کلمه جو
صفحه اصلی

expectation


معنی : انتظار، توقع، چشم داشت
معانی دیگر : امیدواری، چشم انتظاری، (معمولا جمع) امید، انتظار (انتظارات)، پیش بینی (رونق یا پیشرفت و غیره)، آرزو، احتمال وقوع (طبق آمار و غیره)، پیش بینی مدت

انگلیسی به فارسی

انتظار، چشم‌داشت، توقع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or state of waiting for or looking forward to.
مشابه: anticipation

(2) تعریف: reasonable hope; anticipation.
مشابه: anticipation, prospect

(3) تعریف: something hoped for or looked forward to.

(4) تعریف: (often pl.) the anticipation or prospect of good fortune.
مشابه: prospect

• hope, anticipation, longing or waiting for
expectations are hopes or beliefs that something will happen.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] مقدار امید ریاضی
[صنعت] امید، انتظار، چشم داشت
[ریاضیات] امید، امید ریاضی، حد انتظار، توقع، انتظار
[آمار] امید ریاضی , مقدار مورد انتظار

مترادف و متضاد

انتظار (اسم)
anticipation, prospect, expectation, expectancy, expectance

توقع (اسم)
expectation, expectancy, expectance

چشم داشت (اسم)
expectation, outlook

belief, anticipation


Synonyms: apprehension, assumption, assurance, calculation, chance, confidence, conjecture, design, expectancy, fear, forecast, hope, intention, likelihood, looking forward, motive, notion, outlook, possibility, prediction, presumption, probability, promise, prospect, reliance, supposition, surmise, suspense, trust, view


جملات نمونه

1. his expectation of receiving help from his uncle
امیدواری او نسبت به دریافت کمک از عمویش

2. he has no expectation of being satisfied for the work he does at the orphanage
او انتظار ندارد که در برابر کاری که در یتیم خانه می کند پاداش دریافت کند.

3. to exceed one's expectation
از حد انتظار کسی بیشتر بودن

4. the project has succeeded beyond our expectation
طرح،بیش از حد انتظار ما موفقیت آمیز بوده است.

5. He amply fulfilled the weight of expectation that they had placed on him.
[ترجمه ترگمان]با کمال میل به این نتیجه رسید که آن ها را به او داده اند
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی وزن انتظار را که بر او گذاشته بود، به دست آورد

6. When there's no expectation, losing won't bring hurt, gaining makes you surprised.
[ترجمه ترگمان]وقتی هیچ امیدی وجود نداره، از دست دادن ضرری نداره، و باعث تعجب تو می شه
[ترجمه گوگل]زمانی که انتظار نداشته باشید، از دست دادن صدمه نخواهد خورد، بدست آوردن شما را متعجب می کند

7. Expectation is the root of all heartache.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از انتظار، ریشه تمام غم و اندوه است
[ترجمه گوگل]انتظارات ریشه همه دل درد است

8. For some time he lived with the expectation that he was going to die.
[ترجمه ترگمان]مدتی با این انتظار زندگی می کرد که قرار است بمیرد
[ترجمه گوگل]برای مدتی با او انتظار می رفت که او می میرد

9. We are confident in our expectation of a full recovery.
[ترجمه ترگمان]ما به امید خود از بهبودی کامل مطمئن هستیم
[ترجمه گوگل]ما در انتظار یک بهبود کامل هستیم

10. The expectation is that property prices will rise.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که قیمت ملک افزایش یابد
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که قیمت ملک افزایش یابد

11. There's no expectation of snow tonight.
[ترجمه ترگمان]امشب انتظار برف ندارم
[ترجمه گوگل]هیچ امیدی از برف وجود ندارد

12. His expectation adds to the pressure on my shoulder.
[ترجمه ترگمان]انتظار او به فشار روی شانه ام می افزاید
[ترجمه گوگل]انتظار او اضافه می کند به فشار بر روی شانه من

13. There was a general expectation that he would win.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که او پیروز شود
[ترجمه گوگل]یک انتظار عموم وجود داشت که او برنده خواهد شد

14. It's our expectation that you will be the best.
[ترجمه ترگمان]این انتظار ماست که تو بهترین باشی
[ترجمه گوگل]انتظار ما این است که شما بهترین باشید

15. He has little expectation of passing the exam.
[ترجمه ترگمان]او انتظار ندارد امتحان را رد کند
[ترجمه گوگل]انتظارات کمی از گذراندن امتحان دارد

16. He has little expectation of winning a prize.
[ترجمه ترگمان]او انتظار کمی برای برنده شدن دارد
[ترجمه گوگل]انتظارات کمی از کسب جایزه دارد

17. We certainly had a reasonable expectation of success.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا انتظار این موفقیت را داشتیم
[ترجمه گوگل]قطعا انتظارات معقول موفقیت را داشتیم

his expectation of receiving help from his uncle

امیدواری او نسبت به دریافت کمک از عمویش


against all expectations

برخلاف کلیه‌ی چشم‌داشت‌ها (یا پیش‌بینی‌ها)


Their expectations were not fulfilled.

انتظارات آنها برآورده نشد.


The project has succeeded beyond our expectation.

طرح، بیش‌ازحد انتظار ما موفقیت‌آمیز بوده است.


اصطلاحات

live up to other people's expectations

توقعات و انتظارات دیگران را برآورده کردن


پیشنهاد کاربران

توقع

چشم انتظار

نیاز

تصور

احتمال وقوع

انتظار، توقع، براورد

در درس کوانتوم به معنای مقدار چشمداشتی


کلمات دیگر: