1. The store detective told the shoplifter that the game was up.
[ترجمه ترگمان]بازرس فروشگاه به مغازه مغازه گفت که بازی شروع شده
[ترجمه گوگل]کارفرمای فروشگاه به فروشگاه خریداری کننده گفت که این بازی تا به حال انجام شده است
2. Or rather, the shoplifter doesn 't even bother to try.
[ترجمه ترگمان]یا بهتر بگویم دزد مغازه حتی زحمت امتحانش را هم به خود نداد
[ترجمه گوگل]یا بهتر است که خریدار نتواند آن را امتحان کند
3. So did our vic surprise a shoplifter?
[ترجمه ترگمان]پس قربانی ما دزد مغازه رو غافلگیر کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا ما عجله کردیم که یک فروشگاه خریداری کنیم؟
4. The young shoplifter was only 13 years old.
[ترجمه ترگمان]مغازه مغازه دختر جوان فقط ۱۳ سالش بود
[ترجمه گوگل]جوانان فروش تنها 13 سال داشتند
5. A shoplifter was caught red - handed trying to steal a watch from a jewelry store.
[ترجمه ترگمان]دزد مغازه در حال گرفتن یک ساعت از مغازه جواهر فروشی دستگیر شده بود
[ترجمه گوگل]یک فروشگاه خریداری شده قرمز گرفت - دست به تلاش برای سرقت یک ساعت از یک فروشگاه طلا و جواهر
6. The shoplifter stole hundreds of dollars worth of jewelry from the store.
[ترجمه ترگمان]دزد مغازه صدها دلار جواهرات را از مغازه دزدیده بود
[ترجمه گوگل]Shoplifter به سرقت برده صدها دلار از جواهرات از فروشگاه
7. Another convicted shoplifter was at the store from 3 p. m. to p. m.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از shoplifter محکوم شده در فروشگاه از ساعت ۳ بعد از ظهر بود متر تا p متر
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از فروشندگان مجاز محکوم شد در فروشگاه از 3 پ متر بالا متر
8. A shoplifter shoplifted and left the lift of the shop.
[ترجمه ترگمان]دزد مغازه مغازه مغازه را ترک کرد و از مغازه بیرون رفت
[ترجمه گوگل]یک فروشگاه خریداری شده و آسانسور فروشگاه را ترک کرد
9. A skillful shoplifter doesn 't have to pay for items he or she buys in shops.
[ترجمه ترگمان]A ماهر مجبور نیست برای اقلامی که او در مغازه ها می خرد، پول پرداخت کند
[ترجمه گوگل]یک خریدار ماهر می تواند برای اقلامی که در مغازه ها خریداری می کند، پرداخت نکند
10. It's when I'm roamin'around tryin'to catch a shoplifter.
[ترجمه ترگمان]این موقع است که سعی می کنم دزد مغازه را بگیرم
[ترجمه گوگل]این زمانی است که من روحانی هستم که سعی می کنم خریدار را بگیرم
11. The shoplifter was caught in the act.
[ترجمه ترگمان]دزد مغازه در عمل دستگیر شد
[ترجمه گوگل]خریدار در عمل دستگیر شد
12. They spot a shoplifter.
[ترجمه ترگمان]دزد مغازه رو پیدا می کنن
[ترجمه گوگل]آنها یک مغازه دار را می بینند
13. The store detective was keeping a close eye on a suspected shoplifter.
[ترجمه ترگمان]کارگاه مغازه داشت یه مغازه بسته رو به یه دزد مغازه مشکوک نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]کارآگاه فروشگاه یک چشم انداز نزدیک را در مورد خریدار مشکوک نگه داشته است
14. Then he filed a lawsuit against Stores Protective Association and Robinsons-May, where the shoplifter was apprehended by security guards.
[ترجمه ترگمان]سپس او به انجمن حمایت از فروشگاه ها و Robinsons - مه که در آن shoplifter توسط نگهبانان امنیتی دستگیر شد، شکایت کرد
[ترجمه گوگل]سپس او علیه انجمن حفاظت از فروشگاه ها و رابینسون-می، که در آن بازرگان به وسیله نگهبانان دستگیر شد، پرونده داد