کلمه جو
صفحه اصلی

historical


معنی : تاریخی، مبنی بر تاریخ
معانی دیگر : وابسته به تاریخ و تاریخ نویسی، برپایه ی تاریخ، برمبنای تاریخ، واقعی (نه ساختگی یا تخیلی)، رویداده، رخداده

انگلیسی به فارسی

برپایه‌ی تاریخ، برمبنای تاریخ


واقعی (نه ساختگی یا تخیلی)، رویداده، رخداده


مذکور یا مشهور در تاریخها


وابسته به تاریخ و تاریخ نویسی، تاریخی


تاریخی، مبنی بر تاریخ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: historically (adv.), historicalness (n.)
(1) تعریف: of or relating to history.
متضاد: contemporary

- a historical article
[ترجمه ترگمان] یک مقاله تاریخی
[ترجمه گوگل] یک مقاله تاریخی

(2) تعریف: representing or based upon history.
مشابه: period

- a historical play
[ترجمه ترگمان] یک نمایش تاریخی
[ترجمه گوگل] یک بازی تاریخی

(3) تعریف: based on or relating to the records of history, as opposed to the stories of legend or myth.
متضاد: mythical

- the historical Jesus
[ترجمه ترگمان] مسیح تاریخی
[ترجمه گوگل] عیسی مسیح

• of or pertaining to history; from the past, connected to the past; important, consequential
historical people or situations existed in the past and are considered to be a part of history.
historical books and pictures describe or represent people or things of a type that existed in the past.

مترادف و متضاد

تاریخی (صفت)
epochal, historical, historic

مبنی بر تاریخ (صفت)
historical, historic

recorded as actually having happened


Synonyms: actual, ancient, archival, attested, authentic, chronicled, classical, commemorated, documented, factual, important, in truth, old, past, real, verifiable


Antonyms: fictional


جملات نمونه

1. historical documents pertaining to nadder shah
اسناد تاریخی مربوط به نادرشاه

2. historical events that have become embedded in legends
وقایع تاریخی که در افسانه ها تجلی می کنند (ریشه دوانده اند)

3. historical necessity
جبر تاریخ

4. historical novels make the past come alive
رمان های تاریخی گذشته را زنده می کند.

5. a historical document
سند تاریخی (دارای ارزش تاریخی)

6. a historical novel
یک رمان تاریخی

7. the historical method
روش بررسی (چیزی) از نظر تاریخی

8. the historical milieu of this novel
پرگیر (محیط) تاریخی این رمان

9. the historical method
روش تاریخی،روش شناسی تاریخی

10. a sequence of historical plays by shakespeare
یک زنجیره نمایش های تاریخی از شکسپیر

11. he has recorded historical events anachronistically
او واقعیات تاریخی را پس و پیش ذکر کرده است.

12. in order to preserve a historical house
به منظور حفظ یک خانه ی تاریخی

13. to take in all the historical sights
همه ی جاهای تاریخی را بازدید کردن

14. her book contains a wealth of historical details
کتاب او حاوی جزئیات تاریخی فراوانی است.

15. his book is a skillful collage of historical facts and legend
کتاب او عبارتست از کولاژ ماهرانه ی واقعیات تاریخی و افسانه.

16. You must place these events in their historical context.
[ترجمه ترگمان]شما باید این رویدادها را در بافت تاریخی خود قرار دهید
[ترجمه گوگل]شما باید این حوادث را در زمینه تاریخی خود قرار دهید

17. He argued that important historical sites were aligned along straight lines of mystic energy.
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که مکان های تاریخی مهم در امتداد خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که سایت های مهم تاریخی در راستای خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار گرفته اند

18. The local historical society put up a plaque at the site of the battle.
[ترجمه ترگمان]جامعه تاریخی محلی یک پلاک را در محل نبرد نصب کرده است
[ترجمه گوگل]جامعه تاریخی محلی پلاک را در محل نبرد قرار داده است

19. As a historical record this book is without a compeer.
[ترجمه .] از نظر سابقه تاریخی این یک کتاب بی رقیب است.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سابقه تاریخی، این کتاب بدون a است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک رکورد تاریخی این کتاب بدون رقابت است

20. The film is full of historical inaccuracies.
[ترجمه ترگمان]این فیلم از inaccuracies تاریخی پر شده است
[ترجمه گوگل]این فیلم پر از اشتباهات تاریخی است

21. I like reading historical stories because I can learn about the lives that people led long ago.
[ترجمه ترگمان]من خواندن داستان های تاریخی را دوست دارم چون می توانم درباره زندگی مردم سال ها پیش مطالبی را یاد بگیرم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم داستان های تاریخی را بخوانم چون می توانم در مورد زندگی هایی که مردم پیش از آن انجام داده اند یاد بگیرم

22. The opening chapter gives a brief historical overview of transport.
[ترجمه ترگمان]بخش اول مروری کوتاه تاریخی بر حمل و نقل دارد
[ترجمه گوگل]فصل آغازین یک مرور کلی تاریخی درباره حمل و نقل را ارائه می دهد

23. He is remembered for his historical and mythological works.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر آثار تاریخی و افسانه ای او به خاطر آمده است
[ترجمه گوگل]او برای آثار تاریخی و اسطوره ای او به یاد می آورد

a historical document

سند تاریخی (دارای ارزش تاریخی)


a historical novel

یک رمان تاریخی


اصطلاحات

the historical method

روش بررسی (چیزی) از نظر تاریخی


پیشنهاد کاربران

سابقه

تاریخی

قدیمی ـ پیشین

تاریخی relationg to the past

در برخی متون میشه از واژه قبلی به عنوان معادل استفاده کرد
مثال: historical data یعنی داده های قبلی
توجه: historic با historical فرق میکنه. اشتباه نگیرید

تاریخی
I like reading historical stories because I can learn about the lives that people had long times ago 😄
من خواندن داستان های تاریخی را دوست دارم زیرا می توانم درباره ی زندگی هایی که مردم سال ها پیش داشتند یاد بگیرم

دیرینه


سرگذشتی ( روانشناسی )

پیشینی ( در مقابلِ �کنونی� )

گذشته

باستانی، تاریخی ، تمدنی


کلمات دیگر: