کلمه جو
صفحه اصلی

ductile


معنی : هادی
معانی دیگر : (فلزی که بتوان آن را بدون آنکه بشکند، کشید یا با چکش شکل داد) کش پذیر، چکش خوار، شکل پذیر، دیس پذیر، انعطاف پذیر، رام، مطیع، سر به براه، رهبردنی، مهارپذیر، (قابل تبدیل به سیم) مفتول پذیر، سیم شو، سیم شدنی، مجرایی

انگلیسی به فارسی

هادی، مجرایی


هادی


انگلیسی به انگلیسی

• malleable, flexible, pliant

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- (فلزى که بتوان آن را بدون آنکه بشکند، کشید یا با چکش شکل داد) کش پذیر، چکش خوار، شکل پذیر، دیس پذیر، انعطاف پذیر 2- (قابل تبدیل به سیم ) مفتول پذیر، سیم شو، سیم شدنی 3- رام، مطیع، سر به براه، رهبردنی، مهارپذیر
[عمران و معماری] شکلپذیر - نرم - غیر ترد - غیر شکننده - چکشخوار - مفتول شونده
[زمین شناسی] دگر شکلی پلاستیک، شکل پذیر - به سنگی گویند که قادر به تحمل 5 تا 10 درصد تغییر شکل قبل از شکستن یا گسله شدن می باشد - مقایسه شود با : شکننده . -
[ریاضیات] شکل پذیر، قابل کشش، قابل مفتول شدن، مفتول پذیر، نرم

مترادف و متضاد

هادی (صفت)
directorial, ductile

pliant, flexible


Synonyms: adaptable, amenable, biddable, docile, extensile, malleable, manageable, moldable, plastic, pliable, responsive, submitting, supple, tractable, yielding


Antonyms: hard, inflexible, intractable, stiff, unyielding


جملات نمونه

1. a ductile metal
فلز کش پذیر

2. he thought the natives were soft and ductile
او تصور می کرد که بومیان رئوف و انعطاف پذیرند.

3. Ductile substances are capable of considerable smooth, continuous deformation before they break.
[ترجمه ترگمان]مواد Ductile قادر به تغییر شکل صاف و پیوسته قبل از استراحت هستند
[ترجمه گوگل]مواد قابل انعطاف قبل از شکستن می توانند تغییر شکل قابل ملاحظه ای صاف و مداوم داشته باشند

4. The amount of shearing or elongation which a ductile material will withstand varies enormously between different metals and alloys.
[ترجمه ترگمان]مقدار برش و طویل شدن که یک ماده داکتیل به طور بسیار زیادی بین فلزات و آلیاژهای مختلف تغییر می کند
[ترجمه گوگل]مقدار برشی یا کششی که مواد تکمیلی آن را تحمل می کنند، بین فلزات مختلف و آلیاژ ها بسیار زیاد است

5. This is what makes ductile metals so safe and tough and so popular.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که فلزات داکتیل را بسیار ایمن و بسیار محبوب می سازد
[ترجمه گوگل]این چیزی است که فلزات ورقه ای را بسیار امن و دشوار و بسیار محبوب می کند

6. Many metals are malleable and ductile.
[ترجمه ترگمان]فلزات بسیار انعطاف پذیر و داکتیل هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از فلزات قابل انعطاف و قابل انعطاف هستند

7. Whether it is of constant length or is ductile will affect both the area and the shape.
[ترجمه ترگمان]این که طول ثابت باشد یا چکش خواری باشد هم بر روی سطح و هم در شکل تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]این که آیا آن را از طول ثابت و یا چابکی خواهد هر دو منطقه و شکل را تحت تاثیر قرار می دهد

8. The development and applications of ductile beryllium bronze material as well as the trend of replacing the alloy by other new alloys are reviewed.
[ترجمه ترگمان]توسعه و کاربرد مواد برنزی beryllium ductile و نیز روند جایگزینی آلیاژ با دیگر آلیاژهای جدید مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]توسعه و کاربرد مواد برنزی مجذور ورق و همچنین روند جایگزینی آلیاژ توسط دیگر آلیاژهای جدید بررسی شده است

9. The mechanics condition of ductile fracture of pressure vessel materials and their relations to the fracture criteria were investigated based on the micromechanics.
[ترجمه ترگمان]شرایط مکانیک شکست چکش خواری مواد جاذب فشار و روابط آن ها با معیارهای شکست براساس the مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]وضعیت مکانیک شکست شکستگی مواد انبساط فشار و روابط آنها با معیار شکستگی بر اساس میکرومکانیکی مورد بررسی قرار گرفت

10. The fracture modes were ductile dimpled tearing fracture for the aluminum brass at the corrosion potential while intergranular for the aluminum bronze at various anodic potentials.
[ترجمه ترگمان]حالت های شکست عبارتند از: شکست tearing برای برنج آلومینیوم در پتانسیل خوردگی در حالی که intergranular برای مدال برنز آلومینیوم در پتانسیل آندی مختلف است
[ترجمه گوگل]حالت های شکست خورده شکستگی پراکنده برای شکستن آلومینیوم در پتانسیل خوردگی در حالی که بین قطبی برای برنز آلومینیوم در پتانسیل های مختلف آنودیک بود، شکستگی پاره شد

11. For the more exacting uses, such as machinery, we generally tend to choose ductile metals.
[ترجمه ترگمان]برای کاربردهای سختگیرانه ای نظیر ماشین آلات، ما عموما تمایل داریم تا فلزات داکتیل را انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]برای استفاده های دقیق تر، مانند ماشین آلات، معمولا ما تمایل به انتخاب فلزات ورقه ای داریم

12. Rapid cooling between 22 and 20Myr reflects both uplift during ductile phases of extensional deformation and ambient cooling of the granitic intrusions.
[ترجمه ترگمان]خنک کردن سریع بین ۲۲ تا ۲۰ میر، هم بربلندی در طول فازه ای داکتیل تغییر شکل extensional و خنک سازی محیطی of granitic را منعکس می کند
[ترجمه گوگل]خنک شدن سریع بین 22 و 20 میر نشان دهنده هر دو افزایش در فاز های مجاور تغییر شکل است و سرد شدن محیط ورودی های گرانیتی است

13. A malleable metal can be beaten into a sheet whereas a ductile metal can be drawn out into a wire.
[ترجمه ترگمان]یک فلز چکش خوار می تواند در یک ورقه مورد ضرب و شتم قرار گیرد در حالی که یک فلز چکش خوار می تواند به داخل یک سیم کشیده شود
[ترجمه گوگل]یک فلز قابل قالب بندی را می توان در یک ورق ضرب و شتم در حالی که یک فلز ورق را می توان به سیم گذاشته شده است

14. Glass that is near room temperature is a familiar brittle material, and modeling clay is obviously ductile.
[ترجمه ترگمان]شیشه که در نزدیکی دمای اتاق قرار دارد یک ماده ترد آشنا است و رس مدل سازی بدیهی است
[ترجمه گوگل]شیشه ای که در نزدیکی دمای اتاق است، یک مواد شکننده آشنا است و خاک رس مدل سازی واضح است

15. This paper presents the process of getting the qualified molten iron through melting scrap, carburant and moderate cast pig iron, which offers a new way for producing ductile iron.
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرآیند دریافت آهن مذاب از طریق ذوب فلز مذاب، carburant و چدن متوسط را نشان می دهد که روش جدیدی برای تولید آهن داکتیل است
[ترجمه گوگل]این مقاله فرآیند دریافت آهن مایع واجد شرایط را از طریق ذوب ذوب، کاربورانت و آهن کاغذ متوسط ​​را ارائه می دهد که راه جدیدی برای تولید آهن کاشی است

a ductile metal

فلز شکل‌پذیر


He thought the natives were soft and ductile.

او تصور می‌کرد که بومیان رئوف و انعطاف‌پذیرند.


پیشنهاد کاربران

شکل پذیر

چکش خوار ، نرم و انعطاف پذیر ( در حیطه مهندسی به مواد و مصالحی اطلاق می شود که تحت اثر نیرو و بارهای کم تا متوسط رفتاری الاستیک از خود نشان می دهند )

ductile ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: شکل‏پذیر
تعریف: ویژگی ماده‏ای که به تغییر شکل موم‏سان تن دهد، بی‏آنکه بشکند


کلمات دیگر: