کلمه جو
صفحه اصلی

strictly


معنی : موکدا
معانی دیگر : اکیدا، سخت، دقیقا

انگلیسی به فارسی

دقیقاً، سختگیرانه، کاملاً، اکیداً، به‌شدت، مطلقاً


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: strongly; absolutely.

- Smoking is strictly forbidden on the hospital grounds.
[ترجمه امیرمحمد] سیگار کشیدن در محوطه بیمارستان اکیدا ممنوع است
[ترجمه ترگمان] سیگار کشیدن در محوطه بیمارستان ممنوع است
[ترجمه گوگل] سیگار کشیدن در محوطه بیمارستان به شدت ممنوع است

• severely, harshly; literally; explicitly, exactly; absolutely, completely
if something is strictly for a particular thing or person, it is to be used or done only by them.
strictly is also used before adjectives to emphasize that something or someone is of one particular type rather than any other.
you say strictly speaking to correct a statement or add more precise information.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دقیقا، اکیدا، به طور محض، کاملا

مترادف و متضاد

موکدا (قید)
strictly

جملات نمونه

1. smoking is strictly prohibited
سیگار کشیدن مطلقا ممنوع است.

2. a domineering wife who controlled her husband strictly
زنی سلطه گرا که شوهرش را سخت مهار می کرد

3. Places are strictly limited, so you should apply as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]مکان ها به شدت محدود هستند، بنابراین باید هر چه زودتر درخواست بدهید
[ترجمه گوگل]اماکن به شدت محدود هستند، بنابراین شما باید در اسرع وقت درخواست کنید

4. Export licences for arms are strictly controlled.
[ترجمه ترگمان]صدور مجوز صادرات برای اسلحه به شدت کنترل می شود
[ترجمه گوگل]مجوز صادرات برای اسلحه به شدت کنترل می شود

5. The guests were seated strictly in order of precedence.
[ترجمه ترگمان]مهمانان به دقت به جای تقدم نشسته بودند
[ترجمه گوگل]مهمان ها به شدت به ترتیب اولویت قرار داشتند

6. The doctor is dieting me strictly.
[ترجمه marjan] دکتر به طرز سخت گیرانه ای به من رژیم میدهد
[ترجمه ترگمان]دکتر حسابی به من احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]دکتر به شدت به من رژیم می دهد

7. All information will be treated as strictly confidential.
[ترجمه ترگمان]همه اطلاعات به شدت محرمانه تلقی خواهند شد
[ترجمه گوگل]تمام اطلاعات به شدت محرمانه محسوب می شوند

8. Smoking in the cinema is strictly prohibited.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در سینما به شدت ممنوع است
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن در سینما به شدت ممنوع است

9. The doctor's instructions must be carried out strictly.
[ترجمه ترگمان]دستور پزشک باید دقیقا اجرا شود
[ترجمه گوگل]دستورالعمل پزشک باید به شدت انجام شود

10. The orders were strictly carried out.
[ترجمه ترگمان]دستورها کاملا اجرا شده بود
[ترجمه گوگل]سفارشات به شدت انجام شد

11. His doctor is dieting him strictly.
[ترجمه ترگمان]دکترش فقط حواسش بهش هست
[ترجمه گوگل]دکتر او به شدت در حال رژیم گرفتن است

12. Laws against racial prejudice must be strictly enforced.
[ترجمه ترگمان]قوانین علیه تعصب نژادی باید به شدت اجرا شود
[ترجمه گوگل]قوانین علیه تعصبات نژادی باید به شدت اجرا شود

13. She was brought up very strictly.
[ترجمه ترگمان]کاملا درست و حسابی بزرگ شده بود
[ترجمه گوگل]او بسیار محترم بود

14. The government maintained its strictly neutral policy.
[ترجمه ترگمان]دولت سیاست بی طرفی خود را حفظ کرد
[ترجمه گوگل]دولت سیاست کاملا بیطرفانه خود را حفظ کرد

پیشنهاد کاربران

موکدا

اکیداً

سختگیرانه

با جدیت، مجدانه

بطور مؤکد
مؤکدا

به طور جدی
به شدت

اجباری

یک از معانی آن �صرفاً� است.

مصمم

بی برو برگرد، بی چون و چرا، قطعا، مسلما،
اکیدا، مطلقا و. . . .

همچنین : definitely , outright


no more than
purely


with no exceptions
completely or absolutely

دقیق، دقیقا

I'm here in a strictly journalistic capacity
ترجمه ی اینجانب:
من منحصرا در مقام روزنامه نگاری در اینجا حضور دارم.

صرفا

محافظه کارانه ( بسیار در مورد چیزی دقیق شدن )

I'm doing this strictly as a favor to Wendy
این کارُ فقط بخاطر Wendy و لطفی که بهش دارم می کنم ( نه بخاطر تو )

کاملاً، به کلی، صد در صد

اکیداً , شدیداً ؛ دقیقا

# Smoking is strictly forbidden in this place
# The export of ivory is strictly controlled
# The speed limit is strictly enforced on urban roads
# All the orders were strictly carried out
# Their salaries are not strictly comparable

مضیق ( حقوق )

به جز معانی بالا �تنها یا منحصرا مختص چیزی بودن � هم از دیگر معانیش هست


کلمات دیگر: