1. the convergence of industrialized western societies
همسانی جوامع صنعتی غرب
2. the convergence of rays in the focus of the lens
همگرایی اشعه در کانون عدسی
3. the convergence of roads in ravand
همرسی (تلاقی) راه ها در راوند
4. mean convergence
(ریاضی) هم گرایی میانگینی
5. angle of convergence
زاویه ی همگرایی (تقارب)،زاویه ی عکسبرداری
6. If there were a single currency without convergence, it would have several serious effects on the smaller countries.
[ترجمه ترگمان]اگر یک واحد پول واحد بدون هم گرایی وجود داشته باشد، اثرات جدی متعددی در کشورهای کوچک تر خواهد داشت
[ترجمه گوگل]اگر یک ارز واحد بدون همگرایی وجود داشته باشد، تاثیرات جدی ای بر کشورهای کوچکتر خواهد داشت
7. The convergence of the techniques will cast light on perspectives and how they are controlled.
[ترجمه ترگمان]هم گرایی این روش ها بر روی چشم اندازه ای و نحوه کنترل آن ها روشن خواهد شد
[ترجمه گوگل]همگرایی تکنیک ها بر دیدگاه ها و نحوه کنترل آنها تأثیر می گذارد
8. A new political convergence was occuring between East and West, from which Mrs Thatcher was excluded by her market liberalism.
[ترجمه ترگمان]یک هم گرایی سیاسی جدید بین شرق و غرب بوجود آمد، که خانم تا چر از آن به عنوان لیبرالیسم در بازار محروم شده بود
[ترجمه گوگل]همگرایی سیاسی جدید بین شرق و غرب رخ داد که خانم تاچر از طریق لیبرالیسم بازارش کنار گذاشته شد
9. What the New Critics emphasized was convergence within the text rather than deviation from an external standard.
[ترجمه ترگمان]آنچه که منتقدان جدید تاکید کردند، هم گرایی درون متن به جای انحراف از یک استاندارد خارجی بود
[ترجمه گوگل]منتقدان جدید تأکید کردند که همگرایی در متن و نه انحراف از یک استاندارد خارجی است
10. Then a speedy convergence of vehicles from nowhere, one of them a taxi converted into an ambulance.
[ترجمه ترگمان]سپس تبدیل سریع وسایل نقلیه از ناکجا، یکی از آن ها تبدیل به آمبولانس شد
[ترجمه گوگل]سپس یک همگرایی سریع از وسایل نقلیه از هیچ جا، یکی از آنها تاکسی تبدیل به آمبولانس
11. There are resultant phasic convergence and retraction of the eyes.
[ترجمه ترگمان]convergence هم گرایی و retraction چشم ها حاصل می شود
[ترجمه گوگل]همگرایی فازی و عقب افتادگی چشمها به وجود آمده است
12. Real convergence Despite the relatively good progress on fiscal and monetary policy, progress on real convergence has been poor.
[ترجمه ترگمان]هم گرایی واقعی علی رغم پیشرفت نسبتا خوب در سیاست مالی و پولی، پیشرفت در هم گرایی واقعی ضعیف بوده است
[ترجمه گوگل]همگرایی واقعی با وجود پیشرفت نسبتا خوب در سیاست مالی و پولی، پیشرفت در همگرایی واقعی، ضعیف بوده است
13. This convergence with traditional psychology is also expressed in an increasingly psychological approach.
[ترجمه ترگمان]این هم گرایی با روان شناسی سنتی نیز در یک رویکرد روانی فزاینده نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]این همگرایی با روانشناسی سنتی نیز در رویکرد فزاینده روانشناختی بیان شده است
14. We arrive at the degree of convergence necessary to the purpose of interaction and no more.
[ترجمه ترگمان]ما به درجه هم گرایی لازم برای هدف تعامل و نه بیشتر رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما به میزان همگرایی لازم برای هدف تعامل و نه بیشتر می رسیم