کامپیوتر] جدا کننده ؛ تقسیم کننده
[برق و الکترونیک] مقسم مدار یا وسیله ای که یک کمیت یا متغیر را بر دیگری و یا بر عدد ثابتی نظیر 2یا 10 تقسیم می کند .
[صنایع غذایی] چانه کن : دستگاهی که خمیر را به صورت قطعات هم وزن و مشخص تبدیل ی کند

مترادف و متضاد

تقسیم کننده (اسم)
denominator, divider

جدا کننده (اسم)
divider, discriminant, insulator

مقسم (اسم)
divider

تقسیم کننده، بخش کننده (اسم)
divider

جملات نمونه

1. universal divider
پرگار همه کاره

2. A curtain acted as a divider between this class and another.
[ترجمه ترگمان]پرده ای به عنوان تقسیم کننده بین این کلاس و دیگری عمل کرد
[ترجمه گوگل]یک پرده به عنوان یک تقسیم کننده بین این کلاس و دیگری عمل کرد

3. Police saw his Mercedes speeding along the center divider.
[ترجمه ترگمان]پلیس دید که مرسدس او را با سرعت به سمت چپ و راست هدایت می کند
[ترجمه گوگل]پلیس مرسدس خود را با سرعت بالا در کنار تقسیم مرکز دید

4. Across a soundproof divider from the Kelleys will be Jenkins' witnesses: two lawyers and a woman described as his friend.
[ترجمه ترگمان]این دو وکیل و یک زن که به عنوان دوستش توصیف شده اند، در سراسر یک تقسیم کننده صوتی از the به عنوان یکی از دو وکیل انتخاب خواهند شد
[ترجمه گوگل]در سراسر تقسیم صوتی ضد صدا از Kelleys شاهدان جنکینز خواهد بود: دو وکیل و یک زن به عنوان دوست او توصیف شده است

5. Provided the room is big enough, room divider doors are a practical solution and can be an attractive feature.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که اتاق به اندازه کافی بزرگ باشد، درها تقسیم کننده اتاق یک راه حل عملی هستند و می توانند یک ویژگی جذاب باشند
[ترجمه گوگل]در صورتی که اتاق به اندازه کافی بزرگ باشد، درهای جداکننده اتاق یک راه حل عملی هستند و می توانند یک ویژگی جذاب باشند

6. It is a simple divider between her kitchen and her dining room.
[ترجمه ترگمان]بین آشپزخانه و اتاق غذا خوری وجود دارد
[ترجمه گوگل]این تقسیم ساده بین آشپزخانه و اتاق ناهار خوری او است

7. AD534 used as a divider, providing differential operation on both numerator and denominator Fig.
[ترجمه ترگمان]AD۵۳۴ به عنوان تقسیم کننده تقسیم می شود و عملیات افتراقی را در صورت صورت و هم مخرج کسر می کند
[ترجمه گوگل]AD534 به عنوان یک تقسیم کننده استفاده می شود، و عملیات دیفرانسیلی را بر روی هر عددی و علامت گذار ارائه می دهد

8. A large, blue divider splits the gym at the Higgins Middle School into two basketball courts.
[ترجمه ترگمان]تقسیم کننده بزرگ آبی، سالن ژیمناستیک را در مدرسه راهنمایی هیگینز به دو دادگاه بسکتبال تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]تقسیمبندی بزرگ آبی، ورزشگاه را در مدرسه راهنمایی هیگینز به دو دادگاه بسکتبال تقسیم می کند

9. On test with no load the divider chip consumed only 19mA at a supply voltage of 8V.
[ترجمه ترگمان]در تست بدون بار کردن یک چیپ ها، چیپ ها فقط ۱۹ mA را در ولتاژ تغذیه ۸ V مصرف می کنند
[ترجمه گوگل]در آزمون بدون بار، تراشه تقسیم کننده تنها 19mA را در ولتاژ منبع ولتاژ 8V مصرف کرد

10. Keep a divider handy just in case it is needed.
[ترجمه ترگمان]یک تقسیم کننده را فقط در صورتی که مورد نیاز است، حفظ کنید
[ترجمه گوگل]در صورتی که مورد نیاز باشد، تقسیم کننده مفید است

11. By theory analysis of divider transfer function of magnitude-frequency characteristics and phase-frequency characteristics, a new method equalizing stray capacitance could be conclude.
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل نظریه تابع انتقال تقسیم کننده به ویژگی های فرکانس - فرکانس و مشخصه های فرکانس - فرکانس، یک روش جدید برابر کردن خازن سرگردان می تواند نتیجه بگیرد
[ترجمه گوگل]با تئوری تجزیه و تحلیل تابع انتقال طیفی از ویژگی های فرکانس و فرکانس های فاز، یک روش جدید برای مقابله با خازن خطا می تواند نتیجه گیری شود

12. Metering Compensation when Using Film Divider.
[ترجمه ترگمان]روش کمپنزاسیون زمانی که از فیلم Divider استفاده می کند
[ترجمه گوگل]جبران خسارت اندازه گیری هنگام استفاده از تقسیم کننده فیلم

13. Applications of decimal Fraction Frequency divider in the area such as direct digital frequency synthesis technology and stepper motor drive speed controller a re introduced.
[ترجمه ترگمان]کاربردهای تقسیم کننده فرکانس کسر دهدهی در محدوده مانند تکنولوژی سنتز فرکانس دیجیتالی مستقیم و کنترل کننده سرعت محرک موتور پله ای معرفی مجدد می شود
[ترجمه گوگل]برنامه های تقسیم فرکانس اعشاری تقسیم فرکانس در منطقه مانند فن آوری سنتز فرکانس دیجیتال مستقیم و کنترل سرعت درایو موتور پله دوباره معرفی شده است

14. Unlatch right lavatory door from divider and verify LAV DOOR annunciator illuminates.
[ترجمه ترگمان]در دستشویی سمت راست را از تقسیم کننده تقسیم کرده و LAV LAV را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]باز کردن درب توالت راست از تقسیم کننده و بررسی آشکارساز LAV DOOR روشن

15. The cable and PCB, by which the power divider was made,[Sentence dictionary] were both adopted in the feeding circuit net work.
[ترجمه ترگمان]کابل و هیات کریکت پاکستان، که از طریق آن تقسیم کننده برق ساخته شد، هر دو در فرآیند تغذیه به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]کابل و PCB، که توسط آن تقسیم قدرت ساخته شد، [Dictionary dictionary] هر دو در شبکه خالص تغذیه پذیرفته شد

دانشنامه عمومی

بخشگر.


پیشنهاد کاربران

جداساز

تقسیم کننده
پارتیشن


کلمات دیگر: