کلمه جو
صفحه اصلی

divergence


معنی : انشعاب، تباین، واگرایی
معانی دیگر : دورگشت، جدایی، انحراف، کژروی، کج راهی، اختلاف عقیده، دگراندیشی، عدم توافق، دوگانگی، ناجوری (divergency هم می نویسند)، دگرسانی، دگرگونی، تفاوت (تدریجی)

انگلیسی به فارسی

واگرایی


تباین، انشعاب


انگلیسی به انگلیسی

• branching off, deviation; monitor problem in which the primary colors spread around each pixel (computers); condition in which the eyes are pointed outward (ophthalmology)
divergence is a difference between two or more things, attitudes or opinions that are usually expected to be similar to each other; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] واگرایی، دورگشت، جدایی، انشعاب
[عمران و معماری] واگرایی - از هم باز شدن
[کامپیوتر] واگرایی ؛ انحراف
[برق و الکترونیک] واگرایی بازشدن جریان پرتو - کاتدی در اثر نیروی دافعه بازهای همنام ( الکترونها ) . - واگرایی
[زمین شناسی] واگرایی ( زمین شناسی یخچال ها ) : انقطاع یا گسیختگی الگوی زهکشی بوسیله پیش روی یک یخچال یا ورقه یخی . ( هواشناسی ): گسترده شدن هوا از یک منطقه مرکزی را گویند . هوایی که به طور عمودی حرکت می کند جانشین هوایی می شود که به سمت خارج و به طور افقی حرکت می کند . متضاد : هم گرایی ( هواشناسی ) . ( لرزه شناسی ): کاهش دامنه یک جبهه موج به خاطر گسترش هندسی. نیز ببینید : واگرایی کروی – واگرایی استوانه ای . ( جریان ها ) : جدایش جریان های اقیانوسی بوسیله جریان افقی آب در جهات مختلف، از یک منبع مشترک، که معمولاً فراز جوشی است . همچنین، ناحیه ای که در آن این واگرایی رخ می دهد – مقایسه شود با : همگرایی ( جریان ها ) . ( تکامل ) : یک گرایش تکاملی که در آن یک دودمان به دو دودمان تکامل می یابد که از نظر ریخت شناسی از هم مجزا هستند – یا دو دودمان در طی زمان شباهت ریخت شناسی خود را از دست می دهند – مقایسه شود با : انتشار انتخابی .
[ریاضیات] واگرایی
[آمار] واگرایی
[آب و خاک] انشعاب، واگرائی

مترادف و متضاد

branching out; difference


انشعاب (اسم)
branch, tributary, offshoot, split, divergence, ramification, shoot, embranchment

تباین (اسم)
contrast, inconsistency, inconsistence, incommensurability, divergence, heterogeny

واگرایی (اسم)
divergence

Synonyms: aberration, alteration, alterity, crotch, deflection, departure, detour, deviation, digression, disagreeing, discrepancy, disparity, dissemblance, dissimilarity, dissimilitude, distinction, divagation, divergency, diversity, division, fork, mutation, otherness, parting, radiation, ramification, separation, turning, unlikeness, variety, varying


Antonyms: accord, agreement, concord, convergence, harmony, sameness


جملات نمونه

1. divergence from scientific norms
انحراف از معیارهای علمی

2. a growing divergence of interests between the two countries
اختلاف رو به تزاید منافع آن دو کشور

3. an angle is formed by the divergence of two straight lines
در اثر واگرایی دو خط مستقیم زاویه تشکیل می شود.

4. There'sa substantial divergence of opinion within the party.
[ترجمه ترگمان]در این مهمانی نظر substantial در میان است
[ترجمه گوگل]اختلاف نظر قابل توجهی در حزب وجود دارد

5. Recently published figures show a divergence from previous trends.
[ترجمه ترگمان]ارقامی که به تازگی منتشر شده اند، واگرایی از رونده ای قبلی را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]آمارهای به تازگی منتشر شده حاوی تفاوت هایی از روند قبلی است

6. The divergence between the incomes of the rich and the poor countries seems to be increasing.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که واگرایی بین درآمد کشورهای فقیر و فقیر در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اختلاف بین درآمد کشورهای ثروتمند و فقیر افزایش می یابد

7. This divergence tells us nothing about racial differences.
[ترجمه ترگمان]این واگرایی هیچ چیز در مورد تفاوت های نژادی به ما نمی گوید
[ترجمه گوگل]این واگرایی چیزی درباره تفاوت های نژادی به ما نمی دهد

8. The final divergence between score and quarto proves to be more imaginary than real.
[ترجمه ترگمان]اختلاف نهایی بین امتیاز و quarto ثابت می کند که واقعی تر از واقعیت است
[ترجمه گوگل]انحراف نهایی بین نمره و quarto ثابت می شود بیشتر خیالی از واقعی است

9. This model would obviously allow for contradiction and divergence but would be one of mobile equilibrium with positive indications.
[ترجمه ترگمان]این مدل مشخصا اجازه تقابل و واگرایی را می دهد اما یکی از تعادل همراه با نشانه های مثبت است
[ترجمه گوگل]این مدل بدیهی است که به تناقض و واگرایی اجازه می دهد اما یکی از تعادل تلفن همراه با نشانه های مثبت است

10. Despite their racial and religious divergence, he and Omar worked closely together running the caravan.
[ترجمه ترگمان]با وجود واگرایی نژادی و مذهبی آن ها، او و عمر با هم کاری یکدیگر کاروان را اداره می کردند
[ترجمه گوگل]علیرغم اختلافات نژادی و مذهبی او و عمر با همکاری کاروان کار می کردند

11. Indeed it is its very innateness, given sufficient divergence between different languages, that make such counterexamples seem possible.
[ترجمه ترگمان]در واقع، با توجه به واگرایی کافی بین زبان های مختلف، به نظر می رسد که چنین counterexamples ممکن است
[ترجمه گوگل]در حقیقت، این بسیار ذاتی بودن آن است، با توجه به اختلاف کافی بین زبان های مختلف، که چنین نمونه های مخالف را ممکن می سازد

12. Can anyone explain the divergence of theory and advice?
[ترجمه ترگمان]آیا کسی می تواند واگرایی نظریه و پند را توضیح دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی می تواند واکنش تئوری و مشاوره را توضیح دهد؟

13. a divergence of opinion.
[ترجمه ترگمان]a of
[ترجمه گوگل]اختلاف نظر

14. The convention in the divergence theorem is that we orient the surface with a normal vector pointing always outwards.
[ترجمه ترگمان]در قضیه دیورژانس، این است که ما سطح را با یک بردار معمولی که همیشه به سمت بیرون اشاره می کند، جهت می دهیم
[ترجمه گوگل]کنوانسیون در قضیه واگرایی این است که ما سطح را با یک بردار طبیعی هدایت می کنیم که همیشه بیرون است

An angle is formed by the divergence of two straight lines.

در اثر واگرایی دو خط مستقیم زاویه تشکیل می‌شود.


divergence from scientific norms

انحراف از معیارهای علمی


a growing divergence of interests between the two countries

اختلاف رو به تزاید منافع آن دو کشور


پیشنهاد کاربران

انشقاق و اختلاف ( در آراء و نظرات ، درامد. . . )
The divergence between the incomes of the rich and the poor countries seems to be increasing.
اختلاف درامد ًکشورهای ثروتمند و فقیر به نظر در حال افزایش است

متفاوت

تفاوت ، تمایز ( اسم هست این کلمه دوستان نه صفت ، متفاوت میشه صفت )

Recently published figures show a divergence from previous trends

واگرایی ، دگرگونی، انحراف


کلمات دیگر: