کلمه جو
صفحه اصلی

coupling


معنی : اتصال، جفت کردن، جفت، سرپیچ، متصل کننده، جفت شدگی، جفت ساز، جالس
معانی دیگر : جفت سازی، همبسته (بودن)، همبندی، (برق و مکانیک) بوش، کلاچ، کوپلاژ، گشتاور، کوپلینگ، پیوست، جفتگر، رجوع شود به: coupler

انگلیسی به فارسی

اتصال، جفت کردن


جفت‌شدگی، جفت‌ساز، جفت


جفت، اتصال، جفت شدگی، جفت کردن، جفت ساز، سرپیچ، جالس، متصل کننده


انگلیسی به انگلیسی

• mating; joining, bringing together; connecting part (machinery)
connecting, linking, joining

دیکشنری تخصصی

[شیمی] جفت شدن
[عمران و معماری] کوپلینگ - اتصال مادگی - رابط - جفت شدگی - اتصال میله ای - پیوند دو میله
[کامپیوتر] جفت ساز ؛ جفت شدگی ؛ نوعی رابطه متقابل بین سیستم ها یا خصوصیات یک سیستم
[برق و الکترونیک] تزویج 1. رابطه ی متقابل بین دو مدار که منجر به انتقال انرژی از یکی به دیگری می شود . تزویج می تواند به صورت مستقیم و توسط سیم، مقاومتی و از طریق یک مقومت، القایی و توسط ترانسفورمر یا چوک، و یا خازنی و به وسیله ی یک خازن انجام شود . 2. قطعه ای نرم یا سخت که سرهای دو محور را به یکدیگر محکم می کند. - تزویج، کوپلاژ
[مهندسی گاز] اتصال، اتصالی، مفصل، پیوند
[نساجی] جفت شدن - کوپلاسیون - اتصال - پیوند
[ریاضیات] جفت ساز، پیوست، جفت شدگی، همبندی، بوشن، اتصال
[معدن] اتصالدهنده (چالزنی)
[آب و خاک] بهم پیوستگی، جفت شدن

مترادف و متضاد

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

جفت کردن (اسم)
coupling

جفت (اسم)
match, couple, twin, afterbirth, pair, placenta, coupling, mate, team, double, cobber, peer, twain, cully, dyad, tandem, syzygy

سرپیچ (اسم)
die, coupling, nut, burner, screw head

متصل کننده (اسم)
connector, coupling, coupler, splicer

جفت شدگی (اسم)
coupling, occlusion, tight coupling

جفت ساز (اسم)
coupling

جالس (اسم)
coupling, lay

جملات نمونه

1. flange coupling
چفت صفحه ای

2. a male horse coupling
بست نرگی شیلنگ

3. Before driving away, re-check the trailer coupling.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه حرکت کنید، جفت جفت سازی مجدد را چک کنید
[ترجمه گوگل]قبل از رانندگی، مجددا پیوستن تریلر را بررسی کنید

4. The degradation of the Ideal was guaranteed by coupling it with the real: with vulgar photographic naturalism.
[ترجمه ترگمان]تجزیه ایده آل با جفت کردن آن با طبیعی (طبیعی)طبیعی (طبیعی)تضمین شد
[ترجمه گوگل]تخریب ایده آل با اتصال آن به واقعیت با طبیعت گرایی عکاسی عامیانه تضمین شد

5. The propriety of coupling the two names, therefore, could hardly be more complete.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن دو اسم را با هم جفت و جور کردند، به خاطر همین، به زحمت می توانستند کامل باشند
[ترجمه گوگل]بنابراین صحیح اتصال دو نام، به سختی می تواند پیچیده تر باشد

6. Efficiency is improved by coupling large numbers of boxcars together.
[ترجمه ترگمان]بازده با جفت کردن تعداد زیاد of به هم بهبود می یابد
[ترجمه گوگل]کارایی با تلفیق تعداد زیادی از جعبه های کوهنوردی با هم بهبود می یابد

7. Loose coupling A loose coupling relation links one module to another module without specifying a particular version.
[ترجمه ترگمان]کوپلینگ سست رابطه کوپلینگ سست یک مدول را به مدول دیگر بدون مشخص کردن یک نسخه خاص پیوند می دهد
[ترجمه گوگل]اتصال جفت شدن اتصال یک اتصال جفتی یک ماژول را به یک ماژول دیگر بدون مشخص کردن یک نسخه خاص لینک می کند

8. These studies help us to understand the coupling between magnetosphere and ionosphere, and complex natural phenomena such as the aurora.
[ترجمه ترگمان]این مطالعات به ما کمک می کنند تا کوپلینگ بین magnetosphere و ionosphere و پدیده های طبیعی پیچیده مانند the را درک کنیم
[ترجمه گوگل]این مطالعات به ما کمک می کند تا ارتباط بین مگنتوسفر و یونوسفر و پدیده های پیچیده طبیعی مانند آئورورا را درک کنیم

9. Undo the coupling slightly so water can trickle into the container, and open the air vent to increase the flow rate.
[ترجمه ترگمان]کوپلینگ کمی را کمی باز می گرداند به طوری که آب می تواند به داخل ظرف نفوذ کند و دریچه هوا را برای افزایش نرخ جریان باز کند
[ترجمه گوگل]کمی آب را از بین ببرید تا آب به ظرف وارد شود و دریچه خروجی هوا را برای افزایش جریان جریان باز کنید

10. But let me first applaud the coupling: it works like a charm.
[ترجمه ترگمان]ولی اجازه بدهید اول the را تحسین کنم: مثل یک افسون عمل می کند
[ترجمه گوگل]اما ابتدا اجازه دهید اولین جفتش را تحسین کنم که به عنوان یک جذابیت کار می کند

11. Coupling chromatographic methods based on different separation mechanisms can enhance the separation potential of the individual methods.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش ¬ های مختلف ¬ های جداسازی ¬ کننده ¬ های مختلف، می ¬ توان پتانسیل جداسازی این روش ¬ ها را افزایش داده ¬ ها را افزایش داده ¬ اند
[ترجمه گوگل]روش های کروماتوگرافی اتصال بر اساس مکانیسم های مختلف جداسازی می تواند پتانسیل جداسازی روش های فردی را افزایش دهد

12. It makes a fine coupling for the E flat Quartet, being of a comparably sunny disposition.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که کوپلینگ خوبی برای گروه چهارجانبه E وجود داشته باشد که دارای خلق و خویی comparably است
[ترجمه گوگل]این باعث می شود یک جفت خوب برای E Quartet مسطح، که از موقعیت نسبتا آفتابی است

13. There are two classes of relationships; loose coupling and tight coupling.
[ترجمه ترگمان]دو طبقه از روابط وجود دارد؛ کوپلینگ سست و کوپلینگ شدید
[ترجمه گوگل]دو دسته از روابط وجود دارد اتصال جفت و جفت تنگ

14. He continued to use the coupling after it had become apparent to him that the locking mechanism of the coupling was broken.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه معلوم شد مکانیزم قفل کوپلینگ شکسته شده است، همچنان از جفت شدگی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او همچنان از اتصال استفاده می کرد پس از آنکه به او آشکار شد که مکانیسم قفل زنی شکسته شده بود

دانشنامه عمومی

جفتش


پیشنهاد کاربران

وابستگی ( در مهندسی نرم افزار )

توام

[مهندسی مکانیک] وابستگی

هماهنگی

جفتار ( ماشین آلات دوار )

در مهندسی نرم افزار
همبندی، همبستگی،
به موضع، مقدار درهم آمیختگی ، ارتباط میان کلاس ها coupling گفته میشود، هنگامی که این ارتباط ضعیف یا کم باشد از واژه loose coupling, هنگامی که این ارتباط سخت و قوی باشد tight coupling گفته میشود که می توانیم از واژه های همبستگی نرم، همبستگی سخت استفاده کنیم.

در حاشیه:
Couple بیشتر به جفت بودن دو تا چیز اشاره داره, برای موضوع نشان دادن ارتباط تنگاتنگ میان چند چیز، واژه corelative پیشنهاد میشه.


کلمات دیگر: