کلمه جو
صفحه اصلی

comparable


معنی : مانند، قابل مقایسه، نظیر، قیاس پذیر، برابرکردنی، مانند کردنی
معانی دیگر : همسنج پذیر، مشابه، همانند، قابلیت مقایسه

انگلیسی به فارسی

سنجیدنی، سنجش‌پذیر، ‌قیاس‌پذیر، قابل‌قیاس، مقایسه‌کردنی


قابل مقایسه است، قابل مقایسه، قیاس پذیر، برابرکردنی، مانند کردنی، نظیر، مانند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: comparably (adv.), comparability (n.), comparableness (n.)
(1) تعریف: able to be compared due to having a certain amount of commonality; deserving comparison.
مترادف: commensurate
متضاد: incomparable
مشابه: analogous, parallel, proportional

- The experiments are so different that the results are simply not comparable.
[ترجمه ترگمان] آزمایش ها به قدری متفاوت هستند که نتایج قابل مقایسه نیستند
[ترجمه گوگل] آزمایشات بسیار متفاوت هستند، زیرا نتایج به سادگی قابل مقایسه نیستند
- My sister's situation is comparable with mine now that we both have children.
[ترجمه ترگمان] وضعیت خواهرم در حال حاضر قابل مقایسه با مال من است که ما هر دو بچه داریم
[ترجمه گوگل] اکنون وضعیت خواهر من با ما هم قابل مقایسه است، حال آنکه هر دو ما فرزندان داریم

(2) تعریف: nearly the same or equal in degree or quality.
مترادف: alike, kindred, like, similar
متضاد: different, disparate, dissimilar

- The two boys are of comparable age.
[ترجمه ترگمان] این دو پسر از نظر سنی قابل مقایسه هستند
[ترجمه گوگل] دو پسر از سن قابل مقایسه هستند
- The meal I had here tonight is comparable to any meal I've had at one of these fancy restaurants.
[ترجمه ترگمان] غذایی که امشب اینجا داشتم با هر وعده غذایی که در یکی از این رستوران های لوکس داشتم قابل مقایسه است
[ترجمه گوگل] غذا که امشب اینجا بودم قابل مقایسه با هر وعده غذایی است که من در یکی از این رستوران های فانتزی داشته ام

• similar, able to be compared
if two or more things are comparable, they are as good as each other, or they are similar in size or quality.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] قابل مقایسه، قیاس پذیر، مقایسه پذیر، سنجیدنی، سنجش پذیر، مانند، نظیر

مترادف و متضاد

مانند (صفت)
similar, alike, like, analogous, resembling, looking like, comparable

قابل مقایسه (صفت)
analogous, comparable

نظیر (صفت)
rival, analogous, comparable

قیاس پذیر (صفت)
comparable

برابر کردنی (صفت)
comparable

مانند کردنی (صفت)
comparable

worthy of comparison


Synonyms: a match for, as good as, commensurable, commensurate, equal, equipollent, equipotential, equivalent, in a class with, on a par, proportionate, tantamount


Antonyms: incomparable, unequal, unworthy


corresponding, similar


Synonyms: agnate, akin, alike, analogous, cognate, consonant, corresponding, like, parallel, related, relative, undifferenced, uniform


Antonyms: dissimilar, unalike, unlike


جملات نمونه

These two things are not comparable at all.

این دو چیز اصلاً با هم قابل مقایسه نیست.


1. these two things are not comparable at all
این دو چیز اصلا با هم قابل مقایسه نیست.

2. the microcosm of the atom is comparable to the macrocosm that is the universe
خرد جهان اتم با کلان جهان کائنات تشابه دارد.

3. this hand-woven carpet is cheaper than comparable machine-made ones
این قالی دستبافت از قالی های مشابه ماشینی ارزانتر است.

4. A car of comparable size would cost far more abroad.
[ترجمه ترگمان]یک اتومبیل با اندازه قابل قیاس بیشتر در خارج از کشور هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]یک ماشین از اندازه قابل مقایسه در خارج از کشور هزینه بیشتری خواهد داشت

5. A fire is comparable with the sun; both give light and heat.
[ترجمه Narges] اتش و خورشید شبیه هم هستند، هردو نور و حرارت دارند
[ترجمه ترگمان]آتش با خورشید قابل مقایسه است؛ هر دو نور و گرما می دهند
[ترجمه گوگل]آتش با خورشید قابل مقایسه است هر دو نور و گرما را فراهم می کنند

6. Our house is not comparable with yours.
[ترجمه ترگمان]خانه ما با شما قابل مقایسه نیست
[ترجمه گوگل]خانه ما با شما قابل مقایسه نیست

7. Its brain is closely comparable to the brain of a chimpanzee.
[ترجمه ترگمان]مغز آن به شدت قابل مقایسه با مغز یک شامپانزه است
[ترجمه گوگل]مغز آن قابل مقایسه با مغز یک شامپانزه است

8. The two machines are comparable in size.
[ترجمه ترگمان]این دو ماشین با هم قابل مقایسه هستند
[ترجمه گوگل]دو دستگاه در اندازه قابل مقایسه هستند

9. The planet Pluto is comparable in size to the moon.
[ترجمه ترگمان]سیاره پلوتو به اندازه ماه قابل مقایسه است
[ترجمه گوگل]سیاره پلوتو به اندازه ماه قابل مقایسه است

10. The girls are of comparable ages.
[ترجمه ترگمان]دختران در سنین قابل قیاس هستند
[ترجمه گوگل]دختران در مقایسه با سنین مختلف هستند

11. By contrast, the comparable figure for the Netherlands is 16 per cent.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، رقم قابل مقایسه برای هلند ۱۶ درصد است
[ترجمه گوگل]در مقابل، رقم قابل مقایسه برای هلند 16 درصد است

12. The earthquake was comparable with others in recent years.
[ترجمه ترگمان]زمین لرزه با دیگران در سال های اخیر قابل مقایسه بود
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر زمین لرزه با دیگران مقایسه شده است

13. A comparable house in the south of the city would cost twice as much.
[ترجمه ترگمان]یک خانه قابل مقایسه در جنوب شهر دو برابر هزینه دارد
[ترجمه گوگل]یک خانه قابل مقایسه در جنوب شهر دو برابر هزینه خواهد کرد

14. The situation in the US is not directly comparable to that in the UK.
[ترجمه ترگمان]وضعیت در ایالات متحده مستقیما با این وضعیت در انگلستان قابل مقایسه نیست
[ترجمه گوگل]وضعیت در ایالات متحده به طور مستقیم قابل مقایسه با آنچه در انگلستان نیست

This hand-woven carpet is cheaper than comparable machine-made ones.

این قالی دست‌بافت از قالی‌های مشابه ماشینی ارزان‌تر است.


پیشنهاد کاربران

قابل قیاس

هم سنگ

Adj :

Similar
Like
Matching
مانند
شبیه
( مطابق )

قیاس پذیر، قابل مقایسه، مطابق، مشابه

comparable ( adj ) = analogous ( adj ) = similar ( adj )
به معناهای:مشابه، قابل قیاس، قیاس پذیر، شبیه، هم نوع، متشابه، همانند، همسان


کلمات دیگر: