کلمه جو
صفحه اصلی

welfare state


دولت بهزی گرای، بهزیستی همگانی، دولت ناظر به رفاه همگان، بهزیستی اجتماعی، کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان

انگلیسی به فارسی

کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a social system in which the state assumes the responsibility for the welfare of its citizens in housing, medical care, employment, and the like.

• country which cares for the basic needs of its citizens (i.e. health, housing, education)
the welfare state is a system in which the government uses money from taxes to provide free social services such as health care and education.

مترادف و متضاد

government taking social responsibility


Synonyms: social democracy, social services, welfare statism


جملات نمونه

1. The welfare state was set up to provide a safety net for the poor and needy.
[ترجمه ترگمان]وضعیت رفاهی برای تامین یک شبکه امن برای فقرا و نیازمندان تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]دولت رفاه برای تأمین امنیت شبکه برای فقرا و نیازمندان تاسیس شد

2. These changes clearly signal the end of the welfare state as we know it.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات به وضوح نشانگر پایان وضعیت رفاهی است که ما آن را می شناسیم
[ترجمه گوگل]این تغییرات به وضوح نشان دهنده پایان دولت رفاه است که ما آن را می دانیم

3. The welfare state never came close to eliminating poverty.
[ترجمه ترگمان]وضعیت رفاهی هرگز نزدیک به حذف فقر نبوده است
[ترجمه گوگل]دولت رفاه هرگز برای از بین بردن فقر نزدیک نشد

4. But those problems are real and the social welfare state is in retreat.
[ترجمه ترگمان]اما این مشکلات واقعی هستند و وضعیت رفاهی اجتماعی در حال عقب نشینی است
[ترجمه گوگل]اما این مشکلات واقعی هستند و دولت رفاه اجتماعی در عقب نشینی است

5. The welfare state was restricted, and many workers' protections were stripped out in the name of free enterprise.
[ترجمه ترگمان]وضعیت رفاهی محدود بود و بسیاری از کارگران از نام شرکت آزاد محافظت می کردند
[ترجمه گوگل]دولت رفاه محدود شده بود و بسیاری از محافظان کارگران به نام شرکت آزاد آزاد شدند

6. The modern welfare state is interested not so much in relieving poverty as redistributing income to achieve a more egalitarian distribution.
[ترجمه ترگمان]دولت رفاهی مدرن تمایل چندانی به کاهش فقر به عنوان توزیع مجدد درآمد برای رسیدن به توزیع more ندارد
[ترجمه گوگل]دولت رفاه مدرن در کاهش فقر به عنوان درآمد مجدد برای دستیابی به توزیع برابر ترجیح می دهد

7. Because the welfare state is not neutral with respect to gender equality, it also takes sides on the question of language.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که وضعیت رفاهی با توجه به تساوی جنسیتی خنثی نیست، به مساله زبان نیز توجه دارد
[ترجمه گوگل]از آنجا که دولت رفاه با توجه به برابری جنسیتی خنثی نیست، اما در مورد مسئله زبان نیز متضاد است

8. Our welfare state encourages, even ensures, poverty among retired people.
[ترجمه ترگمان]دولت رفاه ما، حتی تضمین می کند که فقر بین افراد بازنشسته وجود دارد
[ترجمه گوگل]دولت رفاه ما، حتی فقر میان افراد بازنشسته را تشویق می کند، حتی تضمین می کند

9. With Thatcher running amok through the welfare state, lobby groups are preoccupied defending what was once thought unassailable.
[ترجمه ترگمان]در حالی که تاچر به حالت جنون آمیز از وضعیت رفاهی دست می زند، گروه های لابی در حال دفاع از چیزی هستند که زمانی مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]با تاچر در حال اجرا یک نوع جنون دراثر مرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود از طریق دولت رفاه، گروههای لابی دفاع چه زمانی به فکر غیر قابل بحث سرگرم هستند

10. The expectation that government action, through the welfare state, could remove inequality and uniformly improve living standards was openly challenged.
[ترجمه ترگمان]این انتظار که اقدام دولت، از طریق وضعیت رفاهی، می تواند نابرابری را حذف کند و به طور یکنواخت استانداردهای زندگی را بهبود بخشد، آشکارا به چالش کشیده شد
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که اقدام دولت، از طریق دولت رفاه، بتواند نابرابری را برطرف کند و به طور یکسان بهبود شرایط زندگی را به چالش کشید

11. This model assumes that the welfare state can combat the worst injustice of modern capitalist societies.
[ترجمه ترگمان]این مدل فرض می کند که دولت رفاه می تواند با بدترین ظلم و ستم جوامع سرمایه داری مدرن مبارزه کند
[ترجمه گوگل]این مدل فرض می کند که دولت رفاه می تواند با بدترین بی عدالتی جوامع سرمایه داری مدرن مبارزه کند

12. Yet the defence of the welfare state in the face of the new immigration has revealed an undercurrent of racism.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دفاع از وضعیت رفاهی در مواجهه با مهاجرت جدید، یک جریان نهفته نژادپرستی را آشکار کرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، دفاع از دولت رفاه در برابر مهاجرت جدید، یک حادثه نژادپرستانه را نشان داده است

13. These programmes were founded on a comprehensive Welfare State system complemented by the demand management of an expanding mixed economy.
[ترجمه ترگمان]این برنامه ها در یک سیستم دولتی رفاه اجتماعی تاسیس شد که با مدیریت تقاضا برای توسعه اقتصاد ترکیبی تکمیل شد
[ترجمه گوگل]این برنامه ها براساس یک سیستم جامع رفاه عمومی تکمیل شده توسط مدیریت تقاضای یک اقتصاد مخلوط گسترش یافته بود

14. I believe that the Government's general aim is to whittle away the Welfare State.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که هدف کلی دولت این است که دولت رفاه را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]من معتقدم که هدف عمومی دولت این است که دولت رفاه را از بین ببرد

15. Their aim is to reduce people's dependency on the welfare state.
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها کاهش وابستگی مردم به وضعیت رفاهی است
[ترجمه گوگل]هدف آنها کاهش وابستگی مردم به دولت رفاه است

پیشنهاد کاربران

دولت رفاه

خدمات اجتماعی

به حالتی میگن که دولت از مالیات هایی که میگیره واسه ی مردم خدمات فراهم میکنه .

دولت دارای خدمات رفاهی اجتماعی

نظام تامین اجتماعی


کلمات دیگر: