کلمه جو
صفحه اصلی

correlation


معنی : هم بستگی، ارتباط، ربط، بستگی دو چیز با هم
معانی دیگر : هم خویشی، هم وابستگی، تلازم، (آمار) همبستگی، تناظر، تقارن، همالش، همال بودن

انگلیسی به فارسی

ارتباط، ربط، همبستگی، بستگی دوچیز باهم


همبستگی


همبستگی، ارتباط، هم بستگی، ربط، بستگی دو چیز با هم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: correlational (adj.)
(1) تعریف: a relationship or correspondence between two or more things.

- There is a strong correlation between income and education.
[ترجمه مهدی صادقی] رابطه شدیدی بین آموزش و درآمد وجود دارد.
[ترجمه ترگمان] همبستگی قوی بین درآمد و تحصیلات وجود دارد
[ترجمه گوگل] همبستگی قوی بین درآمد و تحصیل وجود دارد

(2) تعریف: in statistics, the degree to which two or more attributes or quantities increase or decrease together.

- the correlation between radiation exposure and cancer
[ترجمه ترگمان] همبستگی بین مواجهه تابش و سرطان
[ترجمه گوگل] ارتباط بین تابش اشعه و سرطان

(3) تعریف: the act of correlating or condition of being correlated.

• mutual relation, mutual connection (between two or more things); similarity

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] همبستگی
[علوم دامی] همبستگی ؛ معیاری که نشان می دهد که چگونه دو صفت همسو یا برخلاف هم حرکت می کنند. از نظر آماری همبستگی ممکن است از 1- تا 1+ تغییر کند.
[شیمی] همبستگی، تناظر، تقارن، همالش، همال بودن
[عمران و معماری] همبستگی
[برق و الکترونیک] همبستگی - همبستگی در مخابرات راه دور به درجه ی هم خوانی بین زوج سیگنالها گفته می شود .
[زمین شناسی] همبستگی
[صنعت] همبستگی، وابستگی، ارتباط
[نساجی] همبستگی - پیوستگی
[معدن] ارتباط دادن (ارزیابی ذخایر)
[آمار] همبستگی
[آب و خاک] همبستگی

مترادف و متضاد

همبستگی (اسم)
sodality, solidarity, cohesion, adhesion, correlation

ارتباط (اسم)
connection, coherence, coherency, correlation, relation, relationship, relevance, communication, correspondence, relevancy, connexion, liaison, correspondency, hookup, intercommunication

ربط (اسم)
connection, junction, juncture, conjunction, correlation, concern, tie, relevance, contiguity, relevancy, connexion, rapport

بستگی دو چیز با هم (اسم)
correlation

equating, equivalence


Synonyms: alternation, analogue, complement, correspondence, correspondent, counterpart, interaction, interchange, interconnection, interdependence, interrelation, interrelationship, match, parallel, pendant, reciprocity, relationship


Antonyms: difference, disassociation, disconnection, imbalance


جملات نمونه

a correlation of 90 percent between the two sets of data

یک همبستگی نود درصد بین دو دسته از داده‌ها (یا اطلاعات)


1. correlation diagram
(آمار) نمودار همبستگی

2. a correlation of 90 percent between the two sets of data
یک همبستگی نود درصد بین دو دسته از داده ها (یا اطلاعات)

3. the correlation of height and weight
بستگی قد با وزن

4. coefficient of correlation
ضریب همبستگی

5. occasionally, success has no correlation with merit
موفقیت گاهی اصلا ربطی به شایستگی ندارد.

6. There is a direct correlation between exposure to sun and skin cancer.
[ترجمه ترگمان]ارتباط مستقیمی بین مواجهه با سرطان پوست و پوست وجود دارد
[ترجمه گوگل]ارتباط مستقیمی بین آفتاب و سرطان پوست وجود دارد

7. Researchers found a strong correlation between urban deprivation and poor health.
[ترجمه ترگمان]محققان دریافتند که همبستگی قوی بین محرومیت شهری و سلامت ضعیف وجود دارد
[ترجمه گوگل]محققان همبستگی قوی بین محرومیت شهری و سلامت ضعیف پیدا کردند

8. There is a direct correlation between the best-known brands and the best-selling brands.
[ترجمه ترگمان]یک همبستگی مستقیم بین بهترین مارک های شناخته شده و برنده ای پرفروش وجود دارد
[ترجمه گوگل]همبستگی مستقیم بین مارک های شناخته شده و مارک های فروش پرفروش وجود دارد

9. The study showed a significant correlation between the baby's sleeping position and the risk of cot death.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه همبستگی قابل توجهی بین موقعیت خواب کودک و خطر مرگ تخت روانی نشان داد
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان داد که بین موقعیت خواب نوزاد و خطر مرگ نوزادان رابطه معنی داری وجود دارد

10. League tables that do not take that correlation into consideration distort reality and are inaccurate.
[ترجمه ترگمان]جدول های لیگ که این ارتباط را در نظر نمی گیرند، واقعیت را تحریف می کنند و نادرست هستند
[ترجمه گوگل]جداول لیگ که این همبستگی را در نظر نگیرند واقعیت را تحریف می کنند و نادرست هستند

11. The correlation extends beyond this limited set of compounds.
[ترجمه ترگمان]این همبستگی فراتر از این مجموعه محدود از ترکیب ها است
[ترجمه گوگل]این همبستگی فراتر از این مجموعه محدودی از ترکیبات است

12. For Robbe-Grillet, there was also a direct correlation between Balzacian realism as a literary form and the society which produced it.
[ترجمه ترگمان]برای Robbe - Grillet، همبستگی مستقیمی میان واقع گرایی Balzacian به عنوان یک شکل ادبی و انجمنی که آن را تولید می کرد وجود داشت
[ترجمه گوگل]برای Robbe-Grillet نیز ارتباط واقعی بین واقع گرایی بالزاکی به عنوان یک شکل ادبی و جامعه ای که آن را تولید می کرد، وجود داشت

13. Statistical analysis was performed using correlation coefficients, t tests, and Mann-Whitney U test.
[ترجمه ترگمان]آنالیز آماری با استفاده از ضرایب همبستگی، تست t و تست U - ویتنی انجام شد
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از ضریب همبستگی، آزمون t و آزمون Mann-Whitney U انجام شد

14. A positive correlation of smoking with incidence of Alzheimer's has recently been observed.
[ترجمه ترگمان]اخیرا یک همبستگی مثبت از سیگار کشیدن با شیوع بیماری آلزایمر مشاهده شده است
[ترجمه گوگل]همبستگی مثبت سیگار کشیدن با بروز آلزایمر اخیرا مشاهده شده است

Occasionally, success has no correlation with merit.

موفقیت گاهی اصلاً ربطی به شایستگی ندارد.


the correlation of height and weight

بستگی قد با وزن


پیشنهاد کاربران

روابط

انطباق

همپیوند

مطابقت

ارتباط متقابل

تضایف

correlation with patients sonography is recommended

متناظر


کلمات دیگر: