کلمه جو
صفحه اصلی

flotation


معنی : شناوری
معانی دیگر : برآب مانی، برآب مان سازی، (بازرگانی و بانک داری) شناور سازی، انتشار (اوراق بهادار و غیره)، (تایر اتومبیل و غیره - قدرت ماندن بر سطح و فرو نرفتن در شن و برف و گل و غیره) بر سطح مانی، شناورسازی، راه اندازی، دایرسازی، بجریان اندازی

انگلیسی به فارسی

شناوری، شناورسازی، راه‌اندازی، دایرسازی، به جریان‌اندازی


شناور، شناوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or condition of floating.

- They had life preservers and other devices for flotation.
[ترجمه ترگمان] آن ها برای فلوتاسیون preservers و دستگاه های دیگر داشتند
[ترجمه گوگل] آنها نگهبانان زندگی و دیگر دستگاه های فلوتاسیون داشتند
- Too much weight will make flotation difficult.
[ترجمه ترگمان] وزن زیاد، فلوتاسیون را مشکل خواهد کرد
[ترجمه گوگل] وزن بیش از حد فلوتاسیون را دشوار می کند

(2) تعریف: the starting or financing of a business enterprise, esp. by selling bonds or stock.

(3) تعریف: any of several processes of separating and collecting various minerals from powdered ore, based on the minerals' ability to float in various liquids.

• floating; launching, setting sail; act of starting a business
the flotation of a company happens when its owners sell shares in it to the public.
a flotation tank or compartment helps something to float because it is filled with air or gas.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- شناورسازی، برآب مان سازى، بر آب مانی، انتشار (اوراق بهادار و غیره ) 2- (تایر اتومبیل و غیره قدرت ماندن بر سطح و فرو نرفتن در شن و برف و گل و غیره ) بر سطح مانی 3- (روش جدا سازى فلز از خاکه ى آن : خاکه را درمایع روغن دارى می ریزند و برخی فلزات رو می آیند و یا ته نشین می شوند) شناور سازى فلز
[زمین شناسی] شناوری فرایندی برای متمرکز کردن مواد براساس چسبیدگی انتخابی کانیهای خاص به حبابهای هوا در مخلوط آب و کانه زمینه
[نساجی] شناور شدن - شناوری
[معدن] فلوتاسیون (فلوتاسیون)

مترادف و متضاد

شناوری (اسم)
floating, levitation, buoyancy, flotation, floatation, swim, floatage, natation

جملات نمونه

1. Flotation collars are used to buoy space capsules that land in the sea.
[ترجمه ترگمان]collars Flotation برای محافظت از کپسول فضایی که در دریا وجود دارد، به کار می روند
[ترجمه گوگل]یقه های فلوتاسیون برای استفاده از کپسول های فضایی که در دریا قرار دارند استفاده می شود

2. The Glasgow-based company is to launch a stock-market flotation this summer.
[ترجمه ترگمان]شرکت \"گلاسکو\" قرار است تابستان امسال یک شناوری بازار سهام را راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]شرکت مستقر در گلاسکو این تابستان را برای راه اندازی بازار سهام در بازار عرضه می کند

3. The company has decided to postpone its flotation on the stock market until next year.
[ترجمه ترگمان]این شرکت تصمیم گرفته است که until خود را تا سال آینده به تعویق بیاندازد
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفته تا تا سال آینده سهام خود را در بازار سهام به تعویق اندازد

4. Now he's leading the company's stock market flotation, an exercise which brings a personal bonus of £ 3m.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او از فلوتاسیون بازار سهام شرکت استفاده می کند، اقدامی که یک پاداش شخصی ۳ میلیون پوندی را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او رهبری بازار سهام سهام شرکت، تمرین است که پاداش شخصی 3 میلیون پوند را به ارمغان می آورد

5. However, with a flotation come outside shareholders and a proportionate loss of control.
[ترجمه ترگمان]بااینحال، با فلوتاسیون از سهامداران خارجی و از دست دادن کنترل متناسب استفاده کنید
[ترجمه گوگل]با این حال، با یک شناور به خارج از سهامداران و از دست دادن کنترل متناسب است

6. Profit predictions for 1992 at the time of flotation in 1989 were around £20m.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی های سود برای سال ۱۹۹۲ در زمان فلوتاسیون در سال ۱۹۸۹ حدود ۲۰ میلیون پوند بود
[ترجمه گوگل]پیش بینی سود سال 1992 در زمان شناور در سال 1989 حدود 20 میلیون پوند بود

7. If a flotation is successful, the group will be left with automotive and aerospace interests.
[ترجمه ترگمان]اگر شناوری موفقیت آمیز باشد، گروه با علایق automotive و هوافضا در نظر گرفته خواهند شد
[ترجمه گوگل]اگر یک فلوتاسیون موفق باشد، گروه با منافع خودرو و هوافضا کنار خواهد ماند

8. The money from the share flotation will be used to strengthen the company's financial position.
[ترجمه ترگمان]از فلوتاسیون سهام برای تقویت موقعیت مالی شرکت استفاده خواهد شد
[ترجمه گوگل]پولی از فرو رفتن سهام به منظور تقویت موقعیت مالی شرکت استفاده می شود

9. Between flotation in 1980 and sales peak in 198 his company, Amstrad, saw pre-tax profits rocket to £160. 4 million.
[ترجمه ترگمان]بین فلوتاسیون در سال ۱۹۸۰ و پیک فروش در ۱۹۸ شرکت او، Amstrad، به ۱۶۰ هزار پوند، سود پیش از مالیات را دید ۴ میلیون
[ترجمه گوگل]در بین سالهای 1980 و 1981 در اوج فروش، شرکت Amstrad، موشک های پیش درآمد خود را به 160 پوند برداشت 4 میلیون

10. Flotation is important in separating particles of tin oxide less than about 40 micrometres in diameter.
[ترجمه ترگمان]Flotation در جداسازی ذرات اکسید قلع نسبت به حدود ۴۰ میکرومتر به قطر مهم است
[ترجمه گوگل]شناور در جداسازی ذرات اکسید قلع کمتر از حدود 40 میکرومتر در قطر مهم است

11. She was also very involved in the company's flotation in 198
[ترجمه ترگمان]او همچنین در فلوتاسیون این شرکت در ۱۹۸ مورد مشارکت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او همچنین در سال 198 در شرکت شناخته شد

12. Clients wash and shower before entering the flotation tank.
[ترجمه ترگمان]مشتریان قبل از ورود به مخزن فلوتاسیون، حمام و حمام می کنند
[ترجمه گوگل]مشتریان قبل از ورود به مخزن شناور شستشو می دهند

13. At the time of its flotation I had an argument with some one who was planning to invest in it.
[ترجمه ترگمان]در زمان فلوتاسیون، من با کسی بحث کردم که در حال برنامه ریزی برای سرمایه گذاری در آن بود
[ترجمه گوگل]در زمان تحویل آن، من با برخی از افرادی که قصد سرمایه گذاری در آن را داشتند بحث دیگری داشتم

14. This kind of flotation to raise large capital sums has already been seen in cases such as Bairstow Eves and Connells.
[ترجمه ترگمان]این نوع از فلوتاسیون جهت بالا بردن مبالغ هنگفت سرمایه در مواردی مانند Bairstow eves و Connells دیده شده است
[ترجمه گوگل]این نوع از شناور برای جمع آوری مخارج بزرگ سرمایه در مواردی نظیر Baastersow Eves و Connell دیده شده است

15. The difference between a flotation tank and other relaxation techniques is that other methods require effort on the part of the patient.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین یک مخزن فلوتاسیون و دیگر روش های تمدد اعصاب این است که روش های دیگر نیاز به تلاش در بخش بیمار دارند
[ترجمه گوگل]تفاوت بین مخزن شناور و سایر تکنیک های آرام سازی این است که روش های دیگر نیاز به تلاش در بخش بیمار دارند

پیشنهاد کاربران

عرضه اولیه سهام یک شرکت در بورس

flotation ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: شناورسازی
تعریف: [باستان‏شناسی]‏ روشی برای بازیابی مواد آلی، مانند دانه های گیاهی و بقایای حشرات و نرم تنان از خاک کاوش با غوطه ور کردن آن در آب|||[زمین شناسی، شیمی] فرایندی که در طی آن با شناور کردن گروهی از ذرات جامد و استفاده از تفاوت خواص شیمیایی سطحی این ذرات، آنها را از هم جدا می کنند


کلمات دیگر: