کلمه جو
صفحه اصلی

fusion


معنی : ادغام، امتزاج، امیزش، گداختگی، ذوب، ترکیب و امتزاج، ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر
معانی دیگر : همجوشی، به هم جوش دادن، هم گدازش، هم گدازی، لحیم کردن، کنجل، (مجازی) هم آمیزی، پیوند، ائتلاف، یگانستن، پیوستگی، همجوشی هسته ای (اسم کامل آن: nuclear fusion)، (زبان شناسی) آمیختگی، لحیم صوتی، تکواژآمیزی

انگلیسی به فارسی

امتزاج، ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر، ترکیب وامتزاج


ذوب، گداختگی، آمیزش


همجوشی، ادغام، ذوب، امتزاج، گداختگی، ترکیب و امتزاج، امیزش، ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or act of fusing.
متضاد: fission
مشابه: combination, unity

- The fusion of iron and carbon makes steel.
[ترجمه باقری] استیل از ترکیب آهن و کربن ساخته می شود
[ترجمه عرشیا احمدی اعلا] از ترکیب آهن و کربن استیل تولید می شود
[ترجمه ترگمان] ترکیب اهن و کربن فولاد را تولید می کند
[ترجمه گوگل] همجوشی آهن و کربن باعث می شود فولاد
- The band's fusion of rock and reggae was very successful.
[ترجمه بهنام ظریفیان] ترکیب موسیقی راک و رگه ( سبک موسیقی رایج در امریکای جنوبی ) گروه خیلی موفقیت امیز بود.
[ترجمه ترگمان] ترکیبی از صخره و ریگی ساز بسیار موفق بود
[ترجمه گوگل] همجوشی گروه از سنگ و رگهای بسیار موفق بود

(2) تعریف: the state of being fused or melted together.

- The two metals were joined in a fusion.
[ترجمه ترگمان] دو فلز در یک ترکیب به هم پیوستند
[ترجمه گوگل] دو فلز در همجوشی پیوستند

(3) تعریف: the result of an act of fusing.

(4) تعریف: in physics, a reaction in which the nuclei of light atoms join to form heavier nuclei, and in which energy is simultaneously released.
متضاد: fission

• melting, smelting; blend, mixture, combination; union; coalescence
when two or more ideas, methods, or systems are combined, you can say that there is a fusion of them.
the process in which atomic particles combine to produce nuclear energy is called nuclear fusion; a technical use.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] گداخت، همجوشی، گداز، ذوب
[برق و الکترونیک] فرآیند ذوب، گدازش
[مهندسی گاز] ذوب، گداز
[زمین شناسی] گدازش، همجوشی مربوط به ایزوتوپ ؛ ترکیب یا در هم آمیزش دو هسته سبک برای تشکیل هسته ای سنگین تر. این واکنش به همراه با آزاد شدن مقدار قابل توجهی انرژی، مثلاً در بمب هیدروژنی، می باشد. مقایسه شود با: [fission [isotope (شکافت [ایزوتوپ]). مترادف: nuclear fusion (هم جوشی هسته ای). هم آمیزی ( عکاسی) ترکیب دو تصویر استریوسکوپی
[نساجی] ذوب - گداز
[ریاضیات] تلفیق، ترکیب، ذوب، در هم آمیزی، ادغام، گداختن، همجوشی
[پلیمر] ذوب، گداز
[آب و خاک] ذوب (برف)، ترکیب، امتزاج

مترادف و متضاد

ادغام (اسم)
contraction, affricate, merger, fusion, assimilation, diphthong, umlaut

امتزاج (اسم)
synthesis, merger, fusion, amalgamation, intermixture

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

گداختگی (اسم)
fusion, flux

ذوب (اسم)
fusion, font

ترکیب و امتزاج (اسم)
fusion

ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر (اسم)
fusion

melding; mixture


Synonyms: admixture, alloy, amalgam, amalgamation, blend, blending, coadunation, coalescence, coalition, commingling, commixture, compound, federation, heating, immixture, integration, intermixture, junction, liquefaction, liquification, melting, merger, merging, smelting, soldering, synthesis, unification, union, uniting, welding


Antonyms: disconnection, division, separation


جملات نمونه

1. our fusion will insure our survival
همبستگی ما بقای ما را تضمین خواهد کرد.

2. the fusion of copper and zinc to produce brass
هم گدازش مس و روی برای ساختن برنج

3. the fusion of two political parties
به هم پیوستن دو حزب سیاسی

4. Brass is formed by the fusion of copper and zinc.
[ترجمه ترگمان]برنج با ترکیب مس و روی شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]برنج بوسیله ترکیب مس و روی تشکیل شده است

5. His final reform was the fusion of regular and reserve forces.
[ترجمه ترگمان]آخرین اصلاحات او ترکیبی از نیروهای ذخیره و نیروهای ذخیره بود
[ترجمه گوگل]اصلاحات نهایی او همجواری نیروهای منظم و ذخیره بود

6. The movie displayed a perfect fusion of image and sound.
[ترجمه ترگمان]فیلم ترکیب کاملی از تصویر و صوت را نمایش داد
[ترجمه گوگل]این فیلم یک ترکیب کامل تصویر و صدا را نشان داد

7. Her songs are a sublime fusion of pop and Brazilian music.
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ها ترکیبی عالی از موسیقی پاپ و برزیلی هستند
[ترجمه گوگل]آهنگ های او ترکیبی عالی از موسیقی پاپ و برزیل است

8. Nuclear fusion is the Holy Grail of energy production.
[ترجمه ترگمان]همجوشی هسته ای جام مقدس تولید انرژی است
[ترجمه گوگل]همجوشی هسته ای مقبره تولید انرژی است

9. Sustained nuclear fusion is the holy grail of the power industry.
[ترجمه ترگمان]واکنش هسته ای مداوم، جام مقدس صنعت برق است
[ترجمه گوگل]همجوشی هسته ای پایدار گرمی مقدس صنعت برق است

10. This alloy is formed by the fusion of two types of metal.
[ترجمه ترگمان]این آلیاژ با ترکیب دو نوع فلز شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]این آلیاژ توسط ترکیب دو نوع فلز تشکیل شده است

11. Their music is described as 'an explosive fusion of Latin American and modern jazz rhythms'.
[ترجمه ترگمان]موسیقی آن ها به عنوان ترکیب explosive از ریتم های جاز آمریکایی و مدرن شناخته می شود
[ترجمه گوگل]موسیقی آنها به عنوان یک ترکیب انفجاری از آمریکای لاتین و ریتم های جاز مدرن توصیف شده است

12. Her work is a fusion of several different styles.
[ترجمه ترگمان]کار او ترکیبی از چندین سبک مختلف است
[ترجمه گوگل]کار او ترکیبی از چندین سبک مختلف است

13. The first published indications of fusion research appeared in 195
[ترجمه ترگمان]اولین نشانه های منتشر شده از تحقیقات تلفیقی در سال ۱۹۵ میلادی ظاهر شد
[ترجمه گوگل]اولین نشانه های منتشر شده پژوهش همجوشی در سال 195 منتشر شد

14. What was gained in fusion was a sense of wholeness more pleasurable than the feelings of fragmentation that preceded it.
[ترجمه ترگمان]آنچه در ترکیب به دست آمد حس جامعیت بیشتر از احساس fragmentation بود که قبل از آن وجود داشت
[ترجمه گوگل]آنچه که در همجوشی به دست آمد، احساس یکپارچگی بیشتر لذت بخش بود از احساسات تقسیم شده که پیش از آن بود

15. It was based on a fusion of the commitment to full employment and a desire to promote consumer choice.
[ترجمه ترگمان]آن براساس ترکیبی از تعهد به اشتغال کامل و تمایل به ترویج انتخاب مصرف کننده بود
[ترجمه گوگل]این بر مبنای تلفیقی از تعهد به اشتغال کامل و میل به تبلیغ انتخاب مصرف کننده بود

16. There could be a sudden breakthrough in nuclear fusion or the cost equation of photo-electric energy.
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک پیشرفت ناگهانی در واکنش هسته ای و یا معادله هزینه انرژی عکس - برقی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]می تواند یک پیشرفت ناگهانی در همجوشی هسته ای یا معادله هزینه انرژی عکس برقی وجود داشته باشد

the fusion of copper and zinc to produce brass

هم‌گدازش مس و روی برای ساختن برنج


the fusion of two political parties

به هم پیوستن دو حزب سیاسی


Our fusion will insure our survival.

هم‌بستگی ما بقای ما را تضمین خواهد کرد.


پیشنهاد کاربران

در پزشکی: آمیختگی، هم آمیزی، ترکیب

خون

Fusion resturant
رستوران هایی که غذاهای فرهنگ های متفاوت را ارایه می دهند . مثل رستوران چینی . تایلندی و . . .

در روان شناسی یعنی چسبندگی به هویتتعریف کرده برای خودمان یا چسبندگی به هر چیز دیگری که ما را دچار اضطراب می کند

درهم آمیزی

پزشکی: جراحی فیوژن یا خشک کردن مهره های ستون فقرات/ مهره خشکانی ( واژه مصوب فرهنگستان! )

ترکیب ( در روانپزشکی، یک مورد از اختلال تفکر صوری است )

آقای دیاکو فقط به معنی خشک کردن مفاصل فاسید مهره های کمری نیست، هر مفصلی که عملکرد خودش از دست بده ارتوپد مفصل مورد نظر فیوژن میکند که معمولا در شکستگی های خرد شونده و. . . . انجام میشود. ولی مفصل ران یا هیپ ومفص لگن و ساکروایلیاک عملا نمیشه این کار رو کرد

fusion ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: الحاق 2
تعریف: اتصال دو یا چند بخش یا اندام گیاه به یکدیگر


کلمات دیگر: