معنی : اب نبات، افت، قطره، سقوط، افتادن، ژیگ، قطع مراوده، سرشک، چکه، ژوشیدن، از قلم انداختن، سقوط کردن، رها کردن، چکیدن، انداختن
معانی دیگر : چکره، رشحه، چکاندن، قطره قطره افتادن (یا ریختن)، (آبگونه) مقدار کم، دانه، ذره، کمی، (جمع - داروی آبگونه که به صورت قطره یا مقدار کم مصرف شود) قطره، نزول، کاهش، کم شدن، ریزش، (ارتش) انداختن نفرات و تجهیزات (از هواپیما و با چتر نجات) (airdrop هم می گویند)، بار ریزی هوایی، بار ریزی هوایی کردن، (هرچیزی که می افتد یا پایین می آید) افتان، درز یا سوراخی که در آن چیزی می اندازند، (اختلاف ارتفاع دو سطح) فرو افت، افت کردن، کاستن، کاهش یافتن، فروآمدن، نزول کردن، بر زمین افتادن (از خستگی یا زخم و غیره)، بر زمین انداختن، فرو رفتن (به خواب یا بیهوشی و غیره)، ول کردن، پایان دادن، به جایی نرسیدن، (ضمن صحبت) گفتن، حرف پراندن، کنایه زدن، (با: line یا letter و غیره) نوشتن (نامه)، (از صدا) کاستن یا کاسته شدن، حذف کردن (از متن)، انداختن (آوا یا حرف الفبا)، (شخص یا چیزی را) تحویل دادن، (به جایی) بردن، (مسابقه یا پول) باختن، هر چیزی به شکل قطره (یا گلابی)، چکه مانند (به ویژه سنگ گوشواره یا تکه ی شکلات و غیره)، (امریکا - خودمانی) نهفتگاه (محلی که پیام ها یا اشیای ممنوعه را در آنجا نگه می دارند یا پخش می کنند)، رابط قاچاقچی ها، جنس قاچاق، (جانوران) زاییدن، نقل