کلمه جو
صفحه اصلی

turnabout


به راست راست (یا به چپ چپ)، چرخش به یک طرف، برگشت، تغییر موضع

انگلیسی به فارسی

به راست راست (یا به چپ چپ)، چرخش به یک طرف


برگشت


تغییر عقیده (یا بیعت یا حزب و غیره)، تغییر موضع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of turning from one direction to another, esp. the opposite.

(2) تعریف: a drastic change in ideas, opinions, allegiance, or the like.
مشابه: revulsion

(3) تعریف: an action in which one reciprocates another person.

• change of direction; change (of opinion, loyalty, etc.); merry-go-round (british); acting towards someone in the manner they have acted towards others; radical person (archaic)
a turnabout is a complete change in opinion or attitude.
reverse, turn over, invert

مترادف و متضاد

about-face


Synonyms: changeabout, change of direction, doubleback, flip-flop, reversal, reverse, shift, turnaround, U-turn, volte-face


جملات نمونه

1. What accounts for the dramatic turnabout in Britain's international trading performance?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی برای the چشمگیر در عملکرد تجاری بین المللی بریتانیا به حساب می آید؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث تغییرات چشمگیر در عملکرد تجاری بین المللی بریتانیا می شود؟

2. This turnabout is affecting the whole ski business in Britain, not least the magazines.
[ترجمه ترگمان]این turnabout بر کل تجارت اسکی در بریتانیا تاثیر می گذارد، نه حداقل مجلات
[ترجمه گوگل]این چرخش بر کل فعالیت اسکی در بریتانیا، به ویژه مجلات تاثیر می گذارد

3. For Lyndon Johnson, the turnabout was even more abrupt and total.
[ترجمه Saeede] برای لیندون جانسون، حتی این تغیر ناگهانی و کلی بود.
[ترجمه ترگمان]برای لیندون جانسون، turnabout حتی more و total بود
[ترجمه گوگل]برای لیندون جانسون، این چرخش حتی ناگهانی و کل بود

4. The dramatic turnabout undoubtedly reflects the trauma of once again seeing non-stop television coverage of bloodied bodies and grieving families.
[ترجمه ترگمان]The دراماتیک بدون شک بازتابی از آسیب دیدن دوباره پوشش تلویزیونی بدن خونین و خانواده های عزادار است
[ترجمه گوگل]این تغییرات چشمگیر بدون شک بازتابی از تکرار یک بار دیگر پخش تلویزیونی بدون وقفه از بدن های خونخوار و بدبختی خانواده ها است

5. A similar turnabout occurs with the story of Pandora and her box of evils and torments.
[ترجمه ترگمان]A مشابه با داستان of و جعبه of و شکنجه های او رخ می دهد
[ترجمه گوگل]داستان مشابهی با داستان پاندورا و جعبه شکنجه و عذابش اتفاق می افتد

6. The turnabout Howard and Mark conjured up was more than I could have expected.
[ترجمه ترگمان]چیزی که من و \"مارک\" درست کردیم بیشتر از اون چیزی بود که انتظار داشتم
[ترجمه گوگل]نوبت هوارد و مارک پیش می آید بیشتر از آنچه انتظار داشتم بود

7. This burst of activity marks a major turnabout in the publishing industry.
[ترجمه ترگمان]این انفجار از فعالیت تاثیر عمده ای در صنعت چاپ دارد
[ترجمه گوگل]این انفجار از فعالیت، نشانه اصلی در صنعت چاپ و نشر است

8. Parham marked. . . a pronounced turnabout in the assumptions believed to underlie juvenile mental health law.
[ترجمه ترگمان]Parham نشان داد که یک turnabout برجسته در فرضیات، بر قانون سلامت ذهنی نوجوانان نقش دارد
[ترجمه گوگل]پارمام مشخص شد یک فرضی روشن در مفروضاتی که بر اساس قانون سلامت روان نوجوانان مطرح شده است

9. The turnabout began to swivel.
[ترجمه ترگمان] turnabout شروع به چرخش کردند
[ترجمه گوگل]چرخش شروع به چرخش کرد

10. Turnabout Is Fair Play, Search Them!
[ترجمه ترگمان]turnabout بازی منصفانه است، آن ها را جستجو کنید!
[ترجمه گوگل]Turnabout بازی منصفانه است، آنها را جستجو کنید!

11. It is a historical turnabout that resonates, given that the Chinese Communists were inspired by the Soviets, before the two sides had a lengthy rift.
[ترجمه ترگمان]این یک turnabout تاریخی است که با توجه به اینکه کمونیست چین از اتحاد جماهیر شوروی اله ام گرفته اند قبل از اینکه دو طرف اختلاف طولانی داشته باشند، طنین انداز شد
[ترجمه گوگل]این یک تحول تاریخی است که با توجه به این که کمونیستهای چینی از شوراها الهام گرفته شده اند، پیش از اینکه دو طرف شکاف طولانی داشته باشند، تکرار می شود

12. Thursday's decision represents a turnabout for Ms. Whitman, who, as an H-P director, signed off on the prior plan to consider a spinoff.
[ترجمه ترگمان]تصمیم روز پنج شنبه برای خانم ویتمن، که به عنوان مدیر H - P، در برنامه قبلی برای در نظر گرفتن یک محصول فرعی امضا شده، را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]تصمیم روز پنجشنبه نمایشی برای خانم ویتمن، که، به عنوان مدیر H-P، در برنامه پیشنهادی برای بررسی یک خبرگزاری امضا کرد

13. In an amazing turnabout, the antenna problem was completely dispelled as an issue. No one talks about it any more.
[ترجمه ترگمان]در یک رویداد شگفت انگیز، مساله آنتن به طور کامل به عنوان یک مساله از بین رفته است دیگر هیچ کس راجع به آن صحبت نمی کند
[ترجمه گوگل]در یک رویداد شگفت انگیز، مشکل آنتن به طور کامل به عنوان یک مسئله حل شد هیچ کس در مورد آن بیشتر صحبت نمی کند

14. Pyongyang's turnabout last week prompted speculation that it might be stalling until the new U. S. president was in power to see if it could get a better deal than the one already negotiated.
[ترجمه ترگمان]هفته گذشته پیونگ یانگ گمانه زنی را به وجود آورد که ممکن است تا سال جدید متوقف شود اس رئیس جمهور در قدرت بود تا ببیند آیا می تواند معامله ای بهتر از آنچه قبلا انجام داده بود، به دست آورد یا خیر
[ترجمه گوگل]در هفته گذشته، روند صعودی Pyongyang موجب گمانه زنی ها مبنی بر این که ممکن است تا زمانی که رئیس جمهور جدید U S در قدرت باشد تا ببیند آیا می تواند معامله ای بهتر از آنچه که پیش از این مورد مذاکره قرار گرفته است، باقی بماند

15. Fanny, do not turnabout - it is but your uncle.
[ترجمه ترگمان]فانی، فکر نکن که این شوهر خاله ات است
[ترجمه گوگل]فانی، تبدیل نکنید - آن است اما عموی شما

16. All of a sudden he turned about and saw me.
[ترجمه ترگمان]ناگهان برگشت و مرا دید
[ترجمه گوگل]ناگهان او به اطراف نگاه کرد و مرا دید

17. If we do the work turn and turn about, we can finish it quickly.
[ترجمه ترگمان]اگر کار را عوض کنیم و برگردیم، می توانیم به سرعت آن را به پایان برسانیم
[ترجمه گوگل]اگر ما کار را به نوبه خود انجام دهیم، می توانیم آن را به سرعت انجام دهیم

18. The film turns about a domestic tragedy.
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان یک تراژدی خانوادگی را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]این فیلم در مورد یک فاجعه داخلی رخ می دهد

19. He turned about and found no one following him.
[ترجمه ترگمان]او برگشت و کسی را ندید که او را تعقیب کند
[ترجمه گوگل]او در مورد او صحبت کرد و هیچ کس را دنبالش نکرد

20. The colonel ordered the troops to turn about.
[ترجمه ترگمان]سرهنگ به سربازان دستور داد که در این مورد بحث کنند
[ترجمه گوگل]سرهنگ دستور داد که سربازان در مورد آن صحبت کنند

21. He quickly turned about and walked away.
[ترجمه ترگمان]به سرعت برگشت و دور شد
[ترجمه گوگل]او به سرعت در حال چرخش و دور رفت

22. Meanwhile Plehve's undefeated Fifth Army had turned about and was threatening to engulf Dankl's now unprotected right flank.
[ترجمه ترگمان]در این اثنا، ارتش پنجم که شکست ناپذیر شده بود، به اطراف چرخیده و تهدید کرده بود که اکنون جناح راست را در دست دارد
[ترجمه گوگل]در همین حال ارتش پنجم پیروی ناپذیر Plehve در حال تبدیل شدن بود و تهدید به نفوذ دانکن 's در حال حاضر محافظت نشده سمت راست

23. Thus sIte turned about his moving in with Margotte until it became her idea.
[ترجمه ترگمان]از این رو، site تا زمانی که این ایده به ذهنش خطور کرد، با Margotte به حرکت خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]بنابراین او در مورد حرکتش با مارگوت صحبت کرد تا اینکه ایدهاش شد

24. The rigid rules for turn and turn about social calls are no longer observed.
[ترجمه ترگمان]قوانین سخت برای تغییر و چرخش تماس های اجتماعی دیگر مشاهده نمی شوند
[ترجمه گوگل]قوانین سفت و سخت برای نوبت و نوبت در مورد تماس های اجتماعی دیگر مشاهده نمی شود

25. We can do the work turn and turn about.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم کار را عوض کنیم و برگردیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم کار را به نوبت انجام دهیم و در مورد آن صحبت کنیم

26. We took it turn and turn about to sit up and rock the baby.
[ترجمه ترگمان]آن را برداشتیم و از جا بلند شدیم تا بنشینیم و بچه را به صخره برسانیم
[ترجمه گوگل]ما آن را به نوبه خود و به نوبه خود برای نشستن و سنگ کردن نوزاد

27. Turn about is fair play.
[ترجمه ترگمان] بازی منصفانه آیه
[ترجمه گوگل]در مورد بازی عادلانه است

28. But it was 6 September before all the Allied left-wing armies could turn about and launch a full-scale attack on the invaders.
[ترجمه ترگمان]اما ۶ سپتامبر پیش از آن بود که تمام ارتش های جناح چپ متفقین می توانستند به این سو و آن سو حمله کنند و یک حمله تمام عیار علیه مهاجمان انجام دهند
[ترجمه گوگل]اما 6 سپتامبر قبل از اینکه تمام ارتش های چپ ارتش متحد بتوانند در مورد حمله به مقابله با مهاجمان راه اندازی کنند، 6 سپتامبر بود

29. Then he put on his hat and went for a turn about the block.
[ترجمه ترگمان]سپس کلاهش را بر سر گذاشت و به طرف خیابان رفت
[ترجمه گوگل]سپس کلاه خود را گذاشت و برای بلوک رفت

پیشنهاد کاربران

Noun:
a sudden and complete change or reversal of policy,
opinion, or of a situation

تغیبر ناگهانی و کامل ( ۳۶۰ درجه ) در اوضاع/شرایط/موقعیت یا عقاید کسی و با شیوه و عملکرد، تدابیر و سیاست های کسی


تغییر معکوس
تغییر ۳۶۰ درجه






کلمات دیگر: