کلمه جو
صفحه اصلی

deodorize


معنی : گندزدایی کردن، بوی بد را مرتفع کردن
معانی دیگر : بوزدایی کردن، بوزدا زدن (به بدن)، دئودورانت زدن

انگلیسی به فارسی

بوی بد را مرتفع کردن، گندزدایی کردن


ضدعفونی کردن، گندزدایی کردن، بوی بد را مرتفع کردن


انگلیسی به انگلیسی

• eliminate offensive odors; use a deodorant (also deodorise)
if you deodorize something, you hide or remove unpleasant smells from it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] بوزدایی کردن، بوزدا زدن (به بدن )، دئودورانت زدن

مترادف و متضاد

گندزدایی کردن (فعل)
deodorize, disinfect

بوی بد را مرتفع کردن (فعل)
deodorize

freshen


Synonyms: aerate, air, depollute, disinfect, fumigate, neutralize, purify, sanitize, sterilize, sweeten, ventilate


جملات نمونه

1. it is necessary to deodorize public toiletes especially in the summer
لازم است که مستراح های عمومی بوزدایی شوند،خاصه در تابستان.

2. I run into the bathroom and floss deodorize brush spray the works the usual.
[ترجمه ترگمان]به دست شویی و موهای کج و معوج، که مثل همیشه آب را خیس می کند، وارد حمام می شوم
[ترجمه گوگل]من به حمام برمیدارم و دندانها را با عطر و بوی دیزل کار می کنم

3. Deodorize the air inside refrigerator and freshen the foods stored.
[ترجمه ترگمان]هوا را درون یخچال بگذارید و غذاهای ذخیره شده را تازه کنید
[ترجمه گوگل]هوا را درون یخچال قرار دهید و غذاهای ذخیره شده را تازه کنید

4. It can promote blood circulation, relax foot, deodorize.
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا می تواند گردش خون، پای آرام، deodorize را ترویج کند
[ترجمه گوگل]این می تواند گردش خون را افزایش دهد، آرام پا، دئودورانت را تقویت کند

5. And it is also used to deodorize the coop.
[ترجمه ترگمان]و همچنین از آن برای تمیز کردن مرغدانی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]و همچنین استفاده شده است برای تمیز کردن جواهرات

6. When your humidifier starts to smell funky, deodorize it with ease: Just pour 3 or 4 teaspoons lemon juice into the water.
[ترجمه ترگمان]وقتی مرطوب کننده شما شروع به بوییدن funky می کند، آن را با راحتی پر کنید: فقط ۳ یا ۴ قاشق سوپ خوری آب لیمو را در آب بریزید
[ترجمه گوگل]هنگامی که مرطوب کننده خود را شروع به بوی بد بو، آن را با سهولت deodorize: فقط 3 یا 4 قاشق چای خوری آب لیمو را به آب ریختن

7. Include natural chitin, clean pet hair deeply, deodorize, restrain growth and breeding of germ.
[ترجمه ترگمان]کیتین طبیعی، موهای حیوانات خانگی تمیز، deodorize، رشد و پرورش میکروب را ذکر کنید
[ترجمه گوگل]شامل کیتین طبیعی، موهای حیوان خانگی تمیز، دئودورانت، رشد و تحرک و پرورش جوانه

8. The utility model can not only sterilize and deodorize, but also can dry, remove the dust and purify the air.
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی نه تنها می تواند sterilize و deodorize باشد بلکه می تواند خشک شود، گرد و غبار را پاک کرده و هوا را تصفیه کند
[ترجمه گوگل]مدل ابزار می تواند نه تنها استریلیزه و دئودورانت، بلکه همچنین می تواند خشک، گرد و غبار و هوا را تمیز کند

9. This stick will deodorize your armpits.
[ترجمه ترگمان] این چوب زیر your
[ترجمه گوگل]این چوب بوی بد دهان شما را تحریک می کند

10. This is also quite effective for removing blood and it helps to deodorize smelly clothes.
[ترجمه ترگمان]این هم چنین برای پاک کردن خون بسیار موثر است و به deodorize لباس های بدبو کمک می کند
[ترجمه گوگل]این نیز برای برداشتن خون بسیار موثر است و کمک می کند تا لباس های گرسنه را از بین ببرید

11. It effective to suppress harmful biology multiplies, and ventilation deodorize. It test for antibacterial and bactericidal (JIS 190 that results are higher than standard of the world.
[ترجمه ترگمان]سرکوب کردن تکثیر زیستی مضر، و تهویه مطبوع موثر است این تست برای آنتی باکتری و ضد باکتری (JIS ۱۹۰)تست می شود که این نتایج بالاتر از استاندارد جهانی است
[ترجمه گوگل]آن را برای سرکوب زیست شناسی مضر ضرب، موثر و تهویه دئودورانت موثر است آن را برای ضد باکتری و ضد باکتریایی آزمایش کنید (JIS 190 که بالاتر از استاندارد جهان است

12. The combination of vinegar and baking soda is one of the most effective ways to unclog and deodorize drains.
[ترجمه ترگمان]ترکیب سرکه و جوش شیرین یکی از موثرترین راه ها برای تصفیه فاضلاب و deodorize است
[ترجمه گوگل]ترکیبی از سرکه و نوشابه یک از موثرترین راه برای پاک کردن و تخلیه زهکشی است

13. Conclusion Fermentation can slightly affect sea snakes. It is feasible to deodorize sea snake by fermentation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Fermentation می تواند به طور کمی بر روی ماره ای دریایی تاثیر بگذارد امکان پذیر است که با تخمیر، مار دریایی را deodorize
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تخمیر کمی می تواند روی مارها تاثیر بگذارد امکان تخمیر ناشی از تخمیر دریایی بوسیله تخمیر وجود دارد

14. This surprise led one panelist to recall that heating is part of the refining process that manufacturers use to deodorize raw oils.
[ترجمه ترگمان]این شگفتی منجر شد که یک panelist به یاد آورد که گرمایش بخشی از فرآیند پالایش است که تولید کنندگان از آن برای deodorize روغن خام استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]این تعجب، یکی از اعضای هیئت مدیره را به خاطر آورد که حرارت دادن بخشی از فرآیند پالایش است که تولیدکنندگان برای تمیز کردن روغنهای خام استفاده می کنند

15. It is an unstable, powerfully bleaching, poisonous oxidizing agent with a pungent, irritating odor, used to deodorize air, purify water, treat industrial wastes and as a bleach.
[ترجمه ترگمان]این یک عامل اکسید کننده بی ثبات و سفید کننده با بوی تند و زننده است که برای تنفس هوا، تصفیه آب، تصفیه فاضلاب صنعتی و سفید کننده استفاده می شود
[ترجمه گوگل]این یک عامل غیر اکسید کننده سمی است که از نظر بی هوشی، بوی قوی و بی خطر است و از بوی تند و آروماتیک استفاده می کند که برای تمیز کردن هوا، تصفیه آب، دفع زباله های صنعتی و بعنوان یک سفید کننده استفاده می شود

It is necessary to deodorize public toiletes especially in the summer.

لازم است که مستراح‌های عمومی بوزدایی شوند، خاصه در تابستان.


پیشنهاد کاربران

deodorize ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بوگیری کردن
تعریف: حذف کردن بوی نامطلوب روغن یا مواد غذایی دیگر|||متـ . بوزدایی کردن


کلمات دیگر: