کلمه جو
صفحه اصلی

functionality


(noun) کارآمدی، قابلیت، نقشمندی، کارکرد داشتن

انگلیسی به فارسی

کارآمدی، قابلیت، نقشمندی، کارکرد داشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: capability, esp. the specific operations that a software program, computer, or other electronic device is able to carry out.

• quality of being functional, usefulness; quality of working properly

دیکشنری تخصصی

[شیمی] عاملیت
[پلیمر] عاملیت

جملات نمونه

1. Manufacturing processes may be affected by the functionality of the product.
[ترجمه ترگمان]فرآیندهای ساخت ممکن است تحت تاثیر عملکرد محصول قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]فرایندهای تولید ممکن است تحت تاثیر عملکرد محصول قرار گیرد

2. This may include a printed manual, extra functionality in the registered version and product support by telephone or fax.
[ترجمه ترگمان]این می تواند شامل یک دفترچه راهنمای چاپ، عملکرد اضافی در نسخه ثبت شده و پشتیبانی محصول از طریق تلفن یا فکس باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است شامل یک کتابچه راهنمای چاپی، قابلیت های اضافی در نسخه ثبت شده و پشتیبانی محصول از طریق تلفن یا فکس باشد

3. Samples are separated according to functionality or chemical composition as well as molar mass.
[ترجمه ترگمان]نمونه ها براساس کارکرد یا ترکیب شیمیایی و جرم مولی از هم جدا شده اند
[ترجمه گوگل]نمونه ها بر اساس عملکرد و یا ترکیب شیمیایی و همچنین توده مولر جدا می شوند

4. They hope to achieve the functionality of the vertebrate brain in a silicon machine.
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که به عملکرد مغز مهره داران در یک دستگاه سیلیکونی برسند
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند که عملکرد مغز مهره دار را در یک ماشین سیلیکون به دست آورند

5. Its case is that full functionality previously depended on users integrating functions from separate vendors.
[ترجمه ترگمان]مورد آن این است که کارکرد کاملی که پیش از این به کاربران بستگی دارد توابع را از فروشندگان جداگانه ادغام می کند
[ترجمه گوگل]مورد آن این است که قابلیت کامل قبلا وابسته به توابع ادغام کاربران از فروشندگان جداگانه است

6. Beginning with the simplest units, artificial neurons, functionality is then added by combining these nodes into layers with multiple interconnections.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از ساده ترین واحدها، نورون های مصنوعی، عملکرد با ترکیب این گره ها به چند لایه با اتصالات میانی متعدد اضافه شده است
[ترجمه گوگل]با شروع ساده ترین واحدها، نورون های مصنوعی، با ترکیب این گره ها به لایه هایی با اتصال چندگانه اضافه می شوند

7. Much of the functionality of cellular systems lies in the microprocessors that operate both the subscriber units and the infrastructure.
[ترجمه ترگمان]بیشتر عملکرد سیستم های سلولی در microprocessors که هم واحدهای مشترک و هم زیرساخت را اجرا می کنند، قرار دارد
[ترجمه گوگل]بسیاری از قابلیت های سیستم های سلولی در ریزپردازنده ها قرار دارند که هر دو واحد مشترک و زیرساخت را به عهده دارند

8. We pay for that beauty as well as functionality in most goods.
[ترجمه ترگمان]ما بابت آن زیبایی و همچنین عملکرد در اغلب کالاها پول می دهیم
[ترجمه گوگل]ما برای این زیبایی و همچنین عملکرد در اکثر کالاها پرداخت می کنیم

9. After all, functionality is beauty, and the Christina Penin model is doing a splendid job in my kitchen.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه، قابلیت زیبایی است، و مدل کریستینا penin کار خوبی را در آشپزخانه من انجام می دهد
[ترجمه گوگل]بعد از همه، قابلیت زیبایی است، و مدل کریستینا پینین در آشپزخانه من کار شگفت انگیزی انجام می دهد

10. The functionality of military expenditure resides for structuralists in the contribution it makes to the ideological hegemony of the capitalist system.
[ترجمه ترگمان]کارکرد هزینه های نظامی برای structuralists در کمک به استیلای ایدئولوژیک سیستم کاپیتالیسم وجود دارد
[ترجمه گوگل]عملکرد هزینه های نظامی صرفا برای ساختارگرایان در سهمیه ای است که هژمونی ایدئولوژیک نظام سرمایه داری آن را به وجود می آورد

11. Its functionality has been bolstered as well.
[ترجمه ترگمان]قابلیت آن نیز تقویت شده است
[ترجمه گوگل]قابلیت آن نیز تقویت شده است

12. The new platforms need to show enhanced functionality, lower software and hardware costs, and, above all, easy availability.
[ترجمه ترگمان]سکوهای جدید باید قابلیت ارتقا قابلیت، نرم افزار کم تر و هزینه های سخت افزاری، و بالاتر از همه، دسترسی آسان را نشان دهند
[ترجمه گوگل]سیستم عامل های جدید باید قابلیت های پیشرفته، هزینه های نرم افزاری و سخت افزاری پایین و، بیشتر از همه، دسترسی آسان را نشان دهند

13. Version 15 adds little in functionality over prior releases.
[ترجمه ترگمان]نسخه ۱۵ به کارایی بالاتر از نسخه های قبلی می افزاید
[ترجمه گوگل]نسخه 15 کمی در عملکرد بیش از نسخه های قبلی اضافه می کند

14. The dropper functionality contains code to install and execute all of the payload files.
[ترجمه ترگمان]قابلیت قطره چکان حاوی کد برای نصب و اجرای تمام فایل های موثر بار مفید است
[ترجمه گوگل]قابلیت حذف کردن حاوی کد برای نصب و اجرای تمام فایل های بارگیری است

پیشنهاد کاربران

functionality ( شیمی )
واژه مصوب: شمار عامل
تعریف: تعداد گروه های عامل موجود در یک خانک

قابلیت


عملکرد

کارکرد

از لحاظ عملکرد ( ی )

کاربرد

( تخصصی کامپیوتر )
یک رنج از توابع که کامپیوترها یا سیستم های الکترونیکی می توانند اجرا کنند.

کاربردی بودن

قابلیت - کارآمدی ( n )
All permissions requested by this app are needed for specific functionalities

this file requires adobe acrobat reader to support tracking functionality
این فایل برای پشتیبانی از قابلیت ردیابی به Adobe Acrobat Reader نیاز دارد
یعنی قابلیت - کار آمدی - بکار آمدن یک چیزی

noun
1 [noncount] : the quality of having a practical use : the quality of being functional
a design that is admired both for its beauty and for its functionality

2 : the particular use or set of uses for which something is designed
[noncount]
The cameras are comparable in price and functionality.
[count]
a device with new functionalities

کارآیی

کاربرد
کارایی

:Ex
Product safety can only be guaranteed if genuine spare parts are used. Any other materials can prejudice
functionality💥 and safety💥


کلمات دیگر: