1. cork has great buoyancy
چوب پنبه خاصیت شناوری زیادی دارد.
2. cork up
(در بطری را) گذاشتن،بستن
3. the cork kept bobbing on the surface (of the water)
چوب پنبه مرتب در سطح آب بالا و پایین می رفت.
4. the cork popped out of the bottle
چوب پنبه با صدای پاپ از بطری بیرون پرید.
5. to cork a bottle
چوب پنبه زدن به بطری
6. to cork something up
چیزی را ابراز نکردن
7. draw the cork gently and pour some lemonade
یواش چوب پنبه را بکش و قدری لیموناد بریز.
8. blow one's cork
(امریکا - عامیانه) از جا دررفتن،خشمگین شدن
9. to pull a cork from a bottle
چوب پنبه را از بطری درآوردن
10. The champagne cork popped when he pulled it out.
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه بطری وقتی آن را بیرون کشید بیرون آمد
[ترجمه گوگل]چوب پنبه شامپاین هنگامی که آن را بیرون کشید، ظاهر شد
11. He drew the cork out of the bottle.
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه بطری را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او چوب را از بطری بیرون آورد
12. The boat bobbed like a cork on the waves:light and buoyant.
[ترجمه ترگمان]قایق مثل چوب پنبه روی امواج آب تکان می خورد: سبک و سبک
[ترجمه گوگل]قایق به عنوان چوب پنبه در نور امواج و شناور چسبیده است
13. We heard the pop of a cork.
[ترجمه ترگمان]صدای انفجار چوب پنبه را شنیدیم
[ترجمه گوگل]ما پاپ یک چوب پنبه را شنیدیم
14. Can you get this cork to come out of the bottle?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید این چوب پنبه را بردارید که از بطری بیرون بیاید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این چوب پنبه را از بطری خارج کنید؟
15. The cork popped out and the Champagne gushed from the bottle.
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه بیرون آمد و شامپاین از بطری بیرون زد
[ترجمه گوگل]این چوب پنبه ظاهر شد و شامپاین از بطری سوسو زد