1. contemporary arts
هنرهای معاصر
2. contemporary iranian literature
ادبیات امروزی ایران
3. contemporary trends in education
گرایش های معاصر در آموزش و پرورش
4. contemporary youth and rock groove together
موسیقی راک و نسل جوان با هم تجانس دارند.
5. the author surveys contemporary american literature
نویسنده ادبیات معاصر امریکا را برنگری می کند.
6. an odd collection of contemporary paintings
مجموعه ی عجیب و غریبی از نقاشی های معاصر
7. he tries to distance himself from contemporary politics
او می کوشد خود را از سیاست های روز برکنار نگه دارد.
8. one of the polar events of contemporary history
یکی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر
9. I shall take four different examples from contemporary literature to illustrate my point.
[ترجمه ترگمان]من چهار مثال مختلف از ادبیات معاصر برای نشان دادن point می گیرم
[ترجمه گوگل]من چهار مثال مختلف از ادبیات معاصر را برای نشان دادن نقطه من خواهم آورد
10. In the contemporary western world, rapidly changing styles cater to a desire for novelty and individualism.
[ترجمه ترگمان]در دنیای معاصر، سبک ها به سرعت در حال تغییر هستند، اشتیاق به نوآوری و فردگرایی را برآورده می کنند
[ترجمه گوگل]در دنیای غرب معاصر، سبک های به سرعت در حال تغییر به تمایل به نوآوری و فردیت گرایی می پردازند
11. Almost all of the contemporary accounts of the event have been lost.
[ترجمه علی] تقریبا تمام روایت های هم دوره این واقعه گم شده اند.
[ترجمه ترگمان]تقریبا تمام حساب های آن زمان از بین رفته است
[ترجمه گوگل]تقریبا تمام حساب های معاصر این رویداد از بین رفته اند
12. Contemporary cars are more streamlined than older ones.
[ترجمه ترگمان]خودروهای معاصر ساده تر از ماشین های قدیمی تر هستند
[ترجمه گوگل]اتومبیل های معاصر ساده تر از آنهایی که قدیمی تر هستند
13. We have no contemporary account of the battle .
[ترجمه ترگمان]ما هیچ شرحی از جنگ نداریم
[ترجمه گوگل]ما نگرش معاصر نبرد نداریم
14. Many contemporary writers condemned the emperor's actions.
[ترجمه علی] اقدامات امپراطور را بسیاری از نویسندگان هم دوره آن محکوم کردند.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نویسندگان معاصر اعمال امپراطور را محکوم کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نویسندگان معاصر اقدامات امپراتور را محکوم کردند
15. He was contemporary with the dramatist Congreve.
[ترجمه ترگمان]او معاصر با dramatist کانگریو بود
[ترجمه گوگل]او با Congreve Dramatist معاصر بود
16. She writes a lot of contemporary music for people like Whitney Houston.
[ترجمه ترگمان]او خیلی از موسیقی معاصر را برای افرادی مثل ویتنی هوستون می نویسد
[ترجمه گوگل]او برای بسیاری از افراد مانند ویتنی هوستون آهنگ های معاصر زیادی را می نویسد
17. She used only strictly contemporary documents to research the book.
[ترجمه علی] او فقط اسنادی را که دقیقا هم عصر و هم دوره بودند برای تحقیق در مورد کتابها استفاده می کرد.
[ترجمه ترگمان]او فقط از اسناد معاصر برای تحقیق درباره این کتاب استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او تنها از اسناد بسیار معروف برای تحقیق در مورد کتاب استفاده می کند
18. Contemporary Hollywood movies often make subtle genuflections to the great film-makers of the past.
[ترجمه ترگمان]فیلم های هالیوود معاصر اغلب genuflections ظریف را به سازندگان فیلم سینمایی گذشته تبدیل می کنند
[ترجمه گوگل]فیلم های معاصر هالیوود اغلب به فیلمسازان بزرگی از گذشته تبدیل می شوند