1. shapely girls welcomed him to paradise
دختران پری پیکر در بهشت به او خوش آمد گفتند.
2. shapely legs
پاهای خوش ترکیب
3. a shapely figure
اندام خوش ریخت
4. He gazed at her shapely legs, exposed as far as her thighs.
[ترجمه ترگمان]به پاهای خوش تراش او خیره شد و تا ران خود را در معرض دید قرار داد
[ترجمه گوگل]او به پاهای شیک او نگاه کرد، تا آنجا که رانش او را دید
5. It looked smooth, shapely and healthy.
[ترجمه ترگمان]به نظر صاف، شکیل و سالم به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این صاف، شیک و سالم بود
6. Some one, somewhere, figured out that a shapely, karate-dispensing ebony superwoman wouldn't be at all a bad idea.
[ترجمه ترگمان]یه جایی، یه جایی، یه جایی، یه جایی پیدا شده بود که از جنس آبنوس و چوب آبنوس در نظر همه چیز بدی نباشه
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها، جایی، متوجه شدند که یک مرد فوق العاده شیک، کاراته پر از آبنوس نمی تواند یک ایده بد باشد
7. A small, shapely lump of granite, a little smaller than a hen's egg.
[ترجمه ترگمان]یک تکه کوچک از گرانیت کوچک که اندکی کوچک تر از تخم مرغی بود
[ترجمه گوگل]گرانیت کوچکی است که کمی کوچکتر از یک تخم مرغ است
8. The waitress walks off, calves solid and shapely as vases, leaving a juicy baba before her favourite.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت از اتاق بیرون رفت، نرمه ساق پای خود را مثل گلدان بزرگ و خوش ترکیب گذاشت و پیش از آن که مورد علاقه اش قرار بگیرد، یک بابا آبدار از آن بیرون گذاشت
[ترجمه گوگل]پیشخدمت راه می رود، گوساله ها به عنوان گلدان جامد و شفاف، بابو آبدار را قبل از مورد علاقه خود قرار می دهد
9. She sat at her desk, crossed her shapely legs, rested her hands in her lap and listened.
[ترجمه هایدی] روی میزش نشست، پاهای خوش فرمش را روی هم انداخت، دستانش را روی رانش گذاشت و گوش داد.
[ترجمه ترگمان]روی میزش نشست، پاهایش را روی زانوهایش گذاشت و دست هایش را روی زانوهایش گذاشت و گوش داد
[ترجمه گوگل]او در میز خود نشسته بود، از پاهای شیکش عبور کرد، دستانش را در دامانش گذاشت و گوش داد
10. Nobody but nobody commented on Maggie's shapely form - not unless they wanted acid dripping on them from that sharp tongue.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس غیر از هیچ کس به شکل خوش اندام مگی جواب نمی داد - نه، مگر اینکه آن ها می خواستند اسید از آن زبان تیز آن ها را چکه کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس جز هیچکس به شکل شفاف مگی نگفته بود - مگر این که آنها سعی کنند اسید را از آن زبان تیز بردارند
11. Her legs were strongly-muscled yet still quite shapely, her stomach flat, her shoulders smooth.
[ترجمه ترگمان]پاهایش به شدت عضلانی بود، با این حال هنوز کاملا shapely، شکمش صاف بود، شانه هایش صاف بودند
[ترجمه گوگل]پاهای او به شدت عضلانی هنوز کاملا شفاف است، شکم شکمش، شانه هایش صاف است
12. Round about her shapely head A garland of dog-violet. . . meetly had she set.
[ترجمه ترگمان]در اطراف سر شکیل او یک حلقه گل بنفشه روی گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]در اطراف او سر شکل شفاف گلدوزی از بنفش سگ ملاقات کرد
13. Thethe advantages of convenient use, time saving, shapely and novel appearance.
[ترجمه ترگمان]مزایای استفاده مناسب، صرفه جویی در زمان، شکیل بودن و ظهور رمان
[ترجمه گوگل]مزایای استفاده راحت، صرفه جویی در وقت، ظاهر ظریف و شیک
14. Her large shapely body seemed to relapse naturally into stillness.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بدن بزرگ خوش اندام او به طور طبیعی در سکون فرو می رود
[ترجمه گوگل]بدن بزرگ و شیکش به نظر می رسد به طور طبیعی به حالت عادی بازگشته است
15. As a tall, shapely girl Lucy became a favourite of maverick British designer Vivienne Westwood.
[ترجمه ترگمان]\"لوسی Lucy\" (Lucy Westwood)، طراح بریتانیایی مستقل، به عنوان یک دختر بلند قد، محبوب \"Vivienne Westwood\" (Vivienne Westwood)شد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دختر بلند و صاف، لوسی تبدیل به مورد علاقه موریک طراح بریتانیایی Vivienne وستوود بود