کلمه جو
صفحه اصلی

fuzziness

انگلیسی به فارسی

فازی


انگلیسی به انگلیسی

• lack of clarity, indistinctness, blurriness; softness, quality of being fuzzy or covered with fuzz

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پرزدار - خاب دار

جملات نمونه

1. Maybe it was the fuzziness of the peak at Vishnu Temple or the faintness of the cliffs at Hopi Point.
[ترجمه ترگمان]شاید این، ابهام قله در معبد ویشنو، یا ضعف صخره های ساحل Hopi بود
[ترجمه گوگل]شاید این فاز مبهم در معبد ویشنا یا ضعف صخره ها در نقطه هوپی بود

2. From perspective of law's existence theory, fuzziness appeared to be the multifaceted nature of law.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه نظریه وجود قانون، fuzziness ماهیت multifaceted قانون بود
[ترجمه گوگل]از منظر نظریه موجود بودن قانون، فشاری به نظر می رسد ماهیت چند جانبه قانون است

3. First, for phonetic fuzziness, the main cause is the tiny change of the cooperative move of the vocal organs and the influence of conjunctive sounds in different contexts.
[ترجمه ترگمان]اول، برای گنگ کردن آوایی، علت اصلی تغییر کوچک حرکت تعاونی اعضا صوتی و تاثیر صداهای conjunctive در زمینه های مختلف است
[ترجمه گوگل]اول، برای فازی آوایی، علت اصلی تغییر جزئی حرکت حرکتی اعضای آوازی و تأثیر صداهای همگرا در زمینه های مختلف است

4. An inherent charasteristic of language, fuzziness refers to the indeterminacyinvolved in the analysis of linguistic unit or pattern.
[ترجمه ترگمان]ابهام ذاتی زبان، fuzziness به the در تجزیه و تحلیل واحد زبانی یا الگوی زبانی اشاره دارد
[ترجمه گوگل]یک طبقه بندی ذاتی زبان، فازیسم به عدم قطعیت در تجزیه و تحلیل واحد یا الگوی زبانی اشاره دارد

5. Both the fuzziness and the randomness of the basic variable and the state variable are considered in the present method.
[ترجمه ترگمان]هر دو the و تصادفی بودن متغیر اساسی و متغیر حالت در روش حاضر در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]هر دو فازی و تصادفی متغیر اصلی و متغیر حالت در روش حاضر مورد توجه قرار می گیرند

6. The nature of fuzziness is its unsharp referential boundary, it is the essence that acts as the major criterion in distinguishing fuzziness from generality, ambiguity, and vagueness.
[ترجمه ترگمان]ماهیت گنگ بودن مرز ارجاعی اش است، همان ماهیت است که به عنوان معیار اصلی در تشخیص fuzziness، ابهام، ابهام و ابهام عمل می کند
[ترجمه گوگل]ماهیت فازیسم مرز نافذ آن است، که اساسی است که به عنوان معیاری عمده در تشخیص فازی بودن از عمومیت، ابهام و ناچیزی عمل می کند

7. Considering the fuzziness of risk depiction, this thesis adopts fuzzy set to assess the index system.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن ابهام از توصیف ریسک، این پایان نامه مجموعه فازی را برای ارزیابی سیستم شاخص اتخاذ می کند
[ترجمه گوگل]با توجه به فازی بودن توصیف ریسک، در این پایان نامه، مجموعه فازی برای ارزیابی سیستم شاخص به تصویب رسیده است

8. Linguistic fuzziness has close relations with linguistic communication and they cannot be separated mutually.
[ترجمه ترگمان]فازی بودن زبانی ارتباط نزدیکی با ارتباط زبانی دارد و آن ها نمی توانند به طور متقابل از هم جدا شوند
[ترجمه گوگل]فازی زبانی روابط نزدیکی با ارتباط زبانی دارد و نمی توان آنها را از هم جدا کرد

9. This paper deals with the semantic fuzziness of polysemous nouns, homonymous nouns, and singular and plural nouns.
[ترجمه ترگمان]این مقاله با the معنایی اسم polysemous، اسم homonymous و اسامی مفرد و مفرد با هم سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]این مقاله با فاز معنایی اسمهای چندسوم، اسمهای هم نامی و اسمهای انحصاری و چندگانه روبرو است

10. Fuzziness is an inherent characteristic of human language.
[ترجمه ترگمان]fuzziness یکی از ویژگی های ذاتی زبان انسان است
[ترجمه گوگل]فشرده بودن ویژگی ذاتی زبان انسانی است

11. The study on the fuzziness in language forms a new branch in linguistics - Fuzzy Linguistics.
[ترجمه ترگمان]مطالعه در مورد fuzziness زبان یک شاخه جدید در زبان شناسی زبان شناسی و فازی را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]مطالعه فازی در زبان یک شاخه جدید در زبان شناسی را تشکیل می دهد - زبان شناسی فازی

12. The concept of Fuzziness is used in selecting the firing first for engineering application.
[ترجمه ترگمان]مفهوم of در انتخاب اولین بار برای کاربرد مهندسی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مفهوم فازی در انتخاب شیوه اول برای برنامه مهندسی استفاده می شود

13. Fuzziness is introduced into database systems to process this kind of obscure data, which leads to the emergence of fuzzy relational database.
[ترجمه ترگمان]fuzziness به سیستم های پایگاه داده معرفی می شود تا این نوع داده های مبهم را پردازش کند که منجر به ظهور پایگاه داده رابطه ای فازی می گردد
[ترجمه گوگل]Fuzziness به سیستم های پایگاه داده برای پردازش این نوع اطلاعات مبهم معرفی شده است که منجر به ظهور پایگاه داده رابطه ای فازی می شود

14. Semantic fuzziness and pragmatic fuzziness are both correlated and differentiated with each other.
[ترجمه ترگمان]فازی سازی معنایی و fuzziness واقع گرایانه هم با یکدیگر هم بسته و متمایز هستند
[ترجمه گوگل]فازیسم معنایی و فازیسم عملگرایی هر دو همبستگی و تفاهم با یکدیگر دارند

15. As an inherent characteristic of language, fuzziness refers to the indeterminacy involved in the analysis of linguistic unit.
[ترجمه ترگمان]به عنوان ویژگی ذاتی زبان، fuzziness به the که در تجزیه و تحلیل واحد زبانی دخیل هستند، اشاره می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک ویژگی ذاتی زبان، فشاری به عدم قطعیت مربوط به تجزیه و تحلیل واحد زبان شناختی اشاره دارد

پیشنهاد کاربران

فازی بودن

گیج، گیجی و مانند آن

نا دقیقی

blurriness

گُنگی و سردرگمی


کلمات دیگر: