کلمه جو
صفحه اصلی

disintegration


معنی : تجزیه، از هم باشیدگی
معانی دیگر : از هم باشیدگی، تجزیه

انگلیسی به فارسی

از هم باشیدگی، تجزیه


فروپاشی، تجزیه، از هم باشیدگی


انگلیسی به انگلیسی

• breaking up into small pieces, separation

دیکشنری تخصصی

[شیمی] فروپاشی، تجزیه
[عمران و معماری] از هم پاشیدگی - فروپاشیدگی - فروریختگی - متلاشی شدن - تلاشی
[برق و الکترونیک] فروپاشی
[زمین شناسی] ازهم پاشیدگی، فرو پاشیدگی، فرو ریختگی، متلاشی شدن
[ریاضیات] از هم پاشیدگی، تلاشی
[خاک شناسی] فروپاشی
[آب و خاک] کوچک شدن، تجزیه، خرد شدن

مترادف و متضاد

تجزیه (اسم)
resolution, dissolution, analysis, decomposition, parsing, disintegration, dissociation, catalysis, anatomy, dissection, breakup, shakedown, sequestration, refraction, dialysis, severance

از هم باشیدگی (اسم)
disintegration

جملات نمونه

1. disintegration of personality
از هم پاشیدگی شخصیت

2. This defeat led to the disintegration of the empire.
[ترجمه ترگمان]این شکست منجر به فروپاشی امپراطوری شد
[ترجمه گوگل]این شکست باعث فروپاشی امپراتوری شد

3. Since the disintegration of the USSR, there has been only one superpower - the USA.
[ترجمه ترگمان]از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تنها یک ابرقدرت وجود داشته است
[ترجمه گوگل]از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تنها یک ابرقدرت وجود دارد - ایالات متحده آمریکا

4. I could feel the sad power of disintegration: husbands gone off, wives abandoned, children baffled.
[ترجمه ترگمان]من می توانستم قدرت غم و اندوه را از هم جدا کنم: شوهرانشان را ترک کرده بودند، زن ها رها شده بودند، بچه ها گیج شده بودند
[ترجمه گوگل]من می توانم قدرت غم انگیز از فروپاشی را احساس کنم: شوهران از بین رفته اند، همسران رها شده اند، اطفال ناراحت هستند

5. The disintegration of the Takeshita faction was seen as a mixed blessing for Miyazawa.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و فروپاشی فرقه Takeshita به عنوان یک موهبت ترکیبی برای Miyazawa دیده شد
[ترجمه گوگل]فروپاشی جناح تاکشیاتا به عنوان یک محرک مخلوط برای میازاوا دیده شد

6. Thus the disintegration of the radioactive elements is a heat source that has persisted for billions of years.
[ترجمه ترگمان]از این رو فروپاشی عناصر رادیواکتیو یک منبع حرارتی است که میلیاردها سال دوام آورده است
[ترجمه گوگل]بنابراین تجزیه عناصر رادیواکتیو منبع گرمایشی است که برای میلیاردها سال به طول انجامیده است

7. The disintegration of the left's main power-base will have far-reaching consequences.
[ترجمه ترگمان]فروپاشی پایه قدرت اصلی چپ منجر به عواقب بعدی خواهد شد
[ترجمه گوگل]فروپاشی قدرت اصلی چپ، عواقب وسیعی را به دنبال خواهد داشت

8. Total economic disintegration appeared to be imminent.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کل فروپاشی اقتصادی حتمی است
[ترجمه گوگل]انقباض کامل اقتصادی ناگزیر به نظر می رسد

9. The Romantics had raised the alarm about the disintegration in modern society of much that is essential to the full human experience.
[ترجمه ترگمان]رومانتیک ها، این هشدار را در مورد فروپاشی جامعه مدرن که برای تجربه کامل انسان ضروری است، مطرح کردند
[ترجمه گوگل]رمانتیک ها زلزله در مورد فروپاشی در جامعه مدرن را به شدت افزایش داده است که برای تجربه کامل انسان ضروری است

10. Disintegration of this kind has implications that go beyond the children's grasp of the text they are actually trying to read.
[ترجمه ترگمان]Disintegration از این نوع، مفاهیمی دارد که فراتر از درک کودکان از متن که در واقع در تلاش برای خواندن هستند، فراتر می رود
[ترجمه گوگل]فروپاشی این نوع، دلالتهایی دارد که فراتر از درک کودکان از متن که در واقع سعی در خواندن دارند، فراتر می رود

11. Result in the disintegration of the entire group.
[ترجمه ترگمان]نتیجه در فروپاشی کل گروه
[ترجمه گوگل]نتیجه درهم آمدن کل گروه

12. The disintegration of infected cells provides another mechanism for the release of newly-formed viruses.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و فروپاشی سلول های آلوده، مکانیسم دیگری برای انتشار ویروس تازه تاسیس فراهم می کند
[ترجمه گوگل]تجزیه سلول های آلوده مکانیسم دیگری برای انتشار ویروس های تازه تشکیل شده است

13. Flux is associated with alchemical dissolution and disintegration.
[ترجمه ترگمان]شار با انحلال alchemical و فروپاشی هم بسته است
[ترجمه گوگل]شار با حلالیت و تجزیه الکلیمی مرتبط است

14. A comparative study on the disintegration of filamentous fungi.
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه تطبیقی در مورد تجزیه قارچ filamentous
[ترجمه گوگل]یک مطالعه مقایسه ای در مورد تجزیه قارچ های رشته ای

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

What is disintegration in farsi language

فروپاشی - فروریختگی - تجزیه

ازهم گسیختگی

زوال، در عبارت ( disintegration of thought ) به معنای زوال عقل


کلمات دیگر: