کلمه جو
صفحه اصلی

snail


معنی : نرم تن صدف دار، لیسک، انسان یا حیوان تنبل و کندرو، حلزون، خزیدن، وقت تلف کردن، بشکل مارپیچ جلو رفتن
معانی دیگر : (انواع شکم پایان آبزی یا خاکزی دارای سختپوست مارپیچ) حلزون

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) حلزون، لیسک، نرم تن صدف دار، بشکل مارپیچ جلو رفتن، وقت تلف کردن، انسان یا حیوان تنبل وکندرو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: snail-like (adj.)
(1) تعریف: any of various aquatic or land mollusks that have a spiral shell and a wide, muscular foot which propels them slowly.

(2) تعریف: someone who moves or works very slowly.

• gastropod mollusk with a coiled shell; slow person, sluggard
a snail is a small, slimy, slow-moving animal with a spiral-shaped shell. some snails live on land and others live in water.
if you move or do something at a snail's pace, you move or do it very slowly.

مترادف و متضاد

نرم تن صدف دار (اسم)
snail, shellfish

لیسک (اسم)
snail

انسان یا حیوان تنبل و کندرو (اسم)
snail

حلزون (اسم)
clams, snail, mollusc, mollusk

خزیدن (فعل)
shrink, ramp, couch, grovel, worm, snail, slither, crawl, creep, lie up, slime, snake

وقت تلف کردن (فعل)
idle, snail, frivol

بشکل مارپیچ جلو رفتن (فعل)
snail

جملات نمونه

1. the snail slowly obtruded his tentacle
حلزون آهسته آهسته شاخک خود را بیرون داد.

2. The snail slides up the tower at last though the swallow mounteth it sooner.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، حلزون زودتر از برج پایین می لغزد، هر چند که زودتر آن را قورت می دهند
[ترجمه گوگل]حلزون در نهایت قله را بالا می برد، هرچند که فرو برد آن را زودتر می کند

3. Snail is a small plant - eating creature with a soft body.
[ترجمه ترگمان]snail موجود کوچک گیاهی است با بدن نرم
[ترجمه گوگل]حلزون یک گیاه گیاهی کوچک است که دارای یک بدن نرم است

4. The snail went back into its shell.
[ترجمه 💖] حلزون به پوسته خود بازگشت
[ترجمه ترگمان]حلزون دوباره به صدف می خورد
[ترجمه گوگل]حلزون بازگشت به پوسته خود را

5. The snail left a trail of slime along the floor.
[ترجمه ترگمان]حلزون یک ردی از لجن را در کف اتاق جا گذاشته بود
[ترجمه گوگل]حلزون دنباله ای از لجن در امتداد طبقه است

6. What's the French word for "snail"?
[ترجمه ترگمان]کلمه فرانسوی \"حلزون\" چیست؟
[ترجمه گوگل]کلمه فرانسوی کلمه 'حلزون' چیست؟

7. The snail retreated into its shell.
[ترجمه ترگمان]حلزون به درون صدف فرو رفت
[ترجمه گوگل]حلزون به پوسته خود عقب نشینی کرد

8. The snail dawdled along the sandy path.
[ترجمه ترگمان]ماهی در طول مسیر شنی پیش می رفت
[ترجمه گوگل]حلزون در امتداد مسیر شنی گم شد

9. It shone like a snail trail but with none of that gossamer impermanence.
[ترجمه ترگمان]مثل یک رد حلزون به نظر می رسید، اما با هیچ یک از آن impermanence gossamer
[ترجمه گوگل]آن را مانند یک دنباله حلزون درخشید اما هیچ یک از این غلطک غول پیکر نیست

10. Similarly, insects and land snail shells are identified, sorted and quantified in the same way as animal and plant remains.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، حشرات و صدف های حلزونی زمین شناسایی شده، مرتب شده و به همان روشی که حیوان و حیوان باقی می ماند، به کار گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، حشرات و پوسته زمین حلزون شناسایی، مرتب سازی و محاسبه می شوند همان گونه که بقایای حیوانات و گیاهان را تعیین می کنند

11. C: No thanks to your snail stuff at top of order, lad.
[ترجمه ترگمان]ج)با تشکر از وسایل snail روی فرمان برداری))) ) )- آفرین پسر -
[ترجمه گوگل]C بدون توجه به چیزهای حلزون خود را در مرتبه بالاتر، پسر

12. I had an empty Apple Snail shell scrounged from my long-suffering dealer for just such an experiment.
[ترجمه ترگمان]من یک shell Snail اپل را به خاطر چنین آزمایشی از فروشندگان طولانی مدت خودم اخراج کرده بودم
[ترجمه گوگل]من یک پوسته سیب حلزون خالی داشتم که از طرفداران رنج فراوان من فقط برای چنین آزمایشی بود

13. I didn't discover the first snail or the first nettle that sprouted up on this planet.
[ترجمه ترگمان]اولین حلزون و یا the گزنه که روی این سیاره سبز شده بود را کشف نکردم
[ترجمه گوگل]اولین حلزون یا اولین گلی که در این سیاره یافت نشد کشف نشدم

14. Making a shell is costly for a snail.
[ترجمه ترگمان]تهیه پوسته برای حلزون بسیار پرهزینه است
[ترجمه گوگل]ساخت یک پوسته برای یک حلزون پرهزینه است

پیشنهاد کاربران

حلزون نرم تن

🐌🐌 حلزون


کلمات دیگر: