1. the concentration of power in the capital
تمرکز قدرت در پایتخت
2. the mental concentration of that job was killing; therefore, i resigned
تمرکز فکری که آن شغل می طلبید طاقت فرسا بود لذا استعفا دادم.
3. he talked and i lost my concentration
او صحبت کرد و من تمرکز خود را از دست دادم.
4. the germans herded millions of innocent people into concentration camps
(مجازی) آلمانها میلیونها بی گناه را به بازداشتگاه ها راندند.
5. chemistry is a study that requires a lot of concentration
شیمی رشته ای است که مستلزم تمرکز فکری زیاد است.
6. a gas diffuses from a region of greater to one of less concentration
گاز از ناحیه ی پرتراکم به ناحیه کم تراکم پخش می شود.
7. Total concentration is required with no distractions.
[ترجمه ترگمان]تمرکز کلی بدون هیچ گونه حواس پرتی مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]غلظت کل بدون نیاز به حواس پرتی لازم است
8. The high concentration of sugars forms a syrup when the sap evaporates.
[ترجمه ترگمان]غلظت بالای قند، شربتی است که شیره تبخیر می شود
[ترجمه گوگل]غلظت بالای قندهای هنگامی که گوگرد تبخیر می شود یک شربت را تشکیل می دهد
9. She needed all her powers of concentration to stop herself from slipping on the icy road.
[ترجمه ##] او برای مقابله با لیز خوردن در زمین یخی، تمام قدرت تمرکزش را نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]او به تمام قدرت های her نیاز داشت تا در جاده یخ لیز بخورد
[ترجمه گوگل]او نیاز به تمام قدرت خود را از غلظت برای متوقف کردن خود را از لغزش در جاده یخ زده
10. Neal kept interrupting, breaking my concentration.
[ترجمه ترگمان]نیل حرفش را قطع کرد و تمرکزم را شکست
[ترجمه گوگل]نیل مانع از شکستن تمرکز من شد
11. The Auschwitz concentration camp always remind the world of the holocaust.
[ترجمه ترگمان]کمپ تراکم آشویتز همواره به مردم جهان هولوکاست را یادآوری می کند
[ترجمه گوگل]اردوگاه کار اجباری آشویتس همیشه به جهان هولوکاست یادآوری می کند
12. He has a short attention/concentration span.
[ترجمه ترگمان]وی نقطه تمرکز \/ تمرکز کوتاهی دارد
[ترجمه گوگل]او توجه کوتاه / تمرکز را دارد
13. They liberated all war prisoners from the concentration camp.
[ترجمه ترگمان]آن ها همه زندانی های جنگی را از کمپ تمرکز آزاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها تمام زندانیان جنگی را از اردوگاه کار اجباری آزاد کردند
14. This test will need all your concentration.
[ترجمه ترگمان]این تست به تمام تمرکز شما نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این آزمون به همه تمرکز شما نیاز دارد
15. This book requires a great deal of concentration.
[ترجمه ترگمان]این کتاب نیاز به تمرکز زیادی دارد
[ترجمه گوگل]این کتاب نیاز به تمرکز زیادی دارد
16. Stress and tiredness affect your powers of concentration.
[ترجمه ترگمان]استرس و خستگی بر قدرت تمرکز شما تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]استرس و خستگی بر قدرت تمرکز شما تأثیر می گذارد
17. I'm afraid my concentration began to waver as lunch approached.
[ترجمه ترگمان]می ترسیدم وقتی ناهار نزدیک می شد تمرکزم را از دست می دادم
[ترجمه گوگل]من می ترسم تمرکز من شروع به حرکت به عنوان ناهار در نزدیکی
18. He set about the task with grim concentration.
[ترجمه ترگمان]با غلظت grim کار را شروع کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد این وظیفه با تمرکز وحشتناکی تنظیم کرد
19. This concentration of airborne firepower wrought havoc with the enemy forces.
[ترجمه ترگمان]این تمرکز قدرت شلیک ما با نیروهای دشمن را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه گوگل]این تمرکز از قدرت شلیک هوایی، با نیروهای دشمن روبرو شده است
20. Chess requires a very high level of concentration.
[ترجمه ترگمان]شطرنج نیازمند سطح بالایی از غلظت است
[ترجمه گوگل]شطرنج نیاز به غلظت بسیار بالایی دارد