معنی : دسته، قبیله، خاندان، طایفه، خانواده
معانی دیگر : دودمان، ایل، (عامیانه) خانواده (به ویژه اگر بزرگ باشد)، گروهی از مردم که دارای منافع مشترک باشند، دار و دسته
خاندان، خانواده، طایفه، قبیله، دسته
family, clique
Synonyms: association, band, bunch, club, coterie, crew, crowd, crush, faction, folks, gang, group, house, insiders, kinfolks, mob, moiety, organization, outfit, race, ring, sect, set, society, sodality, stock, tribe
Some clans claimed to have descended from a single ancestor.
برخی از قبایل ادعا میکردند که جملگی از یک نیای واحد سرچشمه گرفتهاند.
the chief of Biranvand clan
رئیس ایل بیرانوند
the Shaybanny Clan
شیبانیها