کلمه جو
صفحه اصلی

attainable


معنی : در دسترس، بدست اوردنی، نائل شدنی
معانی دیگر : نائل شدنی، دردسترس، بدست اوردنی

انگلیسی به فارسی

نائل‌شدنی، در دسترس، به‌دست‌آوردنی


قابل دستیابی است، در دسترس، نائل شدنی، بدست اوردنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to be obtained or achieved.
متضاد: impossible, unapproachable

- Her faith that her goal was attainable helped her to eventually achieve it.
[ترجمه لیدا] اعتقاد او به اینکه هدفش دستیافتنی بود، سرانجام به او کمک کرد تا به آن برسد.
[ترجمه ترگمان] ایمان او مبنی بر اینکه هدف او دست یافتنی است، به او کمک کرد تا سرانجام به آن دست یابد
[ترجمه گوگل] ایمان او که هدف او قابل دستیابی بود، به او کمک کرد تا در نهایت به آن دست یابد

• can be achieved, reachable
something that is attainable can be achieved.

مترادف و متضاد

within reach; achievable


در دسترس (صفت)
hand-to-hand, available, accessible, attainable

بدست اوردنی (صفت)
attainable, acquirable, obtainable, procurable

نائل شدنی (صفت)
attainable

Synonyms: accessible, accomplishable, at hand, available, cherry pie, duck soup, easy, feasible, gettable, likely, no problem, no sweat, obtainable, piece of cake, possible, potential, practicable, probable, procurable, reachable, realizable, securable


Antonyms: unachieveable, unattainable, unreachable


جملات نمونه

1. This standard of English should be easily attainable by every child in the class.
[ترجمه ترگمان]این استاندارد انگلیسی باید به راحتی توسط هر کودک در کلاس قابل دستیابی باشد
[ترجمه گوگل]این استاندارد انگلیسی باید توسط هر کودک در کلاس به راحتی قابل دسترسی باشد

2. This standard is easily attainable by most students.
[ترجمه ترگمان]این استاندارد به راحتی توسط بسیاری از دانشجویان قابل دستیابی است
[ترجمه گوگل]این استاندارد به راحتی توسط اکثر دانش آموزان قابل دستیابی است

3. It is unrealistic to believe perfection is an attainable goal.
[ترجمه ترگمان]غیرواقعی است که باور کنیم کمال یک هدف قابل دستیابی است
[ترجمه گوگل]باور نکردنی است که کمال یک هدف قابل دستیابی است

4. We have also set some demanding but attainable financial targets.
[ترجمه ترگمان]همچنین برخی از اهداف مالی قابل دست یابی را تعیین کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما همچنین برخی از اهداف مالی که خواستار، اما قابل دستیابی هستند، تعیین کردیم

5. Meeting these attainable short-term goals and progressively crossing them off the list can provide an important sense of achievement and reinforcement.
[ترجمه ترگمان]برآورده کردن این اهداف کوتاه مدت و دستیابی تدریجی آن ها به این اهداف می تواند حس مهمی از موفقیت و تقویت داشته باشد
[ترجمه گوگل]رسیدن به این اهداف کوتاه مدت قابل دستیابی و به تدریج آنها را از لیست خارج می کند، می تواند حس مهم و مهمی در موفقیت و تقویت ایجاد کند

6. Escher worked in endless repetition, attainable here with a click.
[ترجمه ترگمان]Escher در تکرار بی پایان کار می کرد، در اینجا با یک کلیک قابل دسترس بود
[ترجمه گوگل]Escher در تکرار بی پایان کار کرد، که با یک کلیک قابل دستیابی است

7. This target should be attainable.
[ترجمه ترگمان]این هدف باید قابل دستیابی باشد
[ترجمه گوگل]این هدف باید قابل دستیابی باشد

8. These objectives are certainly attainable.
[ترجمه ترگمان]این اهداف قطعا قابل دستیابی هستند
[ترجمه گوگل]این اهداف قطعا قابل دستیابی است

9. We believe that this level of performance is fully attainable.
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم که این سطح عملکرد کاملا قابل دستیابی است
[ترجمه گوگل]ما بر این باوریم که این سطح عملکرد به طور کامل قابل دستیابی است

10. We must ensure that we do not set ourselves goals that are not attainable.
[ترجمه ترگمان]باید اطمینان حاصل کنیم که اهداف خود را که قابل دستیابی نیستند تعیین نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید اطمینان حاصل کنیم که ما اهدافی را که قابل دستیابی نیست، تعیین نمی کنیم

11. The government's target of 5% annual growth seems easily attainable.
[ترجمه ترگمان]هدف دولت از رشد سالانه ۵ درصد به راحتی قابل دستیابی است
[ترجمه گوگل]هدف دولت 5 درصد رشد سالانه به راحتی قابل دستیابی است

12. He or she is a pragmatic dreamer, a person with an original but attainable vision.
[ترجمه ترگمان]او یا او یک رویا پرداز است، فردی که دیدگاه اصلی اما دست یافتنی است
[ترجمه گوگل]او یک رویاپردازی عملی است، فردی با چشم انداز اصلی اما قابل دستیابی

13. Never stop just because you feel defeated. The journey to the other side is attainable only after great suffering. Santosh Kalwar
[ترجمه ترگمان]هرگز به این دلیل توقف نکنید که احساس شکست می کنید سفر به سوی دیگر تنها پس از رنج بزرگ قابل دستیابی است Santosh Kalwar
[ترجمه گوگل]هرگز فقط متوقف نمی شوی چون تو احساس شکست میکنی سفر به طرف دیگر تنها پس از رنج بزرگ قابل دستیابی است سانتوس کولار

14. Honda uses great care to make the goals reasonable and attainable, and the top leaders are especially sensitive in that regard.
[ترجمه ترگمان]هوندا از دقت زیادی برای رسیدن به اهداف منطقی و قابل دستیابی استفاده می کند و رهبران ارشد در این زمینه به ویژه حساس هستند
[ترجمه گوگل]هوندا از اهمیت زیادی برخوردار است تا اهداف را معقول و قابل دستیابی کند و رهبران برجسته در این خصوص حساس هستند

15. It is an ambitious target, but Leblanc believes it is attainable.
[ترجمه ترگمان]این یک هدف جاه طلبانه است، اما مسی و لوبلان معتقد است که قابل دستیابی است
[ترجمه گوگل]این هدف بلندپروازانه است، اما Leblanc معتقد است که قابل دستیابی است

پیشنهاد کاربران

قابل حصول

دست یافتنی!
The most attainable
دست یافتنی ترین!

شدنی و دست یافتنی
مترادف ها achievable, obtainable, reachable, feasible


کلمات دیگر: