1. knee dislocation
دررفتگی زانو
2. These policies could cause severe economic and social dislocation.
[ترجمه ترگمان]این سیاست ها می تواند منجر به جابجایی شدید اقتصادی و اجتماعی شود
[ترجمه گوگل]این سیاست ها می تواند باعث انحطاط اقتصادی و اجتماعی شدید شود
3. Millions of refugees have suffered a total dislocation of their lives.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها پناهنده از یک جابجایی کلی جان خود رنج برده اند
[ترجمه گوگل]میلیون ها پناهنده رنج می برند و زندگی خود را از بین می برند
4. A doctor can reduce a fracture or dislocation.
[ترجمه ترگمان]یک پزشک می تواند شکستگی یا جابجایی را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]یک پزشک می تواند شکستگی یا جابجایی را کاهش دهد
5. The storm caused considerable dislocation of air traffic.
[ترجمه ترگمان]این طوفان باعث جابجایی قابل توجهی از ترافیک هوایی شد
[ترجمه گوگل]این طوفان ناشی از ترافیک هوایی بود
6. Snow has caused serious dislocation of/to train services.
[ترجمه ترگمان]برف باعث آوارگی جدی و یا آموزش خدمات شده است
[ترجمه گوگل]برف موجب جدی شدن جابجایی / آموزش خدمات می شود
7. The strike will cause some dislocation of rail traffic.
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب باعث جابجایی ترافیک راه آهن خواهد شد
[ترجمه گوگل]این اعتصاب باعث تخریب ترافیک راه آهن خواهد شد
8. At least he put up the dislocation as a hypothesis in a scientific paper.
[ترجمه ترگمان]حداقل او نابجایی را به عنوان فرضیه ای در یک مقاله علمی مطرح کرد
[ترجمه گوگل]حداقل او را به عنوان یک فرضیه در یک مقاله علمی قرار داده است
9. But in fact, most of the dislocation is still occurring in the manufacturing sector.
[ترجمه ترگمان]اما در حقیقت، اغلب این جابجایی در بخش تولید رخ می دهد
[ترجمه گوگل]اما در حقیقت، بیشتر جابجایی ها در بخش تولید اتفاق می افتد
10. The great dislocation and uprooting that this seismic shift entails have had at least two results.
[ترجمه ترگمان]آوارگی عظیم و ریشه کن کردن این که این تغییر seismic مستلزم حداقل دو نتیجه است
[ترجمه گوگل]جابجایی بزرگ و ریشه کن شدن این تغییر لرزه ای حداقل دو نتیجه داشته است
11. Here the dislocation seemed to happen overnight.
[ترجمه ترگمان]در اینجا به نظر می رسید که در یک شبه این جا در حال رخ دادن است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در این محل، یک شبه اتفاق افتاد
12. These include massacres and dislocation of civilians in the name of rooting out supposed guerrilla sympathizers.
[ترجمه ترگمان]این ها شامل قتل عام و جابجایی شهروندان به نام of از طرفداران چریکی بود
[ترجمه گوگل]اینها شامل قتل عام و جابجایی غیرنظامیان به نام ربوده شدن هواداران چریکی است
13. I suffered a dislocation as acute as when I arrived in this country.
[ترجمه ترگمان]زمانی که به این کشور رسیدم، از یک جابجایی به اندازه کافی شدید رنج بردم
[ترجمه گوگل]وقتی وارد این کشور شدم، دچار جابجایی شدم
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
15. What is even more important, the dislocation turns out to be movable.
[ترجمه ترگمان]چیزی که حتی مهم تر است، جابجایی به سمت متحرک تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، جابجایی به نظر می رسد قابل حرکت است