کلمه جو
صفحه اصلی

friday


معنی : جمعه، ادینه
معانی دیگر : جمعه، ادینه

انگلیسی به فارسی

جمعه، ادینه


آدینه، جمعه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the sixth day of the week, occurring between Thursday and Saturday.

(2) تعریف: in the eighteenth-century novel

• sixth day of the week; character from the book "robinson crusoe" by daniel defoe
friday is the day after thursday and before saturday.

مترادف و متضاد

جمعه (اسم)
friday

ادینه (اسم)
friday

جملات نمونه

1. I have got to meet my partner every Friday.
[ترجمه Teacher] من هر جمعه با رفیقم احوالپرسی می کنم.
[ترجمه farib] من باید هر جمعه با شریکم ملاقات کنم
[ترجمه ترگمان]من باید هر جمعه با هم کار خود ملاقات کنم
[ترجمه گوگل]من باید هر روز جمعه با شریک زندگی کنم

2. I took Friday off, and spent a long weekend visiting friends.
[ترجمه ترگمان]من جمعه را مرخصی گرفتم و یک تعطیلات آخر هفته را صرف دیدار با دوستانم کردم
[ترجمه گوگل]من جمعه را ترک کردم و یک تعطیلات آخر هفته به دوستانم سپردم

3. Every Friday she dolls herself up and goes out to a nightclub.
[ترجمه ترگمان]هر جمعه خودش رو عروسک می کنه و میره به یه کلوب شبانه
[ترجمه گوگل]هر جمعه او خود را عروسک می کند و به یک کلوپ شبانه می رود

4. Our office is open from Monday to Friday inclusive.
[ترجمه ترگمان]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه فراگیر است
[ترجمه گوگل]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه باز است

5. They meet up every Friday to play snooker .
[ترجمه ترگمان]آن ها هر جمعه برای بازی snooker تشکیل جلسه می دهند
[ترجمه گوگل]آنها هر جمعه برای اسنوکر بازی می کنند

6. Shall we go to the theatre on Friday?
[ترجمه ترگمان]می توانیم جمعه به تئاتر برویم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما در روز جمعه به تئاتر برویم؟

7. I resigned last Friday and left that same day.
[ترجمه ترگمان]من جمعه گذشته استعفا دادم و همان روز را ترک کردم
[ترجمه گوگل]من جمعه گذشته استعفا دادم و همان روز را ترک کردم

8. I shall be disengaged on Friday afternoon.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر جمعه بی کار خواهم ماند
[ترجمه گوگل]من بعد از ظهر جمعه از هم جدا خواهم شد

9. She arranged an appointment for Friday afternoon at four-fifteen.
[ترجمه ترگمان]او قرار ملاقاتی را برای بعد از ظهر جمعه در ساعت چهار و پانزده تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]او یک چهارم پانزده روز بعد از ظهر جمعه مرتب کرد

10. We had a picnic last Friday.
[ترجمه ترگمان] ما جمعه قبل پیکنیک هم داشتیم
[ترجمه گوگل]جمعه گذشته ما یک پیک نیک داشتیم

11. The final election results will be announced on Friday.
[ترجمه ترگمان]نتایج نهایی انتخابات روز جمعه اعلام خواهد شد
[ترجمه گوگل]نتایج انتخابات نهایی در روز جمعه اعلام خواهد شد

12. She usually stops in on Friday evenings.
[ترجمه ترگمان]او معمولا در عصر جمعه می ایستد
[ترجمه گوگل]او معمولا در شبهای جمعه متوقف می شود

13. The shop takes stock every week on Friday mornings.
[ترجمه ترگمان]این مغازه هر هفته جمعه صبح ها سهام می گیرد
[ترجمه گوگل]مغازه سهام هر هفته در صبح جمعه است

14. They have to decide by next Friday.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید تا جمعه آینده تصمیم بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها باید جمعه آینده تصمیم بگیرند

15. Auditions will be held from 912 on Friday.
[ترجمه ترگمان]auditions در روز جمعه از ۹۱۲ تشکیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]شنبه ها از 912 روز جمعه برگزار می شود

Friday is a holiday in Iran.

در ایران جمعه روز تعطیل است.


پیشنهاد کاربران

I go to gym on Friday

من در روز جمعه به باشگاه میروم


جمعه ^_^
روز ناهید / خدای عشق و زیبایی
day of Frigga


کلمات دیگر: